امام رضا (ع) وسخاوت و مهمان نوازی

از خصلتهای والای اهل بیت (ع) مهمان نوازی و کرامت و بخشش است. تاریخ و سیره ی آن گرامیان گواه این حقیقت است که آنان بخشنده ترین و کریمترین افراد عصر بودند. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:

عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم؛

عادت و رسم شما احسان و بخشش و شیوه ی شما کرامت و بزرگواری است.

حضرت رضا (ع) نیز به عنوان اسوه ی کامل بشریت از تمام کمالات انسانی برخوردار بود. در مهمان نوازی و احسان، زبانزد دوست و دشمن بود. انبوه کرامات ایشان نیز نشانگر این واقعیت است. امام رضا (ع) در مورد فرق مشخص سخاوتمند و بخیل فرمود:

السخی یأکل من طعام الناس لیأکلوا من طعامه و البخیل لا تأکل من طعام الناس لئلا یأکلوا من طعامه؛[۱]

شخص بخشنده از غذای مردم میخورد تا از غذایش دیگران بخورند. اما شخص بخیل از خوردن غذای مردم خودداری میکند تا از غذای او دیگران نیز نخورند.

آن حضرت در مورد فوائد و دست آوردهای سخاوت می فرماید:

شخص بخشنده به خداوند و بهشت و به مردم نزدیک است و از آتش جهنم دور است و در مقابل انسان بخیل و تنگ نظر از بهشت و رضای الهی و مردم دور است و به جهنم نزدیک است. و اضافه فرمود که: سخاوت درختی است در بهشت که شاخه های آن در این دنیاست هر کس به یکی از شاخه های درخت سخاوت آویزان شود او را به سوی بهشت خواهد کشید، بخل و خساست نیز ریشه در جهنم دارد که شاخه هایش به دنیا کشیده شده و هر کس از شاخه های آن آویزان شود او را به سوی دوزخ می کشاند که پناه می بریم از آتش جهنم به خداوند متعال.[۲]

امام رضا (ع) در مورد عظمت و شکوه و آثار سخاوت به گفتگوی پیامبر (ص) با فرزند حاتم طائی اشاره کرد و می فرماید:

پیامبر اسلام ص به عدی به حاتم گفت: از پدرت عذاب شدید جهنم برداشته شد و این به خاطر خصلت زیبای سخاوت در او بود.[۳]

آن بزرگوار بر این باور بود که: جوان سخاوتمند گنهکار در نزد خداوند بهتر از سالمند عابدی است که بخیل است.[۴]

احسان کردن و رسیدگی به دیگران بهترین شیوه ی رسیدن به خداست امام رضا (ع) می فرمود: هیچ وسیله ای مثل غذا دادن به مردم و ذبح گوسفندان و سایر حیوانات حلال گوشت برای اطعام به دیگران، انسان را به خداوند متعال نزدیک نمی گرداند.[۵]

ریان بن صلت از یاران مخلص امام رضا (ع) و از محدثین و دانشمندان مورد اعتماد علمای امامیه می باشد. او می گوید: وقتی در خراسان به حضور امام هشتم (ع) مشرف شدم با خود اندیشیدم ای کاش امام از آن سکه هائی که به نامش زده اند برایم عنایت کند. وقتی داخل رفته و نشستم. حضرت بدون درنگ به غلامش دستور داد که: مهمان ما دوست دارد از سکه هائی که به نام من است برایش بدهیم. برو! سی تا از آن سکه ها به او بده! من با کمال خوشحالی سکه ها را تحویل گرفتم. آنگاه در دلم خطور کرد که ای کاش آقا از لباسهایش هم یکی را که خود قبلا پوشیده به من می پوشانید. امام دوباره خادمش را خواسته و فرمود: لباسهای مرا نشویید و آنان را همانطوری که هست بیاورید و خادمان امام پیراهن و شلوار و نعلین حضرت را برایم هدیه دادند.[۶]

پی نوشت ها

[۱] مشکلاه الانوار، ص ۴۰۷

[۲] جامع الاخبار، ص ۱۱۲-

[۳] فقه الرضا، ص ۳۶۲-

[۴] بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۵۵-

[۵] مسند الامام الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۹۵-

[۶] الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۷۶۸. شبیه همین روایت را معمر بن خلاد با اندکى تفاوت از ریان بن صلت نقل کرده است که متن آن در کتاب معجم رجال الحدیث(ج ۸ ص ۲۱۸) موجود اس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *