چگونه نخست‌وزیر هند بزرگترین تجربه دموکراتیک جهان را برچید؟

مقالات سیاسی جهان / «راماچاندرا گو‌ها» مورخ و روشنفکر هندی است. او به عنوان یک مرجع مهم در حوزه تاریخ معاصر هندوستان قلمداد می‌شود. انجمن تاریخ آمریکا جایزه عضو افتخاری خارجی خود را در سال ۲۰۱۹ به «راماچاندرا گوها» اعطا کرد. او سومین مورخ هندی ست که توسط این انجمن برسمیت شناخته می‌شود. گو‌ها که طیف وسیعی از موضوعات را پوشش می‌دهد، سه کتاب مهم درباره تاریخ اجتماعی و سیاسی هند معاصر را به نگارش درآورده است: «گاندی پیش از هند» (۲۰۱۳ م /۹۲ ش)، «گاندی: سال‌هایی که جهان را تغییر دادند» (۲۰۱۸م / ۹۷ ش) و «هند پس از گاندی» (۲۰۰۷ م/ ۸۶ ش).
به گزارش فارین پالسی، «مهاتما گاندی» در سخنرانی‌ای در جمع طرفداران‌اش در آوریل ۱۹۳۷ میلادی (۱۳۱۶ش) گفته بود: «برای ما خوب نیست که فردی را بپرستیم. فقط یک ایده آل یا یک اصل را می‌توان پرستش کرد». هند مدعی است که بزرگترین دموکراسی در جهان محسوب می‌شود و حزب حاکم یعنی «بهاراتیا جاناتا» (BJP) ادعا می‌کند که بزرگترین سازمان سیاسی در جهان حتی بیش از تعداد اعضای حزب کمونیست چین است. از ماه مه ۲۰۱۴ میلادی، بهاراتیا جاناتا و دولت هند هر دو از خواسته‌های یک فرد به نام «نارندرا مودی» نخست‌وزیر هند پیروی کرده‌اند.
فرقه‌ای مبتنی بر کیش شخصیت حول محور شخص مودی ایجاد شده که جلوه‌های آن در تبلیغات دولتی و حزبی، در ستایش‌های مطبوعاتی از مودی و در فراخوان‌های تحسین‌آمیز درباره رهبری ظاهراً متحول‌کننده او ازسوی سلبریتی‌ها، کارآفرینان و ستارگان ورزشی برجسته هند قابل مشاهده است.
این مقاله به دنبال آن است تا کیش شخصیت و فرقه شکل گرفته حول محور مودی را در بستر تطبیقی و فرهنگی بررسی کند. این که این فرقه چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر تخیل هندی دارد و پیامد‌های آن برای آینده سیاسی و اجتماعی هندوستان چیست.
نویسنده این مطلب،مورخ تاریخ جمهوری هند است و این مقاله را براساس تجربیات شخصی‌اش به عنوان یک شهروند هندی نوشته است.
اصطلاح «کیش شخصیت» در رابطه با «جوزف استالین» به کار برده شد و «نیکیتا خروشچف» رهبر شوروی سابق در سخنرانی معروف خود در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در فوریه ۱۹۵۶ میلادی (۳۵ش) از آن اصطلاح استفاده کرد. او خاطر نشان ساخت که «برای روح مارکسیسم – لنینیسم غیرمجاز است که شخص را تا جایی ارتقاء دهیم که به جایگاه ابَرمردی با ویژگی‌های ماوراء طبیعی برسد و او را به جایگاهی خداگونه برسانیم. چنین مردی ظاهرا همه چیز را می‌داند، همه چیز را می‌بیند، برای همگان فکر می‌کند، هر کاری می‌تواند انجام می‌دهد و در رفتارش معصوم قلمداد می‌شود».
مورد استالین منحصر به فرد نبود. در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، جهان کمونیستی مملو از کیش‌های شخصیت بود: هوشی مین در ویتنام، فیدل کاسترو در کوبا، انور خوجه در آلبانی و کیم ایل سونگ در کره شمالی. با این وجود، بدون شک بزرگترین و نه مرگبارترین کیش شخصیت در میان فرقه‌های کمونیستی دنبال‌کننده فرقه استالین کیش شخصیت و فرقه ایجاد شده حول محور «مائوتسه تونگ» در چین پس از وقوع انقلاب در آن کشور بود.
برای مثال، سرمقاله‌ای از سپهبد «وو فاشیان» را در نظر بگیرید که در تاریخ ۱۳ آگوست ۱۹۶۷ میلادی (۴۶ش) در روزنامه ارتش آزادیبخش خلق چین منتشر شده بود: «رئیس مائو برجسته‌ترین و بزرگترین نابغه در جهان است و اندیشه او خلاصه‌ای از تجربه مبارزات پرولتاریا در چین و خارج از چین و حقیقتی است که در هم شکسته نمی‌شود. در اجرای دستورات رئیس مائو ما مطلقا نباید آن را به عنوان یک پیش نیاز درک کنیم.
تجربه مبارزات انقلابی به ما می‌گوید که ما بسیاری از دستورات رئیس مائو را در ابتدا به طور کامل یا حتی تا حدی درک نمی‌کنیم، اما به تدریج آن دستورات را در طول اجرا، پس از زمان اجرا یا پس از چندین سال درک می‌کنیم. بنابراین، ما باید با قاطعیت آن دسته از دستورالعمل‌های رئیس مائو را که درک می‌کنیم و آن چه از دستورات او را که موقتا درک نمی‌کنیم اجرا نماییم».
به گمان من این همان چیزی است که به آن «ایمان کور» می‌گویند. کیش شخصیت استالین و مائو و فرقه ایجاد شده حول محور آنان پس از کیش شخصیت ایجاد شده حول محور «بنیتو موسولینی» در ایتالیا و «آدولف هیتلر» در آلمان شکل گرفت. نکته قابل توجه آن است که در هر دو مورد موسولینی و هیتلر، کیش شخصیت حول محور آنان در شرایطی ظهور کرد که به طور کامل از ویژگی‌های دموکراتیک بی‌بهره نبودند.
حزب ناسیونال سوسیالیست تحت رهبری هیتلر بیشترین تعداد کرسی‌ها را در انتخابات ۱۹۳۲ میلادی (۱۳۲۱ش) کسب کرد. هشت سال پیش از آن، موسولینی به دنبال کسب مشروعیت از طریق انتخابات بود. پس از به قدرت رسیدن، هر دو رهبر به سرعت آزادی‌های سیاسی و فردی را سرکوب کردند و به دنبال تحکیم قدرت خود و احزاب‌شان بودند.
صد سال پس از ظهور هیتلر و موسولینی، جهان بار دیگر شاهد ظهور رهبران اقتدارگرا در کشور‌هایی با نوعی تاریخ دموکراتیک است. فهرستی جزئی از این خودکامگان منتخب عبارتند از: ولادیمیر پوتین از روسیه، رجب طیب اردوغان از ترکیه، ویکتور اوربان از مجارستان، بولسونارو از برزیل و مودی از هندوستان و از همه مهم‌تر خودکامه‌ای که موقتا مورد علاقه نبوده، اما مشتاق بازگشت به قدرت است: دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده آمریکا.
این رهبران تا حد قابل توجهی از حکومت شخصی شده و تحسین ازسوی طرفداران‌شان برخوردار هستند. تمام آنان به دنبال این هستند که خود را به عنوان ناجی یا نجات دهنده ملت خود معرفی کنند و خود را در موقعیتی منحصر به فرد برای ایجاد شکوفایی بیش تر، کشوری قدرتمندتر، و هماهنگی بیش‌تر با آن چه که ادعا می‌کنند میراث فرهنگی و تاریخی کشورهای‌شان می‌باشد قرار دهند. در یک کلام تمام آنان حول محور خود، کیش شخصیتی را ساخته‌اند و با کمک پیروان‌شان فرقه‌هایی را به وجود آورده‌اند.
هند بزودی پرجمعیت‌ترین کشور جهان خواهد شد و از این نظر از چین پیشی می‌گیرد و از این رو کیش شخصیت ایجاد شده حول محور مودی پیامد‌های عمیق‌تر و احتمالا ترسناکتری در مقایسه با کیش شخصیت در سایر کشور‌های جهان خواهد داشت.
نکته مهم آن است که کیش شخصیت شکل گرفته حول محور مودی در کشوری بوده که تا همین اواخر دارای سنت‌های دموکراتیک نسبتا قوی و دیرپایی بود. پیش از قدرت گیری مودی در ماه مه سال ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش)، هندوستان از همه لحاظ در مقایسه با زمانی که اردوغان در ترکیه، اوربان در مجارستان و بولسونارو در برزیل به قدرت رسیدند از دموکراسی باسابقه‌تری برخوردار بود.
