بهره‌ای از کلام امام خمینی در آستانه چهل و یکمین سالروز شهدای فاجعه هفتم تیر

شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی

در آستانه چهل و یکمین سالروز شهادت مظلومانه معمار انقلاب، شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران مقاوم و متعهد و متدین انقلاب قرار داریم. افرادی که امام خمینی رضوان‌الله‌ تعالی ‌علیه از آنان با عنوان «ابرار» یاد کردند و در توصیف فضایل و شایستگی‌های شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی، ایشان را علاقه‌مند به اسلام و متفکر و متعهد و به درد بخور و خاری در چشم دشمنان اسلام دانستند. گذشت زمان، هر روز بیشتر از پیش اهمیت این جمله پرمحتوای رهبر کبیر انقلاب را نشان داد که درباره آیت‌الله بهشتی می‌‌فرمودند:‌ «مراتب فضل بهشتی و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه من راجع به ایشان متاثر هستم و شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است، مظلومیت او در کشور بود.»
امام خمینی می‌دانستند که افراط و تفریط بیماری‌های مهلکی هستند که جامعه را به سوی انحراف سوق می‌دهند و روح تعالیم اسلامی، مبتنی بر اعتدال و پای‌بندی به «ارزش‌ها»ست و از آنجا که آیت‌الله بهشتی، انقلاب اسلامی ایران را انقلاب ارزش‌ها می‌دانست، بهشتی را روح مجسم اعتدال موردنظر اسلام یافته بودند و این اظهار تاسف بر مظلومیت بهشتی، ناشی از تلاش و ایثار بهشتی و از خود گذشتگی وی برای اعتلای شعائر دینی و ارزش‌های اسلامی بود و همین کافی بود که شهادت او را در نگاه امام خمینی ناچیز قلمداد نماید. در آستانه چهل و یکمین سالروز شهادت مظلومانه آیت‌الله بهشتی و جمعی از یاران انقلاب، مروری بر بیانات امام خمینی درباره شهدای این حادثه عظیم داریم.


البته این پیشامد(۱) برای همه ملت ما ناگوار بود و یک اشخاصی که برای خدمت خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزار این کشور بودند، اشخاصی بودند که آن قدری که من از آنها می‏شناسم از ابرار(۲) بوده‏اند، از اشخاص متعهد بوده‏اند که در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشتر می‏شناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی[را] که بیشتر متعهدند، موثرتر در انقلاب‏اند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده‏اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمتها؛ تهمتهای ناگوار به ایشان می‏زدند! از آقای بهشتی اینها می‏خواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می‏شناختم و بر خلاف آنچه این بی‏انصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و “مرگ بر بهشتی” گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقه‏مند به ملت، علاقه‌مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می‏دانستم. و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغلهای دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند؛ اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند، و این طور نبود که وا خورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و می‏خواستند بهشتی و خامنه‏ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند. اینها رفتند به آقای بهشتی و این جمعی که در این واقعه؛ در این واقعه فجیع[که] به دست عمّال آمریکا و به دست اشخاصی که کسی [که] «شناخت»(۳) آنها را خوانده باشد، می‏داند که به هیچ یک از اصول اسلامی اعتقاد نداشتند، [درست شده بود،] به دست اینها شهید شدند و به درگاه خدا شتافتند وَنَحْنُ اِنْ شاءَ‌الله بِهِمْ لاحِقُون.(۴)
… چند نفر عزیز که بسیار خاطرشان عزیز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمی‏نشاند، صفها فشرده‏تر می‏شود، فریادها بیشتر می‏شود و مشتها گرهش محکمتر می‏شود. شما نمی‏توانید با ترور بعضی شخصیتها، با بمب گذاشتن در بعضی جاها ـ هر جا باشد ـ نمی‏توانید این ملت را از صحنه خارج کنید. این ملت سرتاسر کشور الآن در [صحنه‏اند.] الآن در تمام کشور در صحنه، مردم موجودند و با مشتهای گره کرده ایستاده‏اند در مقابل شما. ملتی که جوانش هر دو پایش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پیش من، مع‏ذلک، می‏گوید که دعا کنید که من شهید بشوم، ملتی که مادر شهید می‏آید و می‏گوید من اولاد دیگری هم دارم و برای شهادت حاضرم بدهم، ملتی که جوانهای او در جبهه‏ها نماز شب می‏خواند و جهاد فی‌سبیل‌الله می‏کند و این جهاد را برای خودش فخر می‏داند و زندگی ننگین فرصت‏طلبی و راحت‏طلبی را به کنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هوای گرم و با آن بی‏آبی و با آن شدت می‏گذراند و پیشروی می‏کند، با کشتن من و امثال من کنار می‏رود این ملت؟! اشتباه دارید شماها؛ شمایی که دعوت می‏کنید به ایستادن در مقابل مردم. در مقابل این ملت، می‏خواهد کسی بایستد؟ اینهایی که دم از خلق می‏زنند و دم از شجاعت می‏زنند و دم از جنگجویی می‏زنند، چطور در کنار خانه‏ها خزیده‏اند و بچه‏ها را وادار می‏کنند که بروند بمب بگذارند؟ این کار ابلهانه برای چیست؟ برای این است که شما خیال می‏کنید که حالا که این کار را کردید، دیگر ملت ما همه کنار می‏روند و صحنه را می‏گذارند برای شما؟ این اشتباه است.
… این سران فاسد هیچ‏کدام در صحنه نیستند، همه در زیر، در کنج خانه‏ها و در زیر زمینها هستند و شما را آلت قرار دادند که شما بروید و خون مردم را بریزید و خون خودتان ریخته بشود، صحنه برای آنها درست بشود که آن‏ها بیایند بیرون صحنه را برای آمریکا درست کنند. بیدار بشوید یک قدری! این تلاشهای احمقانه‏ای که اینها می‏کنند، خیال می‏کنند که به مجرد اینکه این افراد لایق را بردند از بین، ملت ما دیگر می‏رود کنار، در ملت ما افراد لایق هست و می‏آید جای آنها. آنها برای همین شهادت وارد شده بودند در جبهه، در این صحنه‏ها و ملت ما هم برای شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود که به مجرد اینکه یک امری واقع می‏شد ناگوار، ما کنار می‏رفتیم و ملت کنار می‏رفت، این از اول نمی‏آمد در صحنه. ملتی که بچه چند ساله‏اش با موتور سیکلت می‏زند به تانک و زیر تانک می‏رود، این به کشته شدن یک نفر یا دو نفر یا صد نفر یا هزار نفر کنار می‏نشیند؟! اینها باید به عدد افراد این ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده این ملت بمب تهیه کنند، و الاّ یک بمبی دزدکی زیر یک منزل گذاشتن و یک نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداکار را از بین بردن، که ملت را از بین نمی‏برد. ملت یک دریای بزرگی است و این دریای بزرگ هست و به جای اشخاصی که از صحنه آنها با شهادت بیرون می‏روند و جنایتکاران آنها را از صحنه بیرون می‏کنند، به جای آنها باز افراد می‏آیند و این سیل خروشان هست تا اینکه آمریکا را و سایر کشورهایی که می‏خواهند ما را طعمه کنند، قطع طمع همه آنها را بکنند.
ما به این طور کارهای بچگانه؛ کارهایی که معلوم است از روی ضعف پیش آمده؛ کارهایی که معلوم است که نفسهای آخر را دارند می‏کشند، از صحنه خارج نمی‏شویم ما. ما اگر آمده بودیم برای اینکه یک زندگی مرفهی بکنیم، بله، وقتی می‏دیدیم که یک کسی را یا چند کس را کشتند، ترور کردند، خوب، راحت‏طلبی این بود که دیگر نیاییم. و شما، صدها نفر شما را، چندین هزار افراد شما را محمدرضا در خیابانها کشت و شما از صحنه خارج نشدید. الآن هم در صحنه‏های جنگ، هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانی که ما باید از آنها در این امور عبرت بگیریم، این برادران کشته می‏شوند و جای آنها را یک صف دیگر می‏گیرد. شما اشتباه دارید، احمقانه عمل می‏کنید. یک روز می‏گویید که «بحث آزاد» وقتی بحث آزاد پیش می‏آید نمی‏آیید، فرار می‏کنید. یک روز می‏گویید که اجازه بدهید که ما بیاییم در رادیو و تلویزیون چه بکنیم، اجازه هم بهتان بدهند، نمی‏آیید. یک روز هم می‏گویید که ما برای خلق می‏خواهیم زحمت بکشیم، خرمنهای مردم را آتش می‏زنید برای خلق، کارخانه‏ها را از بین می‏برید برای خلق، این خلق را می‏ریزید در خیابانها و سر می‏برید برای خلق! این خلقی که شما برای او این کار را می‏کنید؛ کیست؟ زندگی این مردم را شما می‏خواهید به هم بزنید، اگر بتوانید. آن خلقی که برای او عمل می‏کنید، خوب، جز این جمعیت ایران است؟ شما این جمعیت ایران را در مقابلش ایستادید. شما دعوت می‏کنید در مقابل این جمعیت، مردم بایستند. مردم در مقابل خودشان بایستند؟ یا شما گنهکارها را دعوت می‏کنید و شما مفسدین را دعوت می‏کنید برای مقابله؟ وقتی مقابله نمی‏توانند بکنند می‏روند کنار و هی بمب می‏گذارند یک جایی. این دلیل بر این است که شما مرد جنگ نیستید و ادعا می‏کنید، مرد بحث آزاد نیستید و ادعایش را می‏کنید. در کتاب خودتان، از اسلام هیچ خبری نیست و همه اصول اسلام را تاویل می‏کنید به همین دنیا! همه چیز را بر می‏گردانید و ادعای اسلام می‏کنید! آن اسلامی که شما می‏گویید، چیست؟ مگر ملت ما از شماها دیگر می‏توانند بازی بخورند؟ اینهایی که هم‏حبسی شما بودند، آن قدر جنایات از شما سراغ دارند که اگر یک وقت فرصت پیدا کنند و بیایند در رادیو و تلویزیون بگویند، می‏فهمید شما که اینها چی بودند و چه جانورهایی هستند و بودند.
ما باز از خوف اینکه یک دسته جوان بازی خورده در بین اینها باشد و هست، از خوف این نمی‏توانیم یک شدت عملی به خرج بدهیم، ولی ملت ما باید چشمهایش را باز کند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرد. شما ننشینید حالا که برای شما فقط پاسدارها عمل کنند؛ شما همه پاسدار اسلامید. ملت ما همه پاسدار اسلام هستند. باید همه مراقب باشند؛ همسایه‏های خودشان را هر خانه‏ای تحت نظر بگیرد، رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرد. اگر دید یک مسئله‏ای در آنجا محتمل است باشد ـ ولو احتمال بدهد ـ باید اطلاع بدهد به مراکزی که در نزدیک آنجاست؛ کم توجه نباشد به این مسائل؛ سست نباشد در این مسائل. پیغمبر اسلام تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود، جیشش را فرستاده بود و بیرون مدینه تجهیز کرده بود برای مقابله با کفار. آنهایی که اسلام را خلاصه می‏کنند در اینکه بخورند و بخوابند و یک نمازی بخوانند و یک روزه‏ای بگیرند و در گرفتاری این ملت، در گرفتاری این جامعه دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم، اینها مسلم نیستند؛ کسی که اهتمام به امور مسلمین ندارد، در صحنه خودشان نیستند، آنهایی که در صحنه هستند آنها را انتقاد می‏کنند. مراجعه کنند اشخاص، گروهها به قلب خودشان، ببینند که این کاری که در تازگی واقع شد و این همه جوان ما و اشخاص برومند ما به شهادت رسید، آیا اینها در قلبشان احساس خشنودی می‏کنند؟ و من می‏دانم یک عده‏ای این طورند.
و من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند، می‏گویم و آن اینکه این طور نباشد که یک جنایتی وقتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و ـ خدای نخواسته ـ با زندانیانی که الآن هستند ـ ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند ـ با خشونت غیراسلامی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاه‌ها احکام را با دقت بررسی کنند و پرونده‏ها را بررسی کنند و آنها را بر محکمه‏ها بنشانند و از آنها استفسار کنند و با قاطعیت، هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته‏ای از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند ـ خدای نخواسته ـ به خلاف موازین اسلام عمل کنیم و من می‏دانم نمی‏کنند. گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند تهمت را می‏زنند، آنها کارهای اینها که در خیابانها کردند و مردم را آن طور، بیگناهها را آنطور کشتند، آنها را توجیه می‏کنند و محکوم نمی‏کنند، لکن این مصیبتهایی که بر جامعه ما وارد می‏شود، هیچ ابداً تفاوتی برایشان نمی‏کند، اگر نگویم که آنها در خلوت می‏گویند، خوب شد که اینها را کشتند! خداوند ان‌شاء‌الله‏، همه ما را اصلاح کند؛ هواهای نفسانیه ما را سرکوب کند؛ ما را و ملت را مصمم‌تر کند. همه در صحنه حاضر باشند؛ لکن آرامش را حفظ کنند. (صحیفه امام، ج۱۴، ص ۵۱۸ تا ۵۲۸)
ـــــــــــــــ
۱- اشاره است به واقعه هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و یاران انقلاب.
۲- نیکان، نیکوخصلتان.
۳- “شناخت” یکی از کتابهای منتشره سازمان «منافقین» برای تبیین خط مشی و جهان ‏بینی آنها.
۴- و اگر خدا بخواهد ما به ایشان می‏پیوندیم.

*مرحوم شهید بهشتی را من بیست سال بیشتر می‌شناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود
*خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و می‌خواستند بهشتی و خامنه‌ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند
*چند نفر عزیز را گرفتن از ملت که بسیار خاطرشان عزیز است، ملت را عقب نمی‌نشاند، صفها فشرده‌تر می‌شود، فریادها بیشتر می‌شود و مشتها گرهش محکمتر می‌شود. شما نمی‌توانید با ترور بعضی شخصیتها این ملت را از صحنه خارج کنید
*دسته‌ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *