Tag: مداحی حضرت مسلم

عشق تو کوچه گرد کرد مرا، این منِ از همیشه تنهاتردر غمت ای غم تو عاشق…

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشتبار غربت را کسی از روی دوشش برنداشت…

سلام ما به حسین و سفیر عطشانشکه در اطاعت جانان، گذشت از جانش به آن غریب…

طلوع کرده شفق در نگاه شعله ورتاسیر چشم تو باران، نسیم در به درت تو از…

با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهراینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر یادم…

کارش میان معرکه بالا گرفته بود شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود تنها میان مردم بیعت…

آمدم تا باشد، کوفیان یار مناما اکنون یاری، نَبود کنار من یا حسین جان بیا، بر…

بر سر بام گرفتار به صد شیون و آهمی فرستم چه سلامی به اباعبدلله دست بر…

ای کاش نامه ام را از یار می نوشتمدر لحظه فراق از دیدار می نوشتم حالا…