انتخابات عمومی ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) شانزدهمین انتخابات ملی هند بود که تقریبا از سال ۱۹۵۲ میلادی (۴۱ش) برگزار شده و ادامه یافته بودند. هم چنین، انتخابات منظم و عمدتا آزاد و منصفانه برای تشکیل مجالس قانونگذاری ایالت‌های مختلف هند نیز برگزار شده بودند.
افراد بسیار بیشتری در انتخابات هند رای داده‌اند تا در دموکراسی‌های قدیمی‌تر و ظاهرا پیشرفته‌تر مانند بریتانیا و ایالات متحده. هند پیش از سال ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) دارای فرهنگ فعال بحث عمومی، مطبوعات نسبتا آزاد و دستگاه قضایی مستقل بود. هند به هیچ وجه یک دموکراسی کامل نبود، اما واقعیت آن است که هیچ دموکراسی کاملی در عمل وجود ندارد.
من در کتابم به نام «هند پس از گاندی» در سال ۲۰۰۷ میلادی (۸۶ش) دموکراسی هند را «دموکراسی ۵۰-۵۰» توصیف کرده بودم و شاید در برخی از کشور‌های شمال اروپا بتوان از «دموکراسی ۳۰-۷۰» یاد کرد.
پیش از آن که به کیش شخصیت و فرقه مودی بپردازیم مایل هستم در مورد کیش شخصیت یک نخست‌وزیر پیشین هند یعنی «ایندیرا گاندی» بگویم. او دختر «جواهر لعل نهرو» اولین و باسابقه‌ترین نخست‌وزیر کشور بود. در مارس ۱۹۷۱ میلادی (۵۰ش) گاندی و حزب کنگره ملی هند به پیروزی قاطعی در انتخابات عمومی دست یافتند. در دسامبر آن سال هند یک پیروزی قاطع در میدان نبرد بر پاکستان تا حدی به دلیل رهبری قاطعانه ایندیرا گاندی به دست آورد.
او تجسم مدرن «دورگا» الهه مبارز و فاتح اساطیر هندو بود و مورد استقبال قرار گرفت. این ایده که گاندی حال و آینده ملت هند است ازسوی متحدان سیاسی او ترویج شد. رهبر وقت حزب کنگره اعلام کرده بود: «هند ایندیرا است و ایندیرا هند است». او دو بیتی در ستایش از ایندیرا گاندی سروده بود: «ایندیرا، صبح و شب به تو درود می‌فرستیم/ نام تو و کار بزرگ تو را نیز تجلیل می‌کنیم».
اندکی پس از آن که رهبر حزب کنگره این دو بیتی را در جریان تجمعی در ژوئن ۱۹۷۵ میلادی (۵۴ش) قرائت کرد، گاندی وضعیت اضطراری را وضع کرد که طی آن رژیم او تمامی سیاستمداران اصلی و برخی از رهبران اپوزیسیون و هم چنین اعضای اتحادیه‌های کارگری و فعالان دانشجویی را بازداشت کرد. سانسور شدیدی بر مطبوعات تحمیل شد و آزادی‌های فردی لغو شدند.
با این وجود، اندکی کم‌تر از دو سال بعد وجدان دموکراتیک گاندی او را مجبور کرد تا انتخابات جدیدی را برگزار کند که در جریان آن او و حزب‌اش قدرت را از دست دادند.
اکنون شعر کوتاه پیشین که در ستایش ایندیرا گاندی سروده شده بود جای خود به ادای احترام گسترده «جی پی نادا» رهبر حزب بهاراتیا جاناتا برای مودی داده که به مناسبت ۷۱ سالگی او منتشر شد. این جملات در مقاله‌ای در سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی)۱۴۰۰ش) در «تایمز» هندوستان پرخواننده‌ترین روزنامه انگلیسی زبان چاپ هند منتشر شدند: «مودی به یک اصلاح طلب تبدیل شده است که با شور و اشتیاق مسائل اجتماعی‌ای را که باعث رنج هندوستان بوده مطرح می‌کند و سپس به طور موثر از طریق گفتمان عمومی و مشارکت به آن مسائل می‌پردازد. او به توسعه همه جانبه جامعه و کشور ما از طریق ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی خوب اعتقاد دارد. او همواره در رسیدگی به پیچیده‌ترین و سخت‌ترین مشکلات کشور پیشتاز است و تا زمان رسیدن به اهداف آرام نمی‌گیرد.
