مقالات اجتماعی / مقدمه
«سادهزیستی» یکی از بزرگترین ویژگیهای حضرت امام خمینی «رضوانالله تعالی علیه» بود. این ویژگی در کمتر افرادی که به مقامات و منزلتی بلند میرسند وجود داشته و دارد. امام خمینی از ابتدا تا انتهای عمر پربرکتشان، دست از سادهزیستی نکشیدند و همین امر یکی از عواملی بود که ایشان را در مبارزه مستمر و وقفهناپذیرش با استبداد و استعمار موفق ساخت. در اندیشه امام خمینی، قید و بندهای مادی مانع از وارستگی روح انسان میشود و هنگامی که روح در محاصره عوامل رشد انسان قرار گیرد، آزادگی معنای خود را از دست میدهد و چنین انسانی نخواهد توانست به مقام بالای معنوی و هدایتگر برسد. امام بواسطه آنکه از همه قیود مادی آزاد بود، به وارستگی رسیده بود و این وارستگی تمام خوفها و بیمها را از دل پاک ایشان زدوده بود و قهرمانی بزرگ در عرصه معنویت ساخته بود. وارستگی در سایه تهذیب نفس و ممارست و استقامت در برابر هواهای نفسانی در وجود امام به ملکهای تبدیل شده بود که به هیچ قیمتی از آن وجود نازنین جدا نمیشد و به همین دلیل بود که امام پایههای مبارزه خود را بر ستونهای اصلی انقلاب، که مردم مستضعف و پابرهنههای جامعه و به تعبیر خود ایشان «کوخنشینها» هستند، پیوند زدند و این پیوند مبارک زمینه «نصرت الهی» را فراهم ساخت و ملت مسلمان ایران را از سالها زندگی تحت یوغ استعمار و استبداد رهایی بخشید. امروز، کسانی که مدعی پیروی از سیره آن عزیز هستند، برای اثبات ادعای خود چارهای جز حرکت در چارچوب اندیشههای آن حضرت ندارند و اگر میخواهند به توفیقاتی دست یابند ناچارند “سادهزیستی” امام خمینی را که نورانیترین بخش از سیره زندگی ایشان است ملاک عمل و رفتار خود قرار دهند. آنچه مطالعه میفرمایید، گزیدهای از بیانات امام خمینی درباره آثار ور برکات ساده زیستی مسئولان است.
انسان گمان مى کند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را مى کند، لکن ما وقتى که ملاحظه مى کنیم و سعادتها را سنجش مى کنیم، مى بینیم که سعادتمندها آنهایى بودند که در کوخها بودند. آنهایى که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقدارى که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمى شود. ما یک کوخ چهار پنج نفرى در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمه زهرا علیهاالسلام است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چى است؟ برکات این کوخ چند نفرى آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخ نشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمى رسد؛ و در جنبه هاى تربیتى آن قدر بوده است که هرچه انسان مى بیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصا در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم صلىالله علیه و آله در راس همه واقع است زندگى کوخ نشینى داشته است. خیال نشود که یک اتاق، حتى یک اتاق نظیر اتاق متوسط این جامعه داشتهاند. چند تا حجره داشته اند، حجره هاى محقر. و این شخص عالى مقام از همین حجره محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیتش در تمام جهان توسعه پیدا کرده است. در صورتى که آنچه او مى خواست باز نشده است و بشر به این زودى نمى تواند برسد به او مگر ان شاءاللّه خلف صالح او بیاید و با دست مبارک او تربیت عالیه تحقق پیدا بکند. از این معنویات که گذشتیم، در این امور فرهنگى، در این امور مادى، در این امورى که اختراعات و کشفیات هست، شما اگر گردش کنید در بین کاخ نشینان، گمان ندارم که پیدا کنید یک کاخ نشین موفق شده است به یک اختراع کوخ نشینان بودند که موفق شدهاند به این اختراعات. طبع قضیه کاخ نشینى، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمى تواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکرى وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایى که اختراع کرده اند، آنهایى که زحمت کشیدهاند و کتابهاى ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشته اى، این کوخ نشینان بودهاند. طبع کاخ نشینى منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تالیف و زحمت. اگر در سرتاسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکى دو تا و چندتاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریبا، و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند تقریبا…. ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینى را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوى کاخ نشینى به پایین بکشید، خود کاخ نشینى این خوى را مى آورد، ممکن است که در بین آنها هم کسى پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتى که الان کوخ نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخ نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوى کوخ نشینى و خوى اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگى صحیح اسلامى را. آن خوى کاخ نشینى مضر است، خودش مضر نیست، خویش مضر است، لکن خود او، این خوى را دنبال دارد… وقتى خوى زمین خوارى و باغدارى و کاخ نشینى در بین مردم باشد، این اسباب این مى شود که انحطاط اخلاقى پیدا بشود. اکثر این خویهاى فاسد از طبقه مرفه به مردم دیگر صادر شده است. و شما امروز در جامعه خودتان وقتى ملاحظه بکنید، در جامعه اهل علم و عرض مى کنم که مدرسه نشینها، اینها که زحمت مى کشند و کار براى این جمهورى اسلامى مى کنند، اینها همین کوخ نشینهایند. حجره هاى مدرسه را بروند ببینند که چى است وضعش و فعالیتشان چیست. منزل علماى اسلام را بروند ببینند چى است وضعش و کارشان چى است. منزل مدرسین جامعه هاى ما را بروند ملاحظه کنند ببینند که منازلشان چى هست و کارشان چى است… آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیسجمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى کوخ نشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیداشود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند خداى نخواسته، و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشینها خیلى صدمه خوردیم. مجلسهاى ما مملو از کاخ نشین بود و در بینشان معدودى بودند که از آن کوخ نشینها بودند، و همین معدودى که از کوخ نشینها بودند از خیلى از انحرافات جلو مى گرفتند و سعى مى کردند براى جلوگیرى. آن روزى که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خداى نخواسته در آنها تاثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.
