امام خمینی و مردم

حضرت امام خمینی (ره)

علی ربیعی: بی‌تردید امام خمینی در این منطقه و در این دنیا تنها رهبری نیست که از مردم سخن می‌گوید اما آنچه که مردم‌گرایی او را متمایز می‌کند نقشی است که او به مردم به عنوان هسته و مرکز تعیین‌کننده ساختار انقلاب وجمهوری اسلامی قائل و باورمند بود. از آغاز تاسیس دولت – ملت‌های مدرن در جغرافیای ما مردم همان چیزی محسوب می‌شد که حذف آن نه تنها از قدرت سیاسی بلکه از ساختار هویت ملی کاری عاقلانه ومطابق با خِرَد حکومتی محسوب می‌شد. تعبیر مشهور ملت‌گرایی آتاتورکی “برای مردم به‌رغم مردم” حکایت از همان شکافی آغازین در مفهوم مردم داشت که در هیچ یک از ملی گرایی‌های مشابه رضاشاهی یا آریایی وعربی پُر نشد: مردم باید همزمان حذف، و در شخص دیکتاتور منحل شوند، کارِ ملت سازی هیچ پیوند معنا‌داری با خود مردم نداشت بلکه “برای مردم” وبه نیابت از مردم انجام می‌شد و “به‌ رغم مردم” واراده آگاهانه آنها.امام خمینی آن شکستگی آغازین در مفهوم مردم را ترمیم کرد.شاه انقلاب سفید را “انقلاب شاه و مردم” می‌نامید اما مطابق تئوری ناسیونالیسم تقلیدی و آریایی او، مردم ایران تا زمانی به معنای واقعی “مردم ایران” وایرانی محسوب می‌شدند که منحل وذوب در ایدئولوژی شاهنشاهی او شوند و هیج مدخلیتی نه در ساختار قدرت ونه در ساختار ملی گرایی جعلی او نداشتند. در واکاوی شعار “خدا، شاه، میهن” در حقیقت “شاه” محور بود، و نه از خدا و نه از مردم خبری بود.
انقلاب بزرگی که امام خمینی در خود مفهوم مردم به عمل آورد این بود که مردم را جدای از خواست مردم برای تعیین سرنوشت خود ندید. درست در همان حال که مردم امام خمینی را به درستی “امام امت” می‌دانستند او در جمع‌بندی معنای رفراندام تعبیر شگرفی از مفهوم “امام” و “امت” به دست داد،آن دو واژه را به خود مردم برگرداند و رای مردم به جمهوری اسلامی را به معنای “امامتِ امت” دانستند.
“من در این روز مبارک که روز امامت امت است… جمهوری اسلامی ایران را اعلام می‌کنم.” (صحیفه امام، جلد۶، صفحه۴۵۲ “
این گزاره به تنهایی پاسخی است برآن شبهه معروف والقا شده توسط بی‌باوران به مردم که در قالب “مردم نمی‌دانستند به چه چیزی رای می‌دهند” شهرت یافته است. پاسخ امام خمینی روشن است: رای مردم رای به خود بود. مردم به “امامت امت” یعنی به پیشوایی خودشان در تعیین سرنوشت خود در همه عرصه‌های سیاسی واقتصادی وفرهنگی و اجتماعی رای دادند.
چنانچه شهید مطهری از گزارش دیدار خود با امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو گفت باور وفراتر از آن ایمان امام خمینی به مردم چیزی بود از جنس ایمان به خدا. بنابراین ولایت فقیه از دید امام خمینی را نمی‌توان جدای از آن امامتی تعریف کرد که او در بیان روح رفراندام جمهوری اسلامی برای امت قائل بود.نحله‌ای خاص کوشیده‌اند میان امام خمینی در مقام مدرس دروس ولایت فقیه وامام خمینی انقلاب و فرموله‌کننده مردم باوری اسلامی وحقوق بشری در پاریس نوعی تضاد وتفکیک القا کنند ومدعی شوند آنچه او در پاریس گفت فقط جنبه جدلی و “تاکتیکی” برای “اسکات خصم” یعنی برای خاموش کردن پرسش خبرنگاران غربی داشت و نه برنامه‌ای مدون ومبرهن به برهان منطقی وفلسفی برای اداره نظام موعود.
اما سخنان نوفل لوشاتویی امام خمینی در همان پاریس وزیر آن درخت سیب جا نماند بلکه طنینی به مراتب قاطع‌تر در سخنرانی بهشت زهرا یافت که مانیفست ومنشور حقوق مردم بود.او که کار عظیم فکری وتدریسی خود را از دروس ولایت فقیه شروع کرده بود و در بیان ضرورتِ ترکیب سیاست ودیانت،روحانیون را مخاطب خود گرفته بود،سالها بعد آنگاه که سیاست این ملت با دیانت درهم آمیخت واز این طریق فرصتی برای ترکیب وهم راستا شدن خداباوری ومردم باوری فراهم آمد،در سخنگویی با مخاطبانی متفاوت،یعنی عامه مردم،درک تعمیم یافته خود از سیاست را به نمایش نهاد وگفت: “این یک توطئه‌ای است که می‌خواهند همان طوری که در صدها سال توطئه‌شان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفاده‌های زِیاد کردند و ما ضررهای زیاد از این بردیم، الآن هم گرفتار ضررهای او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلا مدرسه‌ای و اینها نیست، همه‌شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوانها را مایوس کنند.
ترفند جدید دشمن در جهت مایوس کردن ملت
بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئه‌هایشان می‌خواهند کار را انجام بدهند، نمی‌توانند با دخالت نظامی کار بکنند، اینها می‌خواهند با شیطنت‌هایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می‌گویند که سیاست حق مجتهدین است یعنی، در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران. برای اینکه، آن یک عده از علما را کنار می‌گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می‌شوند، این تمام ملت را می‌خواهد کنار بگذارد. یعنی نه اینکه این می‌خواهد مجتهد را داخل کند، این می‌خواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد. باید دانشگاهیها متوجه باشند که اگر چنانچه افرادی در دانشگاه هستند که شیطنت دارند می‌کنند، اینها را باید توجه کنند که گول اینها را نخورند. خودشان دخالت در امور انتخابات بکنند.” (امام خمینی)
از مقایسه کتاب ولایت فقیه با سخنان مذکور می‌توان به وحدت اندیشگی امام خمینی رسید؛ امام خمینی چه در کتاب ولایت فقیه و چه در بیان سخنان مذکور با دو نوع مخاطب ودو بیان مختلف، از یک ترفند واحد سخن می‌گوید.در ولایت فقیه مخاطب مستقیم او روحانیون هستند که باید در قبال القای تفکیک سیاست از دیانت واز روحانیت هشیار باشند ودر سخنانی که در یک فضای انتخاباتی بیان می‌کند وجه دیگرِ همان ترفند را بیان می‌کند ونسبت به تفکیک ملت از سیاست هشدار می‌دهد. در یک متن از کنار زده شدن روحانیت از سیاست به ترفند استعماری سخن به میان می‌آید ودر یک متن دیگر، یعنی در یک متن انتخاباتی، امام خمینی برعلیه تعمیم همان برنامه استعماری به یک عرصه دیگر، یعنی به عرصه مردمی هشدار می‌دهد.
مردم باوری عمیق و خداباورانه امام خمینی به عنوان یک اصل به ما کمک می‌کند تا پرهیز او از ویژه سازی یک قشر ویک نهاد خاص را بهتر بفهمیم. او در همان حال که از روحانیت تجلیل می‌کند از ویژه سازی طبقاتی روحانیت به مثابه یک طبقه ویک قشرخاص پرهیز دارد،ودر همان حال که بالاترین تجلیل‌‌ها را در حق نظامیان و سلحشور‌ترین مدافعین این کشور دارد،قطب نمای اصلی ودر واقع نقشه راه جمهوری اسلامی از قلمرو مرکزی توجه خود دور نمی‌دارد.
بنابراین با توجه به ماهیت غیر‌مسلحانه غیر‌نظامی انقلاب اسلامی، در فردای انقلاب نیز به همان میزان که نیروی نظامی وقوای مسلح نقش محافظت از کشور در برابر تهاجم دشمنان را برعهده می‌گیرند، مردم نیز به ترتیبی که در وصیت نامه مذکور آمده حافظ مرزهای امور سیاسی از امور نظامی هستند. حفاظت کنندگان کشور به این ترتیب تحت حفاظت ومراقبت مدنی ملت قرار می‌گیرند. این حفاظت در حقیقت حفاظت از ماهیت انقلاب وجمهوری اسلامی برخاسته از انقلاب نیز هست. برعکس، در کشورهایی که عنصر نظامی ومسلحانه نقش اساسی نه فقط در انقلاب بلکه در تاسیس کشور را دارد، این نظامیان هستند که رسالتِ حفاظت از کشور ومراقبت از ماهیت حکومت را بردوش خود احساس می‌کنند. به بیان دیگر باید گفت نیروی نظامی در کشورهایی که انقلاب وهویت ملی خود را ارتش – بنیاد می‌دانند فقط نقش حفاظتی برعهده ندارند بلکه نقش ماهیتی وتولید محتوای نظامِ حاکم را نیز برعهده دارند یا برعهده خود احساس می‌کنند.در واقع اطلاق واژه “انقلاب ” برای توصیف آن کشور‌‌ها چندان گویا نیست.کمونیست‌‌ها آن در آن دوران عادت داشتند قیام افسران جوان بر ضد نظام‌های سلطنتی در کشورهای جهان سومی و بخصوص جهان عرب وشمال افریقا را “انقلاب” بنامند اما امام خمینی در بیان تمایز انقلاب اسلامی با کشورهای انقلابی نمای مذکور استدلال می‌کرد که آنها بیشتر کودتایی هستند تا انقلابی.به خاطر داریم درست درایامی که تبلیغات کمونیستی در باره “سالگرد انقلاب ثور افغانستان” گوش‌‌ها را کر کرده بود می‌گفتند “انقلاب ما با کودتا فرق دارد، ایران مثل افغانستان نیست” (امام خمینی، ۲۸/۲/۵۹)
و یا در بیانات دیگری: انقلابهایی که در دنیا واقع شده،یا پس از این واقع می‌شود،یا از طریق ملتها بوده است ویا از طریق حکومتها که به نحو کودتا یک انقلابی انجام می‌دادند.اکثر انقلابات کودتایی بوده، آن انقلابها که از قِبَل ملت بوده است شاید کم انقلابی پیدا بشود که به هدایت احزاب و دستجات معین واقع نشده باشد.” (۲۷/۳/۵۹)
“شما شاید در طول تاریخ کم پیدا کنید یا پیدا نکنید،یک انقلابی که از متن خود مردم جوشیده باشد و هیچ اتکا به قوه نظامی، به قدرت خارجی نداشته باشد، وهیچ ساز وبرگ نظامی هم نداشته باشد، تعلیمات نظامی در کار نباشد،همین توده مردم، دانشگاهی که شغلش تحصیل بوده، طلبه که شغلش تحصیل بوده،بازاری که شغلش کسب بوده، کشاورز که شغلش معلوم بوده است وآنهایی که در کارخانه‌‌ها کار می‌کردند که همه یک شغلهای خاص داشتند واصلا نظامی در کار نبوده، نه تعلیمات نظامی دیده بودند ونه ساز و برگ نظامی داشتند، با یک قدرت معنوی یک تبدل از انسان مادی به انسان معنوی پیشبرد شد” (۱۱/۱۰/۵۸)
این سخنی است که در توصیف هیچ یک از کشورهای منطقه وبخصوص در باره کشورهایی که اساس تولد خود را “انقلابی” می‌دانند و در همان حال نیروی نظامی را حافظ نه فقط مرزها بلکه ماهیت نظام می‌دانند نمی‌توان گفت.
از این منظر، تاکید امام خمینی بر نقش انتخابات و پافشاری بر اولویت تاخیرناپذیر رفراندم و انتخابات مجلس قانون اساسی و سایر نهاد‌های انتخابی معنای خود را آشکارمی کند: انتخابات در انقلاب‌هایی که ماهیتی مسلحانه داشته و با پیشتازی یک جریان نظامی وسیاسی برپا شده است اولویتی دست چندم وامری زینتی محسوب می‌شود اما در انقلاب اسلامی دقیقا به دلیل مردم بنیاد بودن این انقلاب، در فاصله کوتاهی، نقطه ثقل انقلاب به انتخابات منتقل می‌شود. به همین دلیل از همان ابتدای پیروزی انقلاب جریان‌های سیاسی خاصی که عنصر مسلحانه ونظامی را اساس انقلاب می‌دانستد بحث تقابل “انقلاب” و” انتخابات” را به میان آوردند.گزارش اداوارد سعید از آن ایام واز آن تضاد القا شده میان انقلاب وانتخابات سخت دلنشین است: “برای امام خمینی این یک امر قطعی است که هرچه زودتر این قانون اساسی مورد منازعه به مرحله اجرا درآید بسیاری به ایشان گفته‌اند که تا پایان تجربه منازعه با آمریکا و دست و پنجه نرم کردن با این کشور همه‌پرسی را به تاخیر بیاندازد. گفته شده است که کشور درحال انقلاب است و برای مدت طولانی می‌تواند به خوبی دوران گذار و انتقال را تحمل نماید. اما این اعتراضات و اندرزها و پیشنهادات را امام یکباره به کنار می‌گذارد. تناقض شگفت‌آور آنان که این مرجع، این قمی پدرسالار را به خوبی نمی‌شناسند تصور نمی‌کنند او یک قانونمدار موشکاف است. او تاکید دارد که قدرتش باید بر مبنای قانون استوار باشد محبوبیت عظیمی که او طی یک همه‌پرسی چند هفته پیش به دست آورد مستقیماً مایه خشنودی او گردید.”