مودی تنها رهبری است که تاثیر نیروبخشی بر توده‌ها دارد و کل ملت به دعوت او متحد می‌شوند. در طول پاندمی کووید -۱۹ درخواست‌های او از نظر مذهبی ازسوی هر شهروند هندی دنبال شدند. موفقیت خیره‌کننده او تنها نتیجه تعهد مطلق‌اش به سعادت و خیر مردم است. هدف او این است که هند را به یک ویشواگورو (معلمی برای جهان) تبدیل کند».
روزنامه‌های چاپ شده در دهلی نو مملو از مقالاتی هستند که توسط وزرای کابینه هند ارائه شده‌اند و در آن از مودی ستایش می‌کنند. در واقع اکنون «مودی هند است و هند مودی است». «اس جایشانکار» وزیر خارجه هند در اواخر سپتامبر سال جاری خطاب به حضار در واشنگتن گفت: «این واقعیت که نظرات ما (هند) اهمیت دارد،دیدگاه‌های ما اهمیت دارد و ما در واقع امروز توانایی شکل دادن به مسائل بزرگ زمان‌مان را داریم به دلیل حضور شخص مودی است».
در چنین دیدگاهی جنبش ضد استعماری تحت رهبری «مهاتما گاندی»، تداوم دموکراسی انتخاباتی هند از زمان استقلال آن کشور، پویایی کارآفرینان هند در دهه‌های اخیر، اقدامات دانشمندان، نویسندگان و فیلمسازان هندی و میراث نخست وزیران گذشته پاک شده و دستاورد‌های هند تنها به یک مرد یعنی مودی نسبت داده می‌شوند.
در همین حال، یک قاضی دیوان عالی هند از مودی تحت عنوان «دوراندیش و پیش‌بینی کنننده مسائل بین المللی» و «فردی تحسین شده در سطح بین المللی» و «نابغه‌ای که جهانی فکر می‌کند و محلی عمل می‌کند» یاد کرده بود. ثروتمندترین و موفق‌ترین صنعتگران هند در نمایش علنی تحسین و وفاداری خود به نخست‌وزیر هندوستان با یکدیگر رقابت می‌کنند.
در فوریه ۲۰۲۱ میلادی (۱۴۰۰ش) مودی به صفوف استالین، هیتلر، مائو، معمر قذافی و صدام حسین ملحق شد و درحالی که زنده است و در سمت ریاست جمهوری قرار دارد یک استادیوم ورزشی به نام‌ش ساخته شد. در اواخر همان سال زمانی که شهروندان هندی اولین دوز واکسن کووید -۱۹ را دریافت می‌کردند گواهی‌های واکسیناسیون با عکس مودی به آنان ارائه شد. بر روی گواهی‌های دوز دوم و تقویتی واکسن نیز بار دیگر تصویر مودی دیده می‌شد. من هیچ کشور دیگری در جهان را نمی‌شناسم که این روش را دنبال کرده باشد.
هر فرد دموکرات برابری طلبی از نمایش‌های خارق العاده خودشیفتگی مودی در عرصه عمومی ناامید می‌شود اما این واقعیت سرد و سخت نیز وجود دارد که مانند «ایندیرا گاندی» در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی (۴۹ش) مودی بسیار محبوب است. چرا او محبوب است؟ اجازه دهید شش دلیل را ارائه کنم.
دلایل نفوذ مودی در هند
نخست آن که مودی واقعا خودساخته و بسیار سختکوش بوده است. او در ایستگاه راه آهن چای می‌فروخت و تردیدی نیست که خانواده‌اش از نظر طبقاتی در وضعیت ضعیفی قرار داشتند. او هیچ تعطیلاتی نداشته و ۲۴ ساعت هفته و ۷ روز هفته را به پرداختن به سیاست اختصاص داده و می‌توان او را به عنوان فردی که ۲۴ساعته خود را وقف ملت کرده قلمداد نمود.
دوم آن که مودی یک سخنران زبردست است. او به عنوان یک سخنران در زبان هندی به شکلی غیر معمول موثر سخن می‌گوید.
سوم آن که از نظر پیشینه و دستاوردهایش در مقایسه با رقیب اصلی خود «راهول گاندی» که اکنون بسیار پوسیده شده، مطلوب‌تر به نظر می‌رسد. راهول گاندی هرگز شغل مناسبی نداشته و از هیچ گونه مسئولیت اداری‌ای برخوردار نبوده است.
ازسوی دیگر، مودی پیش از آن که نخست‌وزیر شود بیش از یک دهه وزیر ارشد گجرات یکی از ایالات‌های بزرگ هند بود. در مقابل، گاندی به طور مکرر در تعطیلات وقت می‌گذراند و در کلامش در سخنرانی‌ها نوعی از بی‌تفاوتی احساس می‌شود. انگلیسی که تنها ۱۰ درصد از مردم هند به آن زبان صحبت کرده و یا آن را درک می‌کنند هنوز زبان اصلی راهول گاندی باقی مانده است. او یکی از اعضای نسل پنجم سلسله گاندی است. در نتیجه، از تمام جهات مودی در مقایسه با او می‌درخشد.
چهارم آن که از آنجایی که اکثریت گرایی هندو در سیاست و جامعه هند نفوذ کرده مودی به عنوان نجات دهنده بزرگ هندو‌ها و هندوئیسم تلقی می‌شود. مودی که در سازمان شوونیتس تندرو هندو به نام «راشتریا سوایامسواک سانگ» پرورش یافته غالبا حاکمان گذشته هند اعم از مسلمان و بریتانیایی را مورد تمسخر قرار می‌دهد. او از نجات کشور از «بردگی هزاران ساله» و آغاز رنسانس ملی و تمدنی هند که بسیار به تعویق افتاده صحبت می‌کند.
پنجم آن که مودی یک دستگاه تبلیغاتی عظیم را تحت فرمان خود دارد که توسط منابع مالی حزب و دولت او و فناوری قرن بیست و یکم پشتیبانی می‌شود. مودی که یکی از کاربران اولیه و موثر توئیتر و فیس بوک بود از آن رسانه‌های اجتماعی و از واتس آپ برای ساخت و ارتقای تصویر خود استفاده کرده است. هم چنین، او اپلیکیشن خود را با نام شخصی‌اش دارد. معمولا چهره مودی در تمام پوسترها، آگهی‌ها و وب سایت‌های متعلق به دولت هند یا مورد حمایت ازسوی دولت آن کشور دیده می‌شود.
بنابراین، او می‌تواند از منابع عمومی برای تقویت کیش شخصیت خود به طور گسترده‌تر و موثرتر از خودکامگان به قدرت رسیده در سایر نقاط دیگر جهان (حتی موثرتر از پوتین) استفاده کند.
ششم آن که مودی مردی فوق‌العاده باهوش و زیرک است.درحالی که عمدتا خودآموز بود در ۱۴ سال در مقام سازمان دهنده حزب و ۱۳ سال در جایگاه وزیر ارشد گجرات حجم عظیمی از اطلاعات را در مورد انواع موضوعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی کسب کرد. او می‌تواند با اقتداری ظاهری در مورد مزایای انرژی خورشیدی، خطرات جنگ هسته ای، تحولات مرتبط با هوش مصنوعی و بسیاری مسائل دیگر صحبت کند.
او همچنین در دستکاری گفتمان سیاسی در حزب خود و کشور به طور کلی برای جذب حمایت از خود و کاهش رقبا یا مخالفان بسیار زیرک است (افرادی امثال ترامپ و بولسونارو در مقایسه او عوام فریبانی بیش نیستند).
خلع ید نهادهای حافظ دمکراسی توسط مودی
حال پس از تشریح عناصر فرقه مودی و کیش شخصیت شکل گرفته حول محور او اجازه دهید از پیامد‌های آن برای دموکراسی هند بگویم. فرقه مودی منجر به تضعیف، اگر نگوییم خلع ید پنج نهاد حیاتی شده که قراربوده در یک دموکراسی قدرت لجام گسیخته را مهار کرده و از شخصی‌سازی قدرت سیاسی و رشد اقتدارگرایی جلوگیری کنند.
اولین نهاد، حزب سیاسی است. تا حدی بدان خاطر که بسیاری از رهبران احزاب سیاسی توسط «ایندیرا گاندی» نخست‌وزیر اسبق در جریان اعلام وضعیت اضطراری بازداشت شدند حزب تحت رهبری مودی پیش‌تر به شدت با کیش شخصیت مخالف بود.
راشتریا سوایامسواک سانگ سازمان خواهر بهاراتیا جاناتا تاکید کرده بود که به «پرستش یک فرد» باوری ندارد. با این وجود، از سال ۲۰۱۴ میلادی به این سو مودی قدرت کامل خود را بر حزب اعمال کرده است. تمام رهبران حزب بهاراتیا جاناتا چه از روی ترس و یا به سبب تحسین او، مطیعانه در صفش قرار گرفته‌اند. حتی بویی از مخالفت در بزرگترین حزب جهان در بزرگترین دموکراسی جهان وجود ندارد.
دومین نهادی که در برابر قدرت مودی سجده کرد،کابینه است. مودی در مورد تصمیمات مهم دولت با وزرای کابینه مشورت نمی‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که تمام اعتبار طرح‌های رفاه دولتی به طور کامل به او تعلق می‌گیرند. دولت،عمدتا اگر نگوییم به طور کامل از طریق دفتر نخست وزیری اداره می‌شود که توسط مقام‌های غیرمنتخب وفادار به مودی که چندین نفر از ایالت زادگاه وی یعنی گجرات را شامل می‌شوند کار می‌کند.
برخلاف نخست وزیران پیشین (از احزاب مختلف) امروز در هند هیچ مشورتی در کابینه وجود ندارد. آن چه مودی می‌گوید تصویب شده و اجرا می‌شود. در داخل پارلمان نیز بحث کمی درباره خواسته‌های او صورت می‌گیرد. این درحالی که نخست وزیرانی مانند «نهرو» و «آتال بیهاری واجپایی» زمان زیادی را در پارلمان سپری می‌کردند و اغلب به سخنرانی‌های نمایندگان مخالف خود گوش می‌دادند. این درحالیست که مودی از پارلمان بیش‌تر به عنوان مکانی برای ایراد سخنرانی‌های خود استفاده می‌کند.
متاسفانه در هند سنت طرح پرسش از نخست‌وزیر وجود ندارد. لوایح در مورد موضوعات مهمی مانند حریم خصوصی شخصی و اصلاحات مزارع که صد‌ها میلیون هندی را تحت تاثیر قرار می‌دهد با بحث کمی و بدون ارجاع برای ارزیابی در کمیته منتخب پارلمان تصویب شده‌اند. سخنرانان در هر دو مجلس کاملا حزبی بوده و این امر باعث تسریع تبدیل سریع ایده‌های مطرح شده در دفتر نخست وزیری به قانون می‌شود. برخی از قوانین ظرف مدت کم‌تر از ۱۰ دقیقه تصویب می‌شوند.
سومین رکن دموکراتیکی که از سال ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) به سرعت درحال افول بوده، مطبوعات است. در یک دموکراسی قرار است مطبوعات مستقل باشند. در هند امروز مطبوعات بله قربان گو و منتشر‌کننده پروپاگاندای حکومتی هستند. مودی در هشت سال نخست وزیری خود حتی یک کنفرانس مطبوعاتی با طرح پرسش ازسوی خبرنگاران رسانه‌ها برگزار نکرده است.
او نظرات خود را از طریق یک مونولوگ ماهانه در رادیوی دولتی و با مصاحبه گاه و بیگاه با روزنامه نگاری که همسو با دولت شناخته می‌شود بیان می‌کند و این کار با ادای احترامی مضحک به شخص او صورت می‌گیرد. علاوه بر این، از آنجایی که اکثر روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی پیشرو کشور متعلق به کارآفرینانی با منافع تجاری دیگر هستند به سرعت با مودی همصدا می‌شوند تا مبادا برای مثال، یک کارخانه شیمیایی که متعلق به یک غول رسانه‌ای است مجوز لازم برای صادرات را دریافت نکند.
همچنین، رسانه‌های هندی نیز به شدت به تبلیغات دولتی وابسته هستند که دلیل دیگری برای حمایت از رژیم حاکم می‌باشد. اکنون رسانه‌های هند به شکلی طوطی وار از خط دولت مودی پیروی می‌کنند. بسیاری از روزنامه نگاران مستقل به اتهامات جعلی زندانی شده‌اند و برخی دیگر با مالیات‌های سنگین وضع شده مواجه هستند.
چهارمین نهاد کلیدی که از مه ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) به این سو کم‌تر خودمختار و مستقل بوده،بوروکراسی هند است. در هند، کارمندان دولت باید طبق قانون اساسی کار کنند و کاملا غیرحزبی باشند. با این وجود، در طول سالیان گذشته آنان به طور پیوسته سیاسی شده‌اند به گونه‌ای که بسیاری از مقام‌های هندی تمایل به جانبداری از یک حزب سیاسی خاص و حتی یک سیاستمدار خاص را داشته‌اند. با این وجود، از سال ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) هر استقلالی که باقی مانده بود کاملا از بین رفته است.
مودی در انتخاب مقام‌های کلیدی تاکید بسیار بیشتری بر وفاداری دارد تا بر شایستگی. اکنون در هر وزارتخانه‌ای فردی از سازمان راشتریا سوایامسواک سانگ حضور دارد تا اطمینان حاصل کند که پس از بازنشستگی یک کارمند ارشد دولتی جانشین او منطبق با ایدئولوژی‌اش و سازمان خواهد بود.
علاوه بر این، سازمان‌های دولتی به طرز وحشیانه‌ای رها شده‌اند تا اپوزیسیون سیاسی را مرعوب و رام کنند. گزارش نشریه «اکسپرس» هند نشان می‌دهد که از سال ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) به این سو ۹۵درصد از کل سیاستمداران هندی که توسط اداره مرکزی تحقیقات با بازداشت و بازجویی مواجه شده‌اند از احزاب اپوزیسیون بوده‌اند. تعداد زیادی از سیاستمداران اپوزیسیون از آن زمان به بهاراتیا جاناتا پیوسته‌اند و به دنبال آن بود که پرونده‌های باز شده علیه‌شان لغو شدند.
در نهایت دستگاه قضایی در سالیان اخیر به نقشی که قانون اساسی برای آن قائل شده است عمل نکرده است. دادگاه‌های منطقه‌ای و استانی در تایید اقدامات ایالتی که حقوق و آزادی‌های شهروندان را نقض می‌کند بسیار فعالانه عمل کرده‌اند. شاید نا امید کننده‌ترین نقش را عالی‌ترین دادگاه کشور ایفا کرده که دیوان عالی هندوستان است و رسیدگی به پرونده‌های مهم را به تاخیر انداخته و حتی زمان بررسی پرونده‌ها نیز مایل دارد استفاده خودسرانه از قدرت دولتی را بر حمایت از آزادی‌های فردی ترجیح دهد. دستگاه قضایی هند در دوران مودی به شمشیر قدرتمندی تبدیل شده که می‌توان برای اجرای فرامین قوه مجریه از آن استفاده کرد.
همان طور که اشاره کردم هیچ گاه عصر طلایی دموکراسی هند وجود نداشت. با این وجود، از ماه مه ۲۰۱۴ میلادی (۹۳ش) این نهاد‌ها بیش از گذشته استقلال و خودمختاری خود را از دست داده‌اند و اکنون در تسخیر مودی و دولت او هستند.
علاوه بر این، باید به طور خلاصه به دو ویژگی دیگر از کیش‌های شخصیت در رژیم‌های نیمه دموکراتیک اشاره کنیم. اولین مورد تمایل آن رژیم‌ها به ترویج سرمایه‌داری رفاقتی است و با تعداد کمی از صنعتگران مورد علاقه خود به دلیل وفاداری و نزدیکی‌شان به رهبر رژیم و حزب‌ش کار می‌کنند و دوم آن که تمایل به ترویج مذهب اکثریت یا ایده قومیتی اکثریت جمعیت را دارند و اکثریت گروه قومی یا مذهبی را «گوهر واقعی ملت» نشان می‌دهند و گفته می‌شود که رهبر، با تمایز و اثربخشی منحصر به فرد، جوهر این گروه اکثریت را تجسم می‌بخشد.
از طرف دیگر، اقلیت‌های مذهبی یا قومی مانند کرد‌ها در ترکیه، یهودیان در مجارستان یا مسلمانان در هند جمعیت‌هایی غیر وفادار به ملت یا مخالف قلمداد می‌شوند. چنین اکثریت گرایی‌ای باعث می‌شود زمینه برای آزار و اذیت اقلیت‌ها و انگ و برچسب زدن به آنان و متمایز قلمداد کردن آنان از کل ملت فراهم شود.
از ژوئیه ۲۰۱۹ (۹۸ش) تا ژانویه ۲۰۲۱ میلادی (۱۴۰۰ش) بزرگترین، قدیمی‌ترین و ثروتمندترین دموکراسی‌های جهان همگی توسط پوپولیست‌های کاریزماتیک با گرایش‌های اقتدارگرا رهبری می‌شدند. بوریس جانسون و ترامپ اکنون هر دو رفته‌اند، اما مودی همچنان باقی مانده است. حتی زمانی که آنان بر سر کار بودند نیز به نظرم مودی برای منافع کشورش خطرناک‌تر از جانسون و ترامپ برای کشورهای‌شان بود.
نهاد‌های دموکراتیکی که قصد دارند به‌عنوان کنترل‌کننده و ناظر سوء استفاده از قدرت احتمالی توسط سیاستمداران عمل کنند در هند بسیار بیش‌تر از بریتانیا یا ایالات متحده در معرض خطر قرار دارند. نهاد‌های دموکراتیک در هند بسیار ضعیف‌تر از بریتانیا یا ایالات متحده هستند.
استاندارد‌های دموکراتیک هند در سالیان اخیر کاهش یافته‌اند. در رده‌بندی آزادی‌های سیاسی و مدنی که توسط «خانه آزادی» صورت گرفته هند یکی از کشور‌هایی بود که بیشترین افول را در دهه گذشته داشته و در سال ۲۰۲۱ میلادی (۱۴۰۰ش) از «آزاد» به «تا حدی آزاد» تنزل یافت. در شاخص آزادی بشر موسسه کاتو هند از رتبه ۷۵ در سال ۲۰۱۵ میلادی (۹۴ش) تنزل یافت و در سال ۲۰۲۱ میلادی (۱۴۰۰ش) در رتبه ۱۱۹ قرار گرفت.
در فهرست جهانی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز، هند از جایگاه ۱۴۰ در سال ۲۰۱۳ میلادی (۹۲ش) به جایگاه ۱۵۰ در سال ۲۰۲۲ سقوط کرد. در نهایت، در تازه‌ترین گزارش جهانی شکاف جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد که در ماه جولای منتشر شد هند در رتبه ۱۳۵ از ۱۴۶ کشور جهان از نظر سلامت و بقا قرار گرفت.
در فرهنگ هندی در جنبش بهکتی سرسپردگی عاشقانه به قدیس‌ها وجود دارد. این مسیر در مذهب فداکاری یا پرستش قهرمانانه قلمداد می‌شود، اما در سیاست می‌تواند نقشی را ایفا کند که کاملا منحصر بفرد است. بهکتی در مذهب ممکن است راهی برای نجات روح باشد، اما در سیاست با پرستش قهرمان گونه یک سیاستمدار مطئمنا راهی به سوی انحطاط و دیکتاتوری نهایی است.
فرقه مودی با ارائه چهره یک «ابرمرد» از او مشابه ارائه چهره یک «ابرزن» توسط فرقه ایندیرا از «ایندیرا گاندی» نخست‌وزیر اسبق هند نشان می‌دهد که نگرانی نسبت به خطرات ناشی از باور‌های مذهبی جنبش بهکتی یا پرستش کورکورانه یک قهرمان برای دموکراسی هند موجه است. معرفی مودی توسط حزب حاکم به عنوان فرشته انتقام گیرنده مسیحای هندو باعث ایجاد حس پرستش هوسبازانه یک فرد زنده مانند او خواهد شد.
مورخان قضاوت خود را در مورد آسیبی که فرقه ایندیرا گاندی به دموکراسی و ملیت هند وارد کرد مطرح کرده‌اند. روزی نیز فرا خواهد رسید که مورخان قضاوت مشابهی را در مورد تاثیرات فرقه مودی بر سعادت و رفاه هندوستان مطرح کنند.

*صد سال پس از ظهور هیتلر و موسولینی، جهان بار دیگر شاهد ظهور رهبران اقتدارگرا در کشور‌هایی با نوعی تاریخ دموکراتیک است. فهرستی جزئی از این خودکامگان منتخب عبارتند از: ولادیمیر پوتین از روسیه، رجب طیب اردوغان از ترکیه، ویکتور اوربان از مجارستان، بولسونارو از برزیل و مودی از هندوستان و از همه مهم‌تر خودکامه‌ای که موقتا مورد علاقه نبوده، اما مشتاق بازگشت به قدرت است: دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده آمریکا

  • هند بزودی پرجمعیت‌ترین کشور جهان خواهد شد و از این نظر از چین پیشی می‌گیرد و از این رو کیش شخصیت ایجاد شده حول محور مودی پیامد‌های عمیق‌تر و احتمالا ترسناکتری در مقایسه با کیش شخصیت در سایر کشور‌های جهان خواهد داشت
    *دومین نهادی که در برابر قدرت مودی سجده کرد،کابینه است. مودی در مورد تصمیمات مهم دولت با وزرای کابینه مشورت نمی‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که تمام اعتبار طرح‌های رفاه دولتی به طور کامل به او تعلق می‌گیرند. دولت،عمدتا اگر نگوییم به طور کامل از طریق دفتر نخست وزیری اداره می‌شود که توسط مقام‌های غیرمنتخب وفادار به مودی که چندین نفر از ایالت زادگاه وی یعنی گجرات را شامل می‌شوند کار می‌کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *