عباس بن علی علیه السلام مشهور به قمر بنی هاشم، برادر و یار واقعی امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا به عنوان علمدار و یار با وفای آن حضرت تا آخرین لحظات عمر حضور داشت. آوازه دلاور مردی های حضرت عباس(ع) در آن روزگار طنین افکنده بود و دشمن در پی آن بود تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام حسین(ع) در کربلا جدا سازد. در نهایت با عمودی آهنین بر سر مبارک حضرت ابوالفضل(ع) زد و ایشان را به شهادت رساند
یدالله
تو کیستی لب تشنه جام بلایی
فرمانده کل قوای کربلایی
سقایی و سردار مقطوع الیدینی
باب العطا باب الکرم باب الحسینی
خون خدا خون خدا خون خدایی
ابن و اخ و عم امامان هدایی
هم اشرف الخلق استی و هم اشجع الناس
آری تو عباسی تو عباسی تو عباس
سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینی
فرزند زهرا زاده ام البنینی
با مهر ثارالله وجودت را سرشتند
نام یدالله را به بازویت نوشتند
جبریل پیشانی نهد بر خاک راهت
کافر مسلمان می شود با یک نگاهت
چشم تو تفسیر امیرالمؤمنین است
ابروت شمشیر امیرالمؤمنین است
والله ان قطعتوا یمینی از توست
و عن امام الصادق الیقینی از توست
بی دستی تو عالمی را دستگیر است
کی مثل تو اینسان به نفس خود امیر است
کی مثل تو در آب دست از آب شسته
جام عطش را در درون بحر جسته
کی مثل تو فانی به راه دوست گشته
یک لحظه از دست و سر و چشمش گذشته
کی مثل تو گردیده عالم پای بستش
کی مثل تو حیدر زده بوسه به دستش
تو جعفر طیار دشت کربلایی
حقا که پرچمدار دشت کربلایی
هم آب بی تو از درونش شعله خیزد
هم مشک بر بی آبی تو اشک ریزد
از قلب آتش ره به دریا باز کردی
در آب بودی و به دریا ناز کردی
دریا گریبان چاک زد بحر وصالت
گفتا که شیر فاطمه بادا حلالت
شرح وفاداریت را ام البنین گفت
زهرا به ایثار و وفایت آفرین گفت
دریا به تو از حنجر تو تشنه تر بود
با حنجر خشک تو داغش بجگر بود
آتش زسوز سینه تو تاب می خواست
آب از لب خشکیده تو آب می خواست
از اشک چشمت ماهیان خون خورده بودن
امواج دریا از خجالت مرده بودند
بر غربت تو مرکبت خون گریه می کرد
حتی عطش هم بر لبت خون گریه می کرد
دستت جدا اشکت به رخ سوزت به سینه
عذرت موجه بود در نزد سکینه
دل بر دل دریا زدی آبی نخوردی
دیگر چرا یک جرعه بر اصغر نبردی
سر در قدوم دوست بنهادی اباالفضل
سقایی و لب تشنه جان دادی اباالفضل
تنها نه میثم با غمت از تاب رفته
تا صبح محشر آبرو از آب رفته