قاسم ابن الحسن از نوادگان امام علی علیه السلام و فرزند امام مجتبی علیه السلام است که در واقعۀ کربلا حضور داشت. حضرت قاسم علیه السلام در پاسخ عموی بزرگوار خود امام حسین علیه السلام که نظر او را در مورد مرگ پرسید با شجاعت کامل و اعتقاد و باور حقیقی، مرگ را شیرین تر از عسل دانست و در روز عاشورا شربت شیرین شهادت را چشید و به فوز عظیم شهادت نائل آمد.
یتیم امام حسن(ع)
بد شوم با هر که در حق عمویم بد کند
سیل خواهم شد کسی راه تو را گر سد کند
می رسم پیشت اگر که غصه پیشامد کند
کِی شنیدی که کریمی سائلی را رد کند؟
خوش به حال هرکسی کارش بیافتد با کریم
کارم افتاده به تو پس خوش به حالم یا کریم
عرض حاجت از رفیقان قدیمی سخت نیست
گریه کردن بین یاران صمیمی سخت نیست
از تو خواهش داشتن از بس کریمی سخت نیست
با عمویی مثل تو دیگر یتیمی سخت نیست
با تو یک دم هم نیامد سایه غم بر سرم
اشک هایت را نبینم خاک عالم بر سرم
مثل اسپند در آتش بی قراری می کنم
مثل یارانت تو را ای شاه یاری می کنم
روی مرکب می نشینم شهسواری می کنم
خوب شاهد باش در میدان چه کاری می کنم
پهلوان ها از دم تیغم گریزان می شوند
ازرق شامی و اولادش پشیمان می شوند
آخر قصه چنان که فکر می کردم نشد
هیچ کس جز سنگ در میدان هم آوردم نشد
جز صدایت هیچ چیزی مرهم دردم نشد
خواستم تا باز هم پیش تو برگردم نشد
هرقدر می شد به سویم سنگ و تیر انداختند
بچه شیر مجتبی را سخت گیر انداختند
در زمین و آسمان پیچیده شد آوازه ام
جز کفن پیراهنی دیگر نشد اندازه ام
آخرش هم پاره پاره شد لباس تازه ام
زیر سم اسب ها پاشیده شد شیرازه ام
رفته است آیات قرآن زیر سم اسب ها
مثل تو هستم عموجان زیر سم اسب ها
شکر در جمع فدایی های تو داخل شدم
چون بلایی بر سر این کافران نازل شدم
با تنم بین تو و شمشیرها حائل شدم
زیر سم اسب هم قد ابوفاضل شدم
روی اعضای تنم جا پای مرکب را ببین
اشک هایت را بگیر و حال زینب را ببین
آرش براری