بر این اساس تهدید معطوف به هویت نظام برخاسته از انقلابی چنین مردمی با تهدید‌های هویتی که در دیگر کشورهای مدعی انقلاب تعریف می‌شود تفاوت بنیادی دارد.به عنوان مثال در ترکیه در طول دهه‌های اخیر کودتا‌های متعددی برپا شده که عمدتا ناظر به ماهیت نظامی آن کشور در طول دهه‌های پیشین بوده است.هیچ وقت نگفتند اگر دموکراسی و بنیاد انتخاباتی نظام مخدوش شود ارتش به رسالت “حفاظت و مراقبت از ماهیت نظام” اقدام خواهد کرد بلکه بهانه‌های دیگری در کار بوده. به همین لحاظ است که می‌توان گفت امام خمینی ماهیت وهویت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برخاسته از آن انقلاب را در تمایز با خانواده جهانی انقلاب – کودتا‌های مشهور تعریف می‌کند ومی گوید: “بعد از انقلاب ما،یک آزادی داده شد.تمام مرزها باز وتمام فرودگاهها باز وتمام احزاب وتمام نویسندگان آزاد.در صورتی که بعد از انقلاب، شما می‌دانید که تمام اینها به روی دنیا بسته می‌شود. انقلاب ما، غیر از انقلاب جاهای دیگر است.”(۲۸/۹/۵۹)
تبدیل جامعه به یک “جامعه بسته” در آن نظام‌هایی که امام خمینی آن را به تفکیک از انقلاب اسلامی “انقلاب جاهای دیگر” می‌نامد یک امر تصادفی نیست.انقلابی که مبنای آن انحلال فردیت‌‌ها وشخصیت‌‌ها و انحلال جامعه مدنی در یک اراده مسلحانه و در یک سازمان مسلح موسوم به “سازمان پیشتاز خلق” بوده نمی‌تواند در فردای پیروزی هویت خودش را به کمک انتخابات به کمک آزادی احزاب ومطبوعات تعریف و ابراز کند. دقیقا برعکس؛ آن نوع انقلاب‌‌ها و دولت-ملت‌های نظامی همواره بر سر بزنگاه‌های سیاسی به ماهیت نظامی خود ارجاع می‌دهند ومی گویند ما انقلاب ویا دولت –ملت خود را در عرصه‌های نبرد مسلحانه ودر متنی از خون و باروت و قیام نظامی به کف آوردیم.برعکس،انقلاب اسلامی از آنجا که سرشتی مکتبی واسلامی داشت هستی خود را مدیون یک فرایند طولانی آگاهی بخشی ترویجی وتبلیغی غیر نظامی وغیر مسلحانه بود. انقلابی که با نوار وبا کتاب وسخنرانی ومراسم عزاداری حسینی و وعظ وخطابه شکل گرفته روشن است که در فردای انقلاب نیز بر محیط تولد فکری خود یعنی فضای بحث آزاد وفضای روشنگری تمرکز کند. چنین انقلابی اینطور نیست که فقط آزادی‌‌ها را “تحمل” کند بلکه خود را نیازمند آن می‌داند زیرا آنچه که فکر اسلامی ونهضتی نامیده می‌شود در دوران قبل از انقلاب راه خود را از طریق مباحثه با فکر مخالف با کمونیسم، با ناسیونالیسم جعلی و کودتایی آریامهری و شاهنشاهی باز کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *