مقالات سیاسی/ امروز، ۲۴ مرداد، سالروز تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان است. اکنون یکسال از فرار اشرف غنی رئیسجمهور فاسد افغانستان و سپردن کشور به طالبان میگذرد. ارزیابیهای داخلی، منطقهای و جهانی، همگی بر عدم شایستگی این گروه برای حکومت بر افغانستان دلالت دارند و به همین دلیل است که هیچ دولتی در این یکسال برای به رسمیت شناختن دولت خودخوانده طالبان اقدام نکرده است.
نگاهی به واقعیتهای موجود در افغانستان میتواند عمق فاجعهای که سلطه طالبان بر افغانستان برای این کشور و منطقه به وجود آورده است را نشان دهد.
- اولین واقعیت اینست که برخلاف ادعاهای مطرح شده، طالبان در مصاف با آمریکا نهتنها به پیروزی نرسیده بلکه در نتیجه تبانی با ترامپ براساس موافقت نامه قطر قدرت را از نظامیان آمریکا تحویل گرفت. بنابراین، هماکنون نیز آمریکا بر افغانستان حاکم است و این حاکمیت را از طریق یک گروه خشن تروریستی اِعمال میکند.
- انجام تعدادی عملیات نظامی در داخل افغانستان ازجمله کشتن ایمن الظواهری رهبر گروه تروریستی القاعده که در قلب کابل صورت گرفت نشان داد آمریکا بدون هیچ مزاحمت و ممانعتی در افغانستان اِعمال حاکمیت میکند. همدستی طالبان با سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در ترور ایمن الظواهری، نشانه روشنی است که تمام ادعاهای دور شدن آمریکا از قدرت در افغانستان را تکذیب میکند. این، سیاست مزورانه دولتمردان آمریکائی است که حضور خود را در افغانستان نفی میکنند ولی سلطه خود را حفظ کردهاند. طالبان نیز توانستهاند به کمک همین ترفند آمریکائیها، دوستان منطقهای خود را فریب داده و چنین وانمود کنند که آمریکا را شکست داده، از افغانستان اخراج کرده و خود نیز از بازیهای تروریستی توبه کردهاند.
- خسران بزرگی که کشور و مردم افغانستان با سلطه طالبان کردهاند، کنار گذاشته شدن نظام جمهوری، حذف قانون اساسی و نادیده گرفته شدن حق حاکمیت مردم این کشور بر سرنوشت خودشان است. این واقعیت تلخ که طالبان آن را رقم زده، کشور افغانستان را قرنها به عقب برگردانده و تمام حقوق شهروندی مردم را از آنان سلب کرده است. طالبان، یک نظام حکومتی انتصابی را جایگزین نظام جمهوری کرده که ارتجاعیترین محتوا را بر مردم تحمیل میکند و هیچ حق انتخابی در هیچ زمینهای برای مردم قائل نیست. اگر این حاکمیت ادامه پیدا کند، هرگز در افغانستان مراجعه به آراء عمومی اتفاق نخواهد افتاد و مردم این کشور چارهای غیر از تسلیم شدن در برابر چند مرتجع مستبدی که برای مردم هیچ حقی در هیچ زمینهای قائل نیستند ندارند. در سایه حکمرانی این افراد کجاندیش اکنون فقر، بیماری، ناامنی و عقب ماندگی در تمام زمینهها به سراغ افغانستان آمده و ملت را در گردابی عمیق از نابسامانی فرو برده است. قطعاً این وضعیت، دوام نخواهد داشت و مردم افغانستان با سابقه درخشانی که در مقاومت در برابر استبداد دارند، در برابر سلطه جهنمی طالبان خواهند ایستاد و اراده مردمی را بر این سرزمین حاکم خواهند کرد.
- واقعیت تلخ دیگر، تلاش طالبان برای ایجاد تفرقه میان اقوام و پیروان مذاهب است که اگر ادامه پیدا کند میتواند به فاجعه بزرگی تبدیل شود که سود آن نصیب مرتجعین حاکم خواهد شد. نقشه اینست که شیعه و سنی را با انفجارهائی که خود طالبان در مساجد و اماکن مذهبی به وجود میآورند به همدیگر بدبین کنند. اقوام هزاره، تاجیک، ازبک و سایرین را به جان همدیگر بیندازند تا با تضعیف و حذف آنها پایههای حاکمیت قوم پشتون را تحکیم نمایند. اقشار مختلف مردم ازجمله زنان نیز از ظلم طالبان در امان نیستند و به بدترین شکلی از حقوق خود محروم شدهاند هرچند هوشیاری مردم افغانستان باعث ایستادگی در برابر توطئههای طالبان شده و افق روشنی را برای پیروزی آنها در برابر این حاکمیت خودخوانده و نامشروع ترسیم میکند.
- حضور تروریستها در افغانستان این کشور را به کانون خطرناکی برای امنیت کشورهای منطقه به ویژه همسایگان تبدیل کرده است. تهدیدهای گروههای تروریستی نسبت به کشورهای هممرز افغانستان شروع شده و همه چیز حکایت از همبستگی طالبان با سایر گروههای سلفی و تکفیری تروریستی دارد. به همین دلیل، سیاست خودداری از به رسمیت شناختن حکومت طالبان باید ادامه یابد و فشارهای بینالمللی نیز باید بر آن افزوده شود تا مردم افغانستان بتوانند کشور خود را از اسارت تروریستها نجات دهند و حاکمیتی مبتنی بر آراء آحاد مردم به وجود بیاورند. در میانه این واقعیتها کسانی که فریب طالبان را خورده و ادعای آنها که میگفتند تغییر کردیم را باور کرده بودند، باید در نگاه خود تجدید نظر و برای همیشه با سیاست تطهیر خداحافظی کنند.