شعر زیبای گذشته‌ها گذشته

از خیر قدر، قضا گذشته
کار دلم از دعا گذشته
شب‌های بلند بی‌عبادت
در حسرت ربّنا گذشته
سلطان شده روز بعد، هر کس
از کوی تو چون گدا گذشته
گیرم که گذشت آه از حال
حالا چه کنیم با گذشته؟
طوری ز خطای ما گذر کرد
ماندیم ندیده یا گذشته؟
تصمیم به توبه تا گرفتم
فرمود گذشته‌ها گذشته
هر جا که رسید گریه کردیم
آب از سر چشم ما گذشته
در راه نجات امّت خویش
از خون خودش خدا گذشته
میخی که رسیده از مدینه
از سینه کربلا گذشته
یک تیر به حلق اصغرت خورد
از حنجر او سه تا گذشته
وا شد دهن کمان و حرفش
از گوش، هجا هجا گذشته
از روی تن تو یک نفر نه!
یک لشکر بی‌حیا گذشته
عباس کجاست تا ببیند
بر خواهر او چه‌ها گذشته؟
ابوالفضل عصمت پرست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *