محبت در سیره رسول خدا

یکی از ویژگیهای رسول گرامی اسلام، رحمت عام و فراگیر آن گرامی نسبت به تمام اهل عالم است. ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله درخشش نور رحمت و محبّت بر سر تا سر گیتی بود. خدای تعالی از مادری همانند حضرت آمنه علیهاالسلام بزرگ ترین ارمغان بشریت و مظهر عطوفت و رحمت را به انسانهای خسته از خشونت و کینه و عداوتهای شیطانی تقدیم داشت.

خدای عالمیان در مورد پیامبرش فرمود: «وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»(۱)؛ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»

و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إنَّما بُعِثْتُ رَحْمَهً(۲)؛ من برای رحمت مبعوث شده ام.»

به راستی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جلوه بارز زیباترین صفات الهی از جمله رحمت، محبت، شفقت، مودّت، رأفت و عطوفت است. و پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما آموخته اند که خداوند متعال را با این نامها صدا بزنید که: «یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه، یا رَفیقَ مَنْ لا رَفیقَ لَه، یا أنیسَ مَنْ لا أنیسَ لَه، یا راحِمَ مَنْ لا راحِمَ له، یا شَفیقَ مَنْ لا شَفیقَ له…»(۳) که یادآور محبت و مهر و رحمت حضرت رب العالمین است. او معدن مهر و رحمت است و مهربانان را دوست دارد.

اساسا اگر رشته رحمت و محبت از زندگی انسانها و حتی حیوانات بریده شود، نظام زندگی از هم گسسته خواهد شد. این رشته محبت موجب می شود که انسانها و حیوانات در حفظ و نگهداری فرزندانشان کوشش کنند و ارتباطات میان همدیگر را برقرار سازند. به راستی اگر مهر و عشق و علاقه را از روابط اجتماعی و فردی انسان بگیرند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

امروزه در اثر کم رنگ شدن مهر و عاطفه در روابط انسانی در کشورهای پیشرفته و صنعتی، فجایع عظیمی رخ می دهد. آیا تمدن مادی و حکومت علم و تکنولوژی و پیشرفتهای ظاهری می تواند جایگزین مهمترین نیاز انسان که همان اقناع غریزه مهرورزی و محبت است بشود؟ قطعا پاسخ منفی است و انسان بدون عاطفه و رحم و محبت، در آستانه سقوط و هلاک قرار می گیرد.

راز توفیق پیامبر صلی الله علیه و آله در مدیریت

اجتماعی خلل پذیر بود هر بنا که می بینی مگر بنای محبت که خالی از خلل است

از منظر قرآن، راز پیروزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدیریت حکومتی و خانوادگی اش، مهرورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوه کارآمد در مدیریت رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی کرد؛ به همین جهت خداوند فرمود: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الاْءَمْرِ »(۴)؛ «به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرده بود برای آنان نرم شدی که اگر تندخو و سخت دل بودی، همه از اطرافت پراکنده می شدند؛ پس آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن.»

موارد زیادی در تاریخ صدر اسلام وجود دارد که از این حقیقت خبر می دهد. دو نمونه را می خوانیم:

روز مهر و عطوفت

در سال هشتم هجری که رسول گرامی اسلام با اقتدار و پیروزی کامل به شهر مکه وارد شد، و آن را از دست کفار و مشرکان خارج نمود، طرفداران جبهه باطل به ویژه کسانی که در مدت بیست سال گذشته، بدترین ستمها و جسارتها و دشمنیها را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یاران گرامی اش انجام داده بودند، در هاله ای از رعب و وحشت و ترس گرفتار شدند. آنان بهترین یاران، جوانان و عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاک و خون کشیده، بارها توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را در سر پرورانده و چندین بار به قصد ترور پیامبر وارد عملیات ناموفق شده بودند. آنان کسانی بودند که شبانه به منزل حضرت هجوم برده و می خواستند او را قطعه قطعه کنند، اما هم اکنون بعد از فتح مکه در گردابی سخت گرفتار شده، به انتظار انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر صلی الله علیه و آله لحظه شماری می کردند. این نگرانی و اضطراب هنگامی به اوج خود رسید که اهل مکه از سعد بن عباده که پرچم اسلام را بر دوش داشت شنیدند که فریاد می زد:

اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَهِ اَلْیَوْمُ تُسْبی الْحُرَمَهُ(۵)

«امروز روز جنگ و خونریزی و اسارت است.»

هنگامی که این شعار به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست علی علیه السلام بسپارند، و سپس با سخنان آرامبخش و ملاطفت آمیز خود، دشمنان دیرینه خویش را آرامش داد. حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله که دریای رحمت و محبت بود تمام گذشته های تلخ و درد آور را به بوته فراموشی سپرد و با قرائت آیه ای از قرآن، سایه مهر و عطوفت خویش را بر سر آن انسانهای جاهل و نادان گسترد.

آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه می اندیشید؟ مشرکان گفتند: ما جز نیکی و محبت از تو انتظاری نداریم. ما تو را برادری بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من آنچه را برادرم یوسف در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می کنم و همانند او می گویم: «لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ»(۶)؛ «امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است.»

هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که: امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه «اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَهِ؛ امروز روز رحمت و محبت است.» و این نکته را هم یاد آور شد که: شما همشهریان خوبی برای من نبودید، شما مرا دروغگو خوانده، از خانه ام بیرون کردید و به آن شهری که پناهنده شدم حمله نمودید، اما من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آنگاه جمله معروفش را فرمود: «اِذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛ [به دنبال ادامه زندگیتان] بروید که همه شما آزاد شده گانید.»(۷)

تمامی آنان، همانند کسانی که از قبر دوباره سر برآورده باشند، نفس راحتی کشیده و به غیر از افراد معدودی محبت و عشق رسول خدا صلی الله علیه و آله در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند.

اعجاز محبت

مالک بن عوف نصری از سرسخت ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او در سال هشتم هجری با تحریک قبیله های ثقیف و هوازن آتش جنگ حنین را برافروخته و دولت نوپای رسول گرامی اسلام را گرفتار جنگی دیگر نمود؛(۸) اما به فضل الهی لشکریان اسلام در آن جنگ پیروز شدند. خداوند متعال در سوره توبه با اشاره به این پیروزی و امدادهای غیبی می فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَهٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ * ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَ لِکَ جَزَآءُ الْکَفِرِینَ »(۹)؛ «خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین [نیز یاری نمود] در آن هنگامی که کثرت یاران شما را مغرور کرد، اما [تعداد فراوان لشکر شما] هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن کرده و فرار نمودید. در همان حال خداوند آرامش خود را بر پیامبر و مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمی دیدید و کافران را مجازات کرد و این جزای کافران است.»

در این پیروزی که غنائم بسیاری به اضافه شش هزار اسیر جنگی از دشمن به دست مسلمانان افتاد، مالک بن عوف عامل اصلی این جنگ از ترس جان خود به طائف پناهنده شد. اما وقتی در مورد پیامبر و اندیشه های الهی، انسانی او قدری فکر کرد؛ به ویژه کردار نیک و محبتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد دشمنان و اسیران، او را شیفته پیامبر صلی الله علیه و آله نمود؛ به همین جهت امان خواسته و به مدینه آمد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمان شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز خانواده او را که اسیر شده بود آزاد کرده، اموالش را نیز به وی پس داد.

مالک بن عوف در اثر این همه محبت نبوی صلی الله علیه و آله آن چنان مشتاق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گردید که از نفوذ خود در منطقه طائف بهره گرفته و تمام هستی اش را در راه گسترش اسلام به کار گرفت. او در مقابل عظمت و جلالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخنانی بر زبان آورد که کمتر کسی اینگونه ابراز ارادت کرده است. او دلباختگی خود به رسول خدا صلی الله علیه و آله را اینگونه اظهار می کرد:

ما اِن رَأیْتُ وَلاسَمِعْتُ بِمِثْلِهِ فی الناسِ کُلِّهِمْ بِمِثْلِ مُحَمّدٍ(۱۰)

«من هرگز در میان تمام مردم دنیا نه مانند محمد دیده ام و نه شنیده ام.»

مولوی در مورد رحمت و حلم پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید:

او به تیغ حلم چندین خلق را واخرید از تیغ چندین خلق را

تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر

انس بن مالک (از اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله ) گفته است: «کانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ أشَدِّ الناسِ لُطْفا بِالنّاسِ(۱۱)؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت.»

وقتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد این همه ابراز لطف و محبت نسبت به مردم می پرسیدند، پاسخ می داد: «إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ رَحیمٌ یُحِبُّ کُلَّ رَحیمٍ؛(۱۲) خداوند عزیز و جلیل، مهربان است و هر فرد مهربان را دوست دارد.»

علامه حلّی رحمه الله در رساله سعدیه از آن حضرت نقل کرده است «وَالّذی نَفْسی بِیَدِهِ لا یَضَعُ اللّهُ الرَّحْمَهَ إلاّ عَلی رَحیمٍ. قالوا: یا رَسولَ اللّهِ کُلُّنا رَحیمٌ. قالَ: لَیْسَ الَّذی یَرْحَمُ نَفْسَهُ وَاَهْلَهُ خاصَّهً وَلکِنْ الَّذی یَرْحَمُ المُسلِمینَ وَقال صلی الله علیه و آله : قال اللّه تعالی: إن کُنْتُم تُریدونَ رَحْمَتی فارْحَموا؛ سوگند به آنکه جانم در دست اوست، رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمی گیرد. اصحاب گفتند: ای رسول خدا! ما همه مهربانیم. فرمود: مقصود کسانی نیستند که فقط نسبت به خود و خانواده شان مهربانند؛ بلکه مقصود کسانی هستند که به همه مسلمانان مهربانند. خدای متعال فرمود: اگر خواهان مهربانی [و بخشایش] من هستید، پس [نسبت به هم] مهربان باشید.»(۱۳)

نقش شگفت انگیز محبّت در تبلیغ

هر کس به مردم مهر و علاقه نشان دهد، مردم نیز او را با جان و دل دوست خواهند داشت. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «مَنْ تَألَّفَ النّاسَ اَحَبُّوهُ؛ کسی که با مردم انس و الفت داشته باشد، مردم دوستش خواهند داشت.»(۱۴)

در مقابل، کسانی که مغرور و خودخواه و خودپسند باشند، مردم شدیدا از آنها متنفرند. امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ رَضِیَ عن نَفْسِه کَثُرَ السّاخِطونَ؛(۱۵) هر کسی که خودپسند باشد، خشمگینان [از او] بسیار خواهند بود.»

در سیره تبلیغی پیامبر صلی الله علیه و آله ، مهر و محبت کارآمدترین شیوه محسوب می شود و این شیوه در مورد محرومان فرهنگی و مادی بیشتر از سایر آحاد جامعه اعمال می شد.

در جنگ خیبر سپاه اسلام پیروز شد و بعد از کشتن سرکشان یهود خیبر، برخی نیز به اسارت درآمدند. در میان اسیران، صفیه دختر حیّ بن اخطب معروف ترین دانشمند یهود نیز دیده می شد. بلال حبشی که مراقبت از اسرا را به عهده داشت، صفیه و زنی از همراهان او را از کنار کشته هایشان عبور داده، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله چهره خراشیده آن زنها را دید، علت را پرسید، و آنان توضیح دادند. پیامبر از اینکه بلال مراعات آن دو زن را نکرده و از کنار کشته هایشان آورده است، ناراحت شده، به بلال فرمود: «أَنُزِعَتْ مِنْکَ الرَّحْمَهُ یا بِلالُ! حَیْثُ تَمُرُّ بِإمْرَأتَینِ عَلی قَتْلی رِجالِهما؛ ای بلال! آیا مهر و محبت از دل تو زدوده شده که دو زن را از کنار کشته های مردانشان عبور می دهی!.»(۱۶)

این حرکت مهرجویانه پیامبر صلی الله علیه و آله موجب شد که آنان با آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و لشکریانش ضربه دیده و شکست خورده بودند کینه به دل نگیرند و در مدت اندکی مهر پیامبر صلی الله علیه و آله در دل آنان افتاده، از پیروان راستین حضرتش گردند.

مولوی اثر عمیق و جاویدان این ابزار کارساز تبلیغی؛ یعنی، ابراز مهر و عطوفت را چه زیبا به رشته نظم کشیده است که:

از محبت دُردها صافی شود از محبت دَردها شافی شود

از محبت تلخها شیرین شود از محبت مسها زرین شود

از محبت خارها گل می شود از محبت سرکه ها مُل می شود

از محبت نار نوری می شود از محبت دیو حوری می شود

از محبت سُقم صحت می شود وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مرده زنده می کنند از محبت شاه بنده می کنند

از محبت دار، تختی می شود وز محبت بار، بختی می شود

از محبت خار، سوسن می شود بی محبت موم، آهن می شود

از محبت سنگ روغن می شود بی محبت روضه گلخن می شود

از محبت حزن شادی می شود وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود بی محبت شیر، موشی می شود

بازتاب محبت و رحمت پیامبر صلی الله علیه و آله

رسول خدا صلی الله علیه و آله با نیروی خدادادی مهرورزی، آن چنان افراد را اصلاح کرده، به مقامات عالیه انسانی می رسانید که از هستی خود در راه تحقق اهداف آسمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشته و به اطاعت محض از آن گرامی می پرداختند. نمونه هایی از این یاران عاشق را معرفی می کنیم:

  1. ابوذر یکی از چشندگان محبت پیامبر بود. عشق رسول خدا در جان و دلش آنچنان آتشی شعله ور نموده بود که همه چیزش را فدای پیامبر می کرد.

در غزوه تبوک، ابوذر خسته و تشنه از راه رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به او آب دهید که خیلی تشنه است. ابوذر گفت: آب همراه دارم. حضرت فرمود: با وجود آن، تشنه کامی؟ گفت: وقتی آب را چشیدم، با خود گفتم هرگز پیش از دوستم و محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله که تشنه است از این آب نخواهم نوشید.

پیامبر در حالی که از عشق و صفای ابوذر لذت می برد، فرمود: «رَحِمَ اللّهُ أباذَر یَمْشی وَحْدَهُ وَیَموتُ وَحْدَهُ وَیُبْعَثُ وَحْدَهُ؛(۱۷) خدا ابوذر را رحمت کند، تنها می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود.»

عشق و علاقه به پیامبر صلی الله علیه و آله آنچنان در وجود یاران مخلص اش نفوذ کرده بود که تمام مشکلات و موانع را به جان خریده و ذرّه ای از محبت شان کم نمی شد.

  1. بلال بن رباح حبشی یکی دیگر از محبت یافتگان مکتب نبوی است. او در اثر علاقه به پیامبر صلی الله علیه و آله به درجه ای رسیده بود که شدیدترین شکنجه های طاقت فرسا را با آغوش باز می پذیرفت و ندای ملکوتی توحید را در فضای ستم زده و خفقان آلود حجاز طنین انداز می کرد.

تن فدای خار می کرد آن بلال خواجه اش می زد برای گوشمال

که چرا تو یاد احمد می کنی بنده بَد منکرِ دینِ منی

می زد اندر آفتابش او به خار او اَحَد می گفت بهر افتخار

عشق قهّارست و من مقهور عشق چون شکر شیرین شدم از شور عشق

برگ کاهم پیش تو ای تندباد من چه دانم که کجا خواهم فتاد

گر هلالم گر بلالم می دوم مقتدی آفتابت می شوم

استاد مطهری به نقل از ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: کسی سخن او (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) را نمی شنید مگر اینکه محبت او در دلش جای می گرفت و به او متمایل می شد. لهذا قریش مسلمانان را در دوران مکه «صُباه» (شیفتگان و دلباختگان) می نامیدند و می گفتند:«نَخافُ أنْ یَصبُوَ الْوَلیدُ بْنُ الْمُغَیْرَهِ إلی دینِ مُحَمَّدٍ؛ بیم آن داریم که ولید بن مغیره دل به دین محمد [ صلی الله علیه و آله ] بدهد.» و اگر ولید که گل سرسبد قریش است دل بدهد، تمام قریش به او دل خواهند سپرد.

می گفتند: سخنانش جادو است و بیش از شراب مست کننده است. فرزندان خویش را از نشستن با او نهی می کردند که مبادا با سخنان و قیافه گیرای خود، آنها را جذب کند. هرگاه پیامبر در کنار کعبه در حجر اسماعیل می نشست و با آواز بلند قرآن می خواند و یا خدا را یاد می کرد، انگشتهای خویش را در گوشهایشان فرو می کردند که نشنوند، مبادا تحت تأثیر جادوی سخنان او قرار گیرند و مجذوب او گردند. جامه های خویش بر سر می کشیدند و چهره خویش را می پوشاندند که سیمای جذاب او، آنها را نگیرد. به همین جهت اکثر مردم به مجرد شنیدن سخنش و دیدن قیافه و منظره اش و چشیدن حلاوت الفاظش به اسلام ایمان می آوردند.(۱۸)

غالب یاران رسول خدا به آن حضرت سخت عشق می ورزیدند و با مرکب عشق بود که این همه راه را در زمانی کوتاه پیمودند و در اندک مدتی جامعه خویش را دگرگون ساختند.

پر و بال ما کمند عشق اوست موکشانش می کشد تا کوی دوست

من چگونه نور دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس

نور او در یمن و یسر و تحت و فوق بر سر و بر گردنم چون تاج و طوق(۱۹)


  1. انبیاء / ۱۰۷.
  2. مسند ابی یعلی، ج ۱۱، ص۳۵.
  3. البلد الامین، ص ۴۰۷.
  4. آل عمران / ۱۵۹.
  5. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۲.
  6. یوسف/ ۹۲.
  7. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۷، ص ۲۷۲؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۱۳۲.
  8. شرح الاخبار مغربی، ج ۱، ص ۳۱۱.
  9. توبه / ۲۵ و ۲۶.
  10. اسد الغابه، ج ۴، ص ۲۹۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۵۶، ص ۴۸۲.
  11. حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۶.
  12. امالی طوسی، ج۲، ص۱۳۰.
  13. سیره نبوی، دلشاد تهرانی، دفتر سوم، ص۸۰.
  14. غرر الحکم، ج ۲، ص ۱۶۱.
  15. إعلام الدین، ص ۳۰۹.
  16. بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۵.
  17. سیره نبوی، دفتر سوم، ص ۹۷.
  18. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۳۹۰.
  19. جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص ۸۸ ۹۰.

منبع : مجله مبلغان فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴، شماره ۶۵/ نویسنده : عبدالکریم پاک نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *