بازخوانی مصاحبه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در باره شهیدان رجایی و باهنر


مقالات سیاسی / چهل و یکمین سالروز عروج ابدی دو خادم مخلص مردم و دو یار وفادار انقلاب اسلامی شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر است. دو خدمتگزاری که در آتش بیداد منافقان سیاه دل سوختند ولی گرمای برخاسته از این سوختن، جرقه‌ امید بر دل‌های مومنان و خاری بر دل سیاه جنایتکاران شد.
محمدعلی رجایی در سال ۱۳۱۲ در شهر قزوین به دنیا آمد و در سن چهار سالگی از نعمت پدری که با پیشه‌وری امرار معاش می‌کرد محروم شد. وی در سن ۱۴ سالگی در اثر فشار اقتصادی، قزوین را ترک کرده و به تهران آمد. رجایی پس از مدتی به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد و با ترور «رزم‌آرا» ازسوی فداییان اسلام جذب آنان شد و در جلساتشان شرکت کرد. پنج سال بعد رجایی به علت علاقه زیاد به شغل معلمی در سال ۱۳۳۵ وارد دانشسرای عالی شد و پس از فارغ‌التحصیل شدن در سال ۱۳۳۸ به عنوان دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام و در شهرستان‌های خوانسار،‌ قزوین و تهران به کار تدریس پرداخت. وی همزمان به فعالیت‌های سیاسی روی آورد که منجر به دستگیری در اردیبهشت ۱۳۴۲ و زندانی شدن او به مدت ۵۰ روز گردید. ازجمله فعالیت‌های محمد علی رجایی ارایه خدمات فرهنگی در مدارس کمال، رفاه و تعاون اسلامی بود که با همکاری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر باهنر و شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی انجام شد. به موازات دستگیری رهبران سیاسی، مجددا در سال ۱۳۵۳ دستگیر شد و به مدت چهار سال در زندان کمیته قصر و اوین حبس گردید. رجایی با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و بلافاصله وارد صحنه مبارزه فرهنگی و سیاسی گردید و به اتفاق عده‌ای از همفکرانش، تلاش گسترده‌ای را به منظور بسیج و سازماندهی مبارزه‌های مخفی معلمان مسلمان آغاز کرد و موفق به ایجاد نخستین تشکیلات مخفی به نام انجمن اسلامی معلمان شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران او در سال ۱۳۵۸ به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب شد و در سال ۱۳۵۹ به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب و پس از مدتی حضور موثر در این نهاد در همین سال علیرغم میل باطنی بنی صدر به عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی گردید. پس از عزل و فرار بنی صدر، رجایی در سال ۱۳۶۰ به عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و حکم ریاست جمهوری او در تاریخ یازدهم مردادماه ازسوی امام خمینی(ره) تنفیذ گردید. محمدعلی رجایی که در ساده‌زیستی، صراحت و مردمی بودن شهره خاص و عام بود، سرانجام در هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ درحالی که در جایگاه ریاست جمهوری کشور لحظه‌ای از یاد محرومان و پابرهنگان جامعه غافل نبود، به همراه یار دیرین خود شهید باهنر به سوی معشوق پرواز کرد.


حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر در سال ۱۳۱۲ در شهر کرمان در خانواده‌ای فقیر دیده به جهان گشود. در سن یازده سالگی در مدرسه معصومیه کرمان، تحصیل دروس طلبگی را آغاز کرد و اوایل مهرماه سال ۱۳۲۷ به قم هجرت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی تا اوایل سال ۱۳۴۱ بیش از هفت سال در محضر امام علم آموخت. باهنر علاوه بر استفاده از دروس امام خمینی(ره)، تفسیر و فلسفه را از آیت‌الله علامه طباطبایی فرا گرفت. وی در کنار دروس حوزه در دانشگاه الهیات به تحصیلات دانشگاهی روی آورد و پس از اخذ لیسانس الهیات در سال ۱۳۳۷ این رشته را تا دکترا ادامه داد. او در عین حال موفق شد یک دوره فوق لیسانس امور تربیتی را نیز به پایان برساند. حجت‌الاسلام والمسلمین باهنر در سال ۱۳۳۶ فعالیت‌های مطبوعاتی را آغاز و به همرا آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و برخی دوستان دیگر نشریه مکتب تشیع را منتشر کردند.
از کارهای بسیار موثر این عالم بزرگوار پس از ورود به آموزش و پرورش، تالیف کتب و جزوات تعلیمات دینی برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشسرا با همکاری شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و برخی دیگر از دوستان بود و توانست از این طریق مطالب آگاهی‌دهنده را در قالب مطالب آموزشی وارد کتاب‌ها کند. وی همزمان فعالیت‌های اجتماعی خود را نیز ادامه داد و در تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی و کانون توحید، نقش موثری ایفا کرد. حجت‌الاسلام باهنر از سال ۱۳۴۱ همکاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی آغاز کرد و در اسفندماه سال ۱۳۴۲ پس از انجام سخنرانی‌هایی در مسجد هدایت، مسجدالجواد و حسینیه ارشاد به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه،‌ دستگیر و پس از آن به طور متناوب شش بار به زندان‌های کوتاه مدت محکوم شد.
دکتر باهنر با انجام این سخنرانی‌های آگاهی‌دهنده و حرکت‌زا ازسوی رژیم شاه در سال ۱۳۵۰ ممنوع‌المنبر شد.
او پس از ترور منصور که باعث دستگیری عده‌ای از مبارزین اسلامی شد، با کمک شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به فکر تاسیس یک تشکیلات نیمه علنی به نام مدرسه رفاه افتاد که به ظاهر به انجام کارهای امدادی،‌ تشکیل صندوق‌های قرض‌الحسنه و تشکیل مدارس مشغول بود و درواقع وسیله‌ای برای مبارزه مخفی به شمار می‌رفت. حجت‌الاسلام باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام به عضویت شورای انقلاب درآمد و پس از آغاز انقلاب فرهنگی به دستور امام در ستاد انقلاب فرهنگی مشغول فعالیت شد. عضویت در تنظیم مدارس، مسئولیت نهضت سوادآموزی، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی،‌ نمایندگی شورای انقلاب در وزارت آموزش و پرورش و نیز نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی از جمله مسئولیت‌های دکتر باهنر بود. وی در زمان نخست‌وزیری شهید محمدعلی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد و پس از فاجعه شوم بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به عنوان دبیر کل این حزب انتخاب گردید. دکتر باهنر، پس از انتخاب رجایی به ریاست جمهوری، به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد و در هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ به همراه هم‌رزم دیرینه‌اش رجایی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره همرزمان و یاران قدیمی خود (شهیدان باهنر و رجایی) طی مصاحبه‌ای با نشریه شماره ۱۵۹ سروش به نکات ارزنده‌ای اشاره کرده است که متن کامل این مصاحبه در دو قسمت امروز و فردا بمناسبت سالروز شهادت این دو یار انقلابی تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه می‌شود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی
آیت الله هاشمی رفسنجانی

