حماسه عاشورا و قیام امام حسین(ع) تاثیر عمیقی بر ادبیات فارسی گذاشته است و شاعران در طول قرنها اشعار فراوانی درباره آن حضرت و وقایع کربلا سرودهاند؛ به گونهای که میتوان اشعار عاشورایی را بحث مستقلی در ادب فارسی قلمداد کرد. ورود حماسه کربلا به حیطه شعر و ادب فارسی، یکی از عوامل ماندگاری آن نهضت بوده است. چرا که قالب تاثیرگذار و نافذ شعر و مرثیه، عواطف محبین را تحت تاثیر قرار میدهد و میان دلها و حادثه عاشورا پیوند میزند. اشعار عاشورایی از غنیترین ذخیرههای فکری و احساسی شیعه است و ازسوی دیگر حماسه کربلا نیز در زبان شعری شاعران، تاثیر نهاده و ادبیات آن را پربار ساخته است. در واقع، این دو با هم رابطهای متقابل دارند و هر دو به ماندگاری و جلوه یکدیگر کمک کردهاند.
استاد شهریار از شعرایی است که با اینکه آثار فراوان و زیبایی درباره اهلبیت علیهمالسلام دارد، اما شعر (علی ای همای رحمتش) جور دیگری او را به ما شناساند. شهریار قطعه دیگری در کارنامه خود به نام (کاروان کربلا) دارد که در وصف سالار شهیدان امام حسین علیهالسلام سروده واین شعر را در آستانه عاشورای حسینی تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه مینمائیم.
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهلبیت
داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
بعد ازینش صحنهها و پردهها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بیریا دارد حسین