Tag: نوحه محرم

نه سپاهی برای من ماندهنه دگر روزگار یار من است کوفیان جا زدند آقا جانمرگ حالا…

مرا سفیر فرستاده ای تو، اما حیفبه کوفه نیست کسی همرهِ تو آقا حیف به کوفه…

آقا سلام می دهم از جان و دل به توتا این که بشنوم «وَ علیک السّلام»…

کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیستهر چه گشتم به خدا صحبت مهمانی…

سفیر اگر بفرستد چه نامه ای بفرستدچه حرف های بدون ادامه ای بفرستد برای اینکه نیایی…

انگار در بهشت خدا پا گذاشتیموقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم  در این حسینیه شهدا صف…

مسلمم، دار و ندارم را به دار آویختندکینه های بدر و خیبر را سرِ من ریختند…

آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسینهمه شهر به یکباره سرم ریخت حسین باورم نیست…