مقالات مذهبی / بهرهای از کلام امام خمینی بمناسبت ایام رحلت پیامبر اسلام (ص) و شهادت امام مجتبی و امام رضا علیهماالسلام
: آشنایی با جایگاه برترین، شاخصترین و کاملترین انسانها از مخلوقات خالق هستی، از نگاه عرفانی و اسلام ناب امام خمینی رضوانالله تعالی علیه که خود سرآمد عالمان علوم عقلی و نقلی است و از جامعیت ویژهای برخوردار است، ویژگی دیگری دارد چرا که در کمتر نگاهی، این نگاه به شخصیت رسول گرامی اسلام و امامان معصوم علیهم السلام دیده میشود. در نگاه عرفانی امام خمینی، پیامبر خاتم صلیالله علیه وآله، به عنوان برترین آفریده الهی و عصاره و مبدا و منتهای نبوّت و مظهر اسم اعظم حق معرفی میشوند و انسانی نامحدود که به واسطه رسیدن به همین درجه، توانایی شناخت و دستیابی به معارف اصیل و وجود حق «جل وعلا» را دارند. امام خمینی با همین نگاه عرفانی نیز معتقد هستند که هیچکس نمیتواند پیغمبر را بشناسد، مگر اینکه قرآن را بشناسد؛ چون معرف پیامبر اکرم خود قرآن است. آنچه پیش روی شماست، گزیدهای از بیانات امام خمینی درباره شخصیت حضرت خاتمالنبیین صلواتالله علیه و حضرت ثامنالحجج امام رضا علیهالسلام است که در آستانه سالروز رحلت این دو حبیب خدا تقدیم شما خوانندگان گرامی روزنامه میشود.
معرف رسول اکرم، قرآن است
من خودم را لایق نمیدانم که راجع به رسول خدا – صلیالله علیه وآله وسلم چیزی عرض کنم؛ برای اینکه به آن مرتبه نیستم که بتوانم راجع به این مسائل صحبتی بکنم. فقط میخواهم عرض کنم به آقایان که معرف رسول اکرم، قرآن است. همانطور که خود رسول اکرم و حضرت صادق سلامالله علیه و ولیالله اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همانطور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همه اسما و صفات، تجلی کرده است و ولیالله اعظم و رسول اکرم را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همه اسما و صفات، محقق کرده است… هرکس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع میشود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است. قرآن یک سفرهای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی، یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تاسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها[یی] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق [است]. کتابهای آسمانی هم، [که] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد. عامه مردم خیلی ازش چیز میفهمند – این کتاب را – و خواص هم مسائل بالاتر میفهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را میفهمند، لکن انَّما یعْرِفُ الْکِتابَ مَن خُوطَبِ به؛ هیچ کس نمیتواند بفهمد. هرکس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس نمیتواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمیتواند بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است… بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئلهای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمیدانیم، این فقه از عهده جوابش بر میآید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تاویل و تفسیر باطلی بکنیم. (صحیفه امام، ج۲۰، صص۴۰۸ و ۴۰۹)
کسی که تاریخ انبیا را دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و تاریخ زندگی حضرت رسول – سلامالله علیه – را و ائمه اطهار و اصحاب رسولالله را دیده باشد، میبیند که اینها از اوّلی که وارد شدند در میدان و به حد بلوغ رسیدند و رسول اکرم از اوّلی که این رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده. و کسی که زندگی امیرالمومنین – سلامالله علیه – را مشاهده کند نیز [میبیند] همینطور بوده؛ جهاد در راه خدا و جهاد در راه احکام خدا بوده است. و سایر ائمه – علیهم السلام – البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا – سلامالله علیه – است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا – سلامالله علیه – مثل بعض مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول – سلامالله علیه – و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم اینطور بود، کربلایی پیش نمیآمد؛ یک راحت طلبی بود و کنارهگیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود. چنانچه ائمه ما – علیهمالسلام – سازش میکردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام میخواهند بکنند که آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همینطور من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه،(۱) همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعهای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشته تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای شیطانی و سازش. (صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۲۱)
پیغمبر اکرم از باب اینکه دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایی که خدا فرموده بود نکرده بود، این دستْ دست خدا میشود، بیعتْ بیعت با خداست. از اینجایی که کارهایی را که کرده بود، ارادهاش تابع اراده خدا، کارش تابع کارهای خدا، حکومتش حکومت الهی است، به او گفته میشود که تو تیر نینداختی، وقتی که تیر انداختی تو نبودی، خدا تیر انداخت. با اینکه پیغمبر تیر انداخته بود اما ظل خدا بود، هیچ حرکتی از خود نداشت، هر چه داشت تَبَع قانون بود؛ قرآن مجسم بود پیغمبر، قانون مجسم بود پیغمبر. ما یک حکومتی میخواهیم که قانون باشد، تَبَع قانون باشد نه یک حکومتی که تَبَع شیطان باشد. و شیطان مجسم باشد، ابلیس مجسم باشد در بین مردم. (صحیفه امام، ج۴، ص۴۶۱)
برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود بابرکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است. و مُبین احکام اسلام و ایدههای رسول اکرم، ذُریه مطّهر ایشان و خصوص حضرت جعفر بن محمد صادق هستند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص۷)
ما مفتخریم که ائمه معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحبالزمان – علیهمآلاف التحیات والسلام – که به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر است، ائمه ما هستند… ما مفتخریم که ائمه معصومین ما – صلواتالله و سلامه علیهم – در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که میخواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلف ملت ما در این راه بزرگ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا میکنند. (صحیفه امام، ج۲۲، صص۳۹۶ و ۳۹۷)
امام حسن(ع) قیام کرد
از اوّلی که بساط انبیا بوده است تا زمان رسول اکرم، تا بعدها زمان ائمه ـ علیهمالسلام ـ مرتب مقابله کردند. تو حبس هم [که] بودند مقابله کردند. موسی بن جعفر تو حبس هم مقابله میکرد. حضرت ابی عبدالله با آن تقیه کذایی و کذایی، آن «روایت مقبوله» را میفرماید و مقابله میکند با آنها. مقابله میکند با کلام، با تبلیغ؛ تبلیغ بر ضدشان میکند، مردم را سوق میدهد به خلاف آنها. معاویه یک سلطان بود در آنوقت؛ حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد در صورتی که آن وقت همه هم با آن مردک بیعت کرده بودند و سلطانش حساب میکردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که میتوانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آنقدری که حضرت امام حسن معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سیدالشهداء یزید را مفتضح کرد. مقابله همیشه بوده است. بعدها هم علمای بزرگ همیشه، همیشه علمای بزرگ مخالفت میکردند؛ با قدرتها همیشه علمای بزرگ مخالفت میکردند برای اینکه میدیدند که این مخالفین، این قلدرها، بودجه مملکت را خرج عیاشیهای فرنگشان و کذا میکنند. (صحیفه امام، ج ۲، ص ۳۷۱)
آستان قدس رضوی مرکز حقیقت اسلام است
مامون حضرت رضا(ع) را با آن همه تزویر و سالوس و گفتن «یا ابن عم» و «یا ابن رسولالله» تحت نظر نگه میدارد! که مبادا روزی قیام کند و اساس سلطنت را در هم بریزد. چون پسر پیغمبر(ص) است و در حق او وصیت شده، و نمیشود او را در مدینه آزاد گذاشت. حکام جائر سلطنت میخواستند، و همه چیز را فدای این سلطنت و امارت میکردند؛ نه اینکه دشمنی خصوصی با کسی داشته باشند. چنانکه اگر امام(ع)، نعوذبالله، درباری میشد، کمال عزت و احترام را به او میگذاشتند، و دستش را هم میبوسیدند. (ولایت فقیه، ص۱۵۲)
اصلا مرکز ایران آستان قدس است. و ما امیدواریم که همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوی – سلامالله علیه – قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستید که در آن آستان زندگی میکنید، چه آنهایی که خدمتگزار مستقیم آستانه هستند و چه آنهایی که در آستان مقدس، خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهوری اسلامی هستند. همه نیروها، همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا – سلامالله علیه – هستند. استاندار و نیروی هوایی و انجمنهای اسلامی و همه اینها جزء کارمندان آن آستان مقدسند. و شما برادرانی که در آستان مقدس مستقیماً کار میکنید، از خوشبختی بزرگی برخوردارید که شاید خیلی توجه به او نباشد. و من امیدوارم که انشاءالله تعالی، به برکت آن آستان مقدس، جمهوری اسلامی همان طوری که تاکنون پیروزمندانه پیش رفته است، از این به بعد هم پیش برود و این جمهوری اسلامی باقی باشد با اسلامیت خود تا وقتی که، زمانی که به حضور بقیهالله این جمهوری مشرف شود و مسائل را در خدمت ایشان حل کند. (صحیفه امام، ج۱۶، ص۳۸۷)
شما از مرکزی آمدید که آن مرکز، مرکز حقیقت اسلام است. و شما میدانید که حضرت رضا – سلاماللهعلیه – در آن ابتلائاتی که داشت و در آن مصیبتهای معنوی که برایش وارد میشد، بدون اینکه یک اختلافی ایجاد کند، با آرامش، راه خودش را به پیش میبرد. مقید بود به اینکه آرامش ملت را حفظ کند. (صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۲۷)
حضرت رضا – سلامالله علیه – که با آن نیرنگ ایشان را بردند، الزاما بردند به آنجا و خواستند ایشان را چه بکنند، معلوم بود که از اول بنا بر این نیست، نگذاشتند که اینها یک حکومتی به دستشان بیاید، یک مجالی به دستشان بیاید که لااقل تعلیمات را بکنند. (صحیفه امام، ج۱۹، ص۸)
ـــــــــــــــــ
۱- اشاره است به هجرت اجباری امام هشتم(ع) به محل خلافت مامون عباسی، یعنی شهر مرو در خراسان بزرگ.
*هرکس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است
*برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود بابرکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است
*همه نیروها و همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا – سلامالله علیه – هستند
*آستان مقدس رضوی مرکز نور، علم الهی و مرکز حقیقت اسلام است
*حضرت رضا – سلامالله علیه – در آن ابتلائاتی که داشت و در آن مصیبتهای معنوی که برایش وارد میشد، بدون اینکه یک اختلافی ایجاد کند، با آرامش راه خودش را به پیش میبرد. مقید بود به اینکه آرامش ملت را حفظ کند
*حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که میتوانست. وقتی که یک دسته نگذاشتند کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که معاویه را مفتضح کرد