حکومت، حکومت حضرت امیر علیهالسلام و وضع حکومت او را ما در نظر بگیریم، و کسانى که در حکومت هستند و در دستگاههاى دولتى هستند، سیره آن بزرگوار را در نظر بگیرند و ببینند که باید چه بکنند. البته قدرت اینکه آنطور کسى عمل بکند، ماها نداریم، کسى ندارد. به طورى که نقل کردند در یکى از چیزهایى که به بعض از عمال خودشان نوشتند، نوشتهاند که: «سر قلمها را نازک بگیرید، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از چیزهایى که فایده ندارد، احتراز کنید». این یک دستورى هست براى همه؛ یعنى، دستورى هست براى کسانى که در بیت المال دست دارند. اینطور حضرت امیر علیهالسلام در وقت حکومتش دستور مى دهد براى صرفه جویى. او مضایقه مى کند که در یک صفحه که مى شود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود؛ یک قلم که مى تواند آن مرکبى که در آن وقت بوده است صرف کند، سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود، حرفهاى غیر اصولى نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب بیت المال را مى کشیدند، چراغى روشن بود، شمعى روشن بود و کسى آمد با ایشان حرف دیگرى خواست بزند، شمع را خاموش کردند، فرمودند که این مال بیت المال است، تو مى خواهى حرف دیگر بزنى.
ما چه کنیم با بیت المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال مسلمین؟ این مسئله، مسئله این نیست که در آن وقت و در حکومت حضرت امیر باشد؛ این دستور است در طول تاریخ براى کسانى که متکفل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک درهمش در آن طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم، باید در پیشگاه خداى تبارک و تعالى، در کارهایى که کنیم، تصرفهایى که در بیت المال مى کنیم، باید بعد حساب بدهیم چرا؟ زیاده روى شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات خیر دارد. بیت المال مسلمین را بزرگ بشمارید.
حکومتهاى اسلامى باید بیت المال مسلمین را براى جلال و جبروت خودشان صرف نکنند، بیت المال مسلمین صرف آن چیزى بشود که براى مسلمین است. وزارتخانهها باید وقتى که مى بینند که کارمند بیت المال مسلمین هستند و مسلمین هستند و از آنجا حقوق مى گیرند و ارتزاق مى کنند و اداره، اداره بیت المال مسلمین است، حتى در آن مسائلى که حضرت امیر گفته ملاحظه کنند، کوچک نشمرند مسئله را، مسئله بیت المال مسلمین است و دستور، دستور اسلام است به حد ضرورت. البته راجع به آن چیزهایى که مربوط به حفظ مقامات است درحالى که ما الان درش مى گذرانیم آن یک چیز لازم است، اما به حد لزوم. حتى مطبوعات باید این توجه را داشته باشند که چیزهایى که براى ملت مفید نیست در روزنامهها ننویسند، کاغذ صرف این نکنند، وقت صرف این نکنند. باید رادیو تلویزیون توجه به این معنا داشته باشد که این از بیت المال مسلمین است، باید وقتش صرف چیزهایى که مربوط به مصالح مسلمین نیست، نشود، مسئولیت دارد اینها. باید اشخاصى که، مقاماتى که هستند، ملاحظه کنند که به اندازه ضرورت مشاور بگیرند، به اندازه ضرورت خدمتگزار بگیرند، نه به اندازه دلخواه. و این معنا را باید همه ما بدانیم که دلخواههاى ما آخر ندارد. گمان نباید بکنیم که اگر ما به آنجا رسیدیم، تمام شد مسئله، آنجا که رسیدیم بیشتر خواهد شد. امروز حکومتهاى کوچک تقاضاهاى کوچک دارند، هواهاى کوچک دارند، لکن اینطور نیست که این هواها محدود بشود. وقتى به یک حکومت بالاتر رسیدند، تقاضاها زیادتر مى شود، هواهاى نفس بیشتر مى شود. وقتى رئیسجمهور یک کشور پهناور مثلا آمریکا یا شوروى یا هندوستان شدند، آن وقت هوایشان بالاتر مى رود، قانع نیستند به آنجا، حدود ندارد، انسان لاحد است در همه چیز. گمان نکند انسان که اگر یک جایى دارد که درش زندگى مى کند، یک جا بهتر پیدا کند، آنجا وقتى رفت راحت است. آنجا تازه اول این است که یک جاى بالاتر داشته باشد.
منابع
- صحیفه امام، ج۱۷، ص ۳۷۳ تا ۳۷۷.
- صحیفه امام، ج۱۹، ص ۳۷۳ تا ۳۷۵.
- صحیفه امام، ج۲۱، ص ۸۶ و ۸۷.
*سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند، آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود
*آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشیم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تاثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم
*کسانی که در حکومت هستند و در دستگاههای دولتی هستند، سیره حضرت امیر علیهالسلام را در صرف بیتالمال در نظر بگیرند. این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفل حکومت هستند تا اندازه ممکن در بیتالمال تصرف نکنند