اخبار حوادث / پسر جوانی که دوست صمیمیاش را در حالت مستی به قتل رسانده در دادگاه ادعا کرد از کارش پشیمان است.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم در اعترافاتش گفت چون مست بوده متوجه کاری که کرده نشده و از اولیای دم درخواست بخشش دارد.
یک سال قبل صدای فریادهای کمکخواهی مرد جوانی به نام بهرام در یکی از خیابانهای جنوب تهران پیچید و همسایهها که هراسان از خانهشان بیرون رفته بودند با جوانی به نام بهرام روبهرو شدند که چاقو در دست فریاد میکشید دوستم را کشتم.
همسایهها بلافاصله به خانه بهرام رفتند و با پیکر نیمهجان دوست ۳۲سالهاش به نام سیاوش روبهرو شدند که چاقو خورده بود و به سختی نفس میکشید. آنها اورژانس و پلیس را مطلع کردند.
به این ترتیب پیکر نیمهجان سیاوش با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد اما او ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.
بهرام که شواهد نشان میداد حالت طبیعی ندارد، به قتل دوستش در حال مستی اعتراف کرد.
در حالی که پزشکی قانونی علت مرگ را اصابت چاقو به قفسه سینه اعلام کرده بود بهرام به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پروندهاش با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
بهرام در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.
پدر مقتول گفت: پسرم و بهرام سالها با هم دوستان صمیمی بودند. آن روز پسرم برای مهمانی به خانه بهرام رفته بود اما نمیدانم چه اتفاقی میان آنها رخ داد که منجر به قتل پسرم شد. من از خون پسرم گذشت نمیکنم و برای بهرام قصاص میخواهم.
سپس بهرام در جایگاه ویژه ایستاد و در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک میریخت گفت: سیاوش مانند برادرم بود. ما سالها دوست بودیم و همیشه با هم رفتوآمد داشتیم. آن شب در خانه تنها بودم که او را به خانهام دعوت کردم تا با هم مشروب بخوریم. ما مقدار زیادی مشروب خوردیم و من از حال عادی خارج شدم. نمیدانم چطور شد که با هم درگیر شدیم. من چیزی از ماجرا به خاطر ندارم؛ ولی میدانم دوست صمیمیام را با چاقو کشتهام.
او ادامه داد: من وقتی به خودم آمدم که مقابل در خانه رفته بودم و فریاد میکشیدم و از همسایهها کمک میخواستم. اتهام قتل را قبول دارم و شرمنده پدر و مادر سیاوش هستم. مستی زندگی مرا تباه کرد و حالا پشیمان هستم. میدانم اشتباه بزرگی مرتکب شدهام اما از پدر و مادر سیاوش تقاضا دارم به جوانیام رحم کنند و مرا ببخشند. آنها خودشان میدانند من سیاوش را مانند برادرم دوست داشتم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.