ابعاد روحی شهید رجایی و شهید باهنر
بسم‌الله الرحمن الرحیم – این دو شهید بزرگوار که در یک حادثه و در یک لحظه از ما گرفته شدند، از شخصیت‌های نمونه اسلامی بودند که در طول دوران سخت مبارزات ساخته شده بودند. شخصیت این دو نفر از بعضی جهات خیلی به هم شبیه بود و از بعضی جهات هم هر یک سیاست‌هایی داشتند.
دکتر باهنر از شخصیت‌های نمونه اسلامی بود. دانشمند، استاد، متفکر، عمیق، مخلص و آرام که در مورد امتیازات فضائل عالی ایشان کسانی می‌توانند بحث کنند که مدتی با ایشان زندگی کرده باشند. من که نزدیک به بیست و هفت هشت سال با ایشان زندگی کردم، هم در دوران طلبگی، هم در دوران کارهای مبارزاتی هم در دوران مسئولیت‌های بزرگ کشوری و هم در کارهای علمی و سیاسی – اجتماعی با او بودم، جاذبه زیادی داشت.
علاقمندی شدید دکتر باهنر و شهید رجایی در امور فرهنگی – خلاقیت و سازندگی نسل جوان مخصوصاً در کارهای فرهنگی آموزش و پرورش این‌ها را خیلی همراه می‌کرد. معمولاً کارهای آموزشی ما در این دوره‌ها به عهده این دو نفر واگذار می‌شد. در کارها هم ضمن اینکه این دو نفر به هم علاقمند بودند یک آمادگی داشتند مرحوم رجایی بیشتر در کارهایی اجرائی موثر بود و شهید باهنر در کارهای فکری آموزشی. آقای باهنر بیشتر طراح بود و تئوریسین و آقای رجایی ضمن کارهای فکری در اجرا پشتکار و علاقه بیشتری داشت، هر دوی آنها اسلام‌شناس بودند. و آقای باهنر به دلیل اینکه دوره بیشتری را در تحصیل گذرانده و تحصیلات رسمی ایشان علوم دینی بود، از این جهت جلو بودند. آقای رجایی هم در این مورد احترام خاصی برای دکتر باهنر قائل بودند. در مدیریت، اداره واحدهای آموزشی یا جریان آموزشی کشور آغی رجایی قاطع‌تر و عمیق‌تر بود و آقای دکترباهنر وقتی از آموزش و پرورش صحبت می‌شد یا صحبت‌هایی از این قبیل، ترجیح می‌داد که مسئولیت‌های اجرائی به عهده آقای رجایی گذاشته شود. خوب اخلاص‌شان و مبارز بودنشان فداکار بودنشان و ایثارگر بودنشان به اینکه جامعه را و اسلام و هدف را و انقلاب را بر خودشان مقدم بدارند و خودشان را محو در اهداف کنند، از چیزهایی است که همه دوستان اعتراف دارند و از خصوصیات و مشخصات آنها می‌دیدند. آنچه مهم بود و ما خیلی امید بسته بودیم این بود که این دو شخصیت با این خصوصیات در این برهه از زمان دو تا مسئولیت متناسب با هم را گرفته بودند که زمینه شده بود برای انسجام و هماهنگی کامل نیروهای اجرائی.
آقای رجایی رئیس‌جمهور و آقای باهنر نخست‌وزیر دو نفر مرید و مراد و با اخلاص که به همدیگر عشق می‌ورزیدند. خوب معلوم است این دو سمت وقتی آنقدر به هم نزدیک و صمیمی باشند خیلی می‌توانند مفید شوند. من از اول انقلاب تا آن زمان هیچ موقع به کابینه‌ای این مقدار دل نبستم، کابینه‌ای که رئیس‌جمهورش آقای رجایی باشد و رئیس دولت آن آقای باهنر دو نفر یار همراه و همفکر و مخلص و مبارز و دلسوز و خوش‌قلب. اگر بخواهیم این کابینه را تعریف کنیم، باید بگوئیم مشخص‌ترین چهره‌اش با همه ابعادی که دارد چهره فرهنگی آن است. اگر می‌گذاشتند آن کابینه کار کند، فرهنگی‌ترین کابینه دنیا یا شاید تاریخ می‌شد. متاسفانه این دو چهره را زود از ما گرفتند و در اولین قدمها آنها را از نظام خارج کردند.

شهیدان رجایی و باهنر
شهیدان رجایی و باهنر


شهید رجایی، خستگی‌ناپذیر بود
برخورد شهید رجایی با مسائل و مشکلات کشور قاطع و خستگی‌ناپذیر بود مثل یک کوه در مقابل امواج و طوفان خم به ابرو نمی‌آورد، قاطع می‌ایستاد و حرف می‌زد و قاطع عمل می‌کرد. من ندیدم در طول همکاریم با ایشان چه موقعی که در مدرسه رفاه با هم کار می‌کردیم، چه در جریان مبارزات چه در کارهای اجرائی بعد از پیروزی انقلاب، یک بار ایشان احساس خستگی و ضعف کند همیشه امیدوار بود و همیشه معتقد بود که نیروی ایمان بر همه چیز فائق می‌آید و پیروز می‌شود و در ایمانش هم موفق بود. چه آن موقعی که بعد از پیروزی انقلاب مسئولیت معاونت در آموزش و پرورش را به عهده داشت که امید همه ما بود، چه بعداً که آمد در مجلس و چه موقعی که وزیر شد. و قبل از آن سرپرست بود و چه بعداً که از طرف مجلس نخست‌وزیر شد. خوب مشکلات زیادی بود، از داخل کارشکنی‌های زیادی می‌شد، اما او احساس خستگی نمی‌کرد، مخصوصاً در جنگ ما خاطره‌های جالبی داریم از زمانی که در شورای عالی دفاع با هم کار می‌کردیم. به نظر من اسطوره مقاومت بود.
به توانائی خود اطمینان داشتند
از این دو شهید ما خاطرات زیادی داریم. بعد از شهادت آقای بهشتی و دوستان دیگر در فاجعه هفتم تیر ما جلسات خصوصی و طولانی با این دو نفر زیاد داشتیم، با آقای رجایی و باهنر. آقای رجایی از تعبیراتشان این بود که می‌گفتند بار مسئولیت بسیار عظیمی که بر دوش گروه شهدای هفتم تیر بود حالا روی دوش ما (چند نفر) افتاده، ایشان می‌گفتند که من احساس می‌کنم قدرت کشیدن آن بار را داریم.
آقای باهنر در آن جلسات حرفشان این بود که ما اگر جسم این دوستان را از دست دادیم ولی اسم آنها و خونشان و اعتبارشان امروز می‌تواند برای ما حتی بیشتر از حضور خودشان کار کند.
با این دید و تحلیل‌هایی که آنها داشتند، در جلسات خصوصی که افکار تبادل می‌شود و جای تظاهر و خودنمایی نیست هر دوشان می‌گفتند که ما می‌توانیم و باید بتوانیم مشکلات کشور را در غیاب آن دوستان خیلی خوبمان که آن کارها را انجام می‌دادند حل کنیم. پرکاری آن دو نفر چنان بود که در زمانی که با هم کار می‌کردند من یادم نیست موردی پیش آمده باشد که ما برای کاری زنگ زده باشیم و این‌ها سر کار نباشند. هر وقت، نیمه‌شب، صبح زود، ظهر و اوقاتی که معمولاً مسئولان یا درحال استراحتند یا اصلاً موقع کار نیست آنها مشغول کار بودند و فکر می‌کردند با کار و با حضور بیشتر می‌توانند خلاء‌ها را پر کنند و درست هم بود.
اسم شهدای هفتم تیر وقتی در جلسات برده می‌شد در چشمان این دو دوستمان هم قطرات اشک را می‌دیدیم و هم نشانه‌های امید را. حالتی بود که اطمینان داشتند به خودشان که می‌تواند وظیفه را انجام دهند و کلاً اینطور با مسائل برخورد می‌کردند.
ادامه دارد

07 1
شهیدان رجایی و باهنر

*آقای باهنر در جلسات خصوصی حرفشان این بود که ما اگر جسم دوستان (شهدای هفتم تیر) را از دست دادیم ولی اسم آنها و خونشان و اعتبارشان امروز می‌تواند برای ما حتی بیشتر از حضور خودشان کار کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *