مقالات سیاسی / جمیله کدیور در روزنامه اطلاعات نوشت: ۴۴ سال از آن روزها که به پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد، می گذرد. تصور نمی کنم کشوری در این زمانه این همه اتفاق را در طی دورانی کوتاه و در پیک انقلاب متحمل شده باشد و همچنان استوار باقی مانده باشد.
در طی این۴۴سال در کشور، هم شاهد کودتا، هم تحمیل جنگ خارجی، هم جنگ داخلی، هم ترور در سطوح مختلف از عالیرتبه ترین مقامات کشوری و لشکری تا شهروندان عادی، هم نبرد قدرت بین انقلابیون و هم تحریم اقتصادی بوده ایم. اتفاقاتی که هر یک به تنهایی برای زمین زدن یک نظام و از هم گسیختن یک کشور کفایت می کند.
به رغم همه این اتفاقات و همه ضعف مدیریت ها و اشکالات، ایران متحد و مقتدر و یکپارچه باقی ماند. هر چند فشار اصلی همه این اتفاقات بر گرده مردم نجیب ایران بود و هست و هر از چندی به طرق مختلف، اعم از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات یا حضور در اعتراضات سعی کرده اند مطالبات و خواست های خود را به طور مسالمت آمیز به گوش دست اندرکاران برسانند؛ اگر چه عمدتا تغییری در نوع رویکرد و عملکرد حاکمیت در مواجهه با مسائل مبتلابه جامعه ایجاد نشده است.
طی این سالها، اعتراضاتی بحق نیز با جنبه های مختلف سیاسی، صنفی، دانشجویی، جنسیتی، اقتصادی و فرهنگی در سطح جامعه شکل گرفته که هیچکدام به جز آخرین نمونه، ادعای انقلاب نداشتند و عمدتا خواهان تغییر و بهبود و اصلاح در زمینه ای مشخص بودند. اکثر این اعتراضات توسط متولیان امر جدی گرفته نشدند. اعتراضات اخیر که در آن عمدتا طیف هایی از بین نسل نوجوان و جوان ایفای نقش کردند، اعتراضاتی بود که سر ریز خشم انباشته و نادیده و ناشنیده شدن ها و واکنشی به تحقیرها و انکارها بود و با یک جرقه (مرگ دلخراش مهسا امینی) برون ریخت و با سوء عملکرد دولتمردان و با مدیریت سلبریتی ها چندین ماه ادامه یافت.
اعتراضات ۱۴۰۱با اینکه تا به امروز هیچیک از مولفه های انقلاب ( از جمله جمعیت توده ای، سازماندهی، رهبری، ایدئولوژی انقلابی و تضعیف و ریزش قوای قهریه و امنیتی حکومتی) را نداشته، از سوی برخی ناظرین به صرف بعضی شعارهای براندازانه و ضد حکومتی معترضین، بدون در نظر گرفتن اینکه نه غالب مردم ایران، نه کشورهای منطقه و جهان هیچیک از وقوع انقلابی جدید در ایران استقبال نمی کنند، به عنوان انقلاب تلقی و تعریف شده است.
این اعتراضات هر چند به دلیل برخی شعارهای رادیکال، در مقاطعی جنبه سیاسی با رویکردی سرنگون طلبانه و انقلابی و خشن گرفت، ولی صبغه اصلی آن اعتراضات عمدتا فرهنگی و اجتماعی بود. این اعتراضات که به یُمن رسانه های متنوع مجازی و رسانه های جریان اصلی بُرد قابل ملاحظه جهانی به خود گرفت، در درجه نخست شورشی بود علیه سبک زندگی تحمیلی حاکم و درخواست سبک زندگی مطلوب نسل جوان معترض.
از جمله ویژگی های این اعتراضات را می توان در رویکرد غیر دینی معترضینی دانست که خواهان زدودن وجهه اسلامی از هویت ایرانی خود هستند. شعارها، ادبیات، نمادها، برنامه ها و اجراهای هنری، نوع پوشش و آرایش معترضین چه دختر و چه پسر نمایانگر خواست های آنهاست که شاید بتوان در یک عبارت زندگی راحت و نرمال بدون هر گونه قضاوت از سوی دیگران، مشابه زندگی شهروندان جوان در کشورهای دیگر خلاصه کرد. خواستی که همانقدر که برای دولتمردان در ایران غریب و ناشناخته است، هیچ نسبتی نیز با تلاش های سیاسی اپوزیسیون برانداز خارج کشور برای نمایندگی یا وکالت از آنها نداشته و ندارد.
به علاوه، بر خلاف تلاشی که برای محدود کردن این جنبش به «نسل زد» و تلقی آن به عنوان «انقلابی زنانه» در جهت ایجاد جذابیت بیشتر، به خصوص جلب مخاطب و حمایت خارجی صورت گرفته و می گیرد، این اعتراضات هر چند حول یک شعار محوری عاریه ای «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفت، محدود به زنان و دختران نبود. همچنین، اختصاص به نسل زد نیز نداشت و در آن گروه های مختلف سنی اعم از نوجوان و جوان حضور داشتند.
از آن انقلاب تا این جنبش اعتراضی و به زعم برخی انقلاب جدید،راه درازی طی و جان های زیادی فدا شده است. انقلاب ۵۷نماد موفق همزمانی وجود سه گانه حضور گسترده مردم،رهبری فراگیر و قرائتی رحمانی از آموزه های دینی بود. چه شد که در این سال ها دفاع از انقلابی که از زاویه دید طرفدارانش منزه بود و حیرت جهانیان را برانگیخت، با سوء عملکردها و تعمیق شکاف ها و دور شدن از اهداف انقلاب، چنین دشوار شد؟