چرا رازداری سخت است؟

راز داری حفظ اسرار

هر اطلاعاتی که با قصد و نیت قبلی از دیگران مخفی می‌کنیم «راز» است. سه دلیل عمده برای مخفی نگه‌داشتن اسرار (چه شخصی و چه شرکتی) وجود دارد.

نخستین دلیل بهره‌بردن از مزیت راهبردی ناشی از مخفی نگه‌داشتن اطلاعاتی است که دیگران به آن دسترسی ندارند. مثلا در دهه‌ی ۱۹۷۰، نیکسون و کسینجر توافق اولیه‌شان با چین را مخفی نگه داشتند، چون نمی‌خواستند با موانع کنگره روبه‌رو شوند. در شرکت‌های مختلف اطلاعات مربوط‌به حقوق و دستمزد معمولا محرمانه است تا امکان چانه‌زنی را محدود کند. البته این رسم قدیمی در حال تغییر است.

دلیل دیگری که افراد برخی اطلاعات را پیش خودشان نگه می‌دارند، اجتناب از پیامد‌های ناخوشایندی است که درصورت افشای آن‌ها گریبان‌گیرشان می‌شود. کسانی که کار‌های غیرقانونی می‌کنند، از این نوع راز‌ها بسیار دارند.

دلیل سوم برای رازداری اجتناب از پیامد‌هایی است که می‌توانیم با آن دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم. یک مثال روشن از این نوع رازها، مهمانی‌هایی است که برای غافلگیر کردن دیگران ترتیب می‌دهیم که با مطلع‌شدن فرد موردنظر از ماجرا خاصیتش را از دست می‌دهد. نمونه‌ای از این راز‌ها در دنیای کسب‌وکار کاری است که صنایع غذایی کرفت (Kraft) انجام داد. «کرفت» خبر حذف رنگ‌های مصنوعی را از برخی خوراکی‌هایش برای ۳ ماه مخفی نگه داشت تا از ایجاد یا تغییر انتظارات درباره‌ی طعم آن‌ها خودداری کند. همان‌طور که انتظار می‌رفت مصرف‌کننده‌ها متوجه تغییری در مزه‌ی محصولات نشدند. سپس شرکت در یک کارزار تبلیغاتی این موضوع را به اطلاع عموم رساند.

بار روانی رازداری

رازداری به هردلیلی دارای بار روانی است. باید حواس‌تان باشد دیگران تا چه اندازه می‌دانند و آیا مجازند از آنچه شما می‌دانید هم آگاه شوند یا خیر.

این بار روانی در گپ‌وگفت‌های دوستانه و خودمانی بیشتر است، زیرا احتمال اینکه ناخواسته چیزی که نباید، از دهان‌تان در برود زیاد است. توانایی ذهن ما در پردازش اطلاعات محدود است. در گفتگو‌های پیچیده هم همیشه باید مراقب گفته‌هایتان باشید تا ناخواسته رازی را آشکار نکنید.

پنهان‌کاری در مورد خبر‌های خوش معمولا دشوار نیست. خبر‌های ناخوشایند با پیامد‌های منفی هستند که می‌خواهیم هرجورشده آن‌ها را پنهان نگه داریم؛ پیامد‌هایی که ممکن است خود شخص یا دیگران را تحت‌تأثیر قرار بدهند. از رایج‌ترین دلایل مخفی نگه‌داشتن این رازها، بروز کشمکش در دیگران است. شما با خودتان فکر می‌کنید اگر دیگران آنچه را شما می‌دانید بدانند، نگاه‌شان به دنیا تغییر می‌کند، تغییری که احتمالا با میزانی از بهت‌زدگی همراه است. اما حقیقت این است که بیشتر وقت‌ها دیدن واکنش دیگران به آنچه می‌گوییم جذاب است، حتی اگر واکنش مثبتی نباشد!

این کشمکش همان تأثیری را دارد که میل به لطیفه گفتن برای جمعی ناآشنا در شما خلق می‌کند. مانند زمانی که با محصول، فیلم یا خواننده‌ی جدیدی آشنا می‌شوید و دوست دارید خیلی زود این موضوع را در شبکه‌های اجتماعی با دوستانی که هنوز از آن خبر ندارند، درمیان بگذارید.

چگونه رازدار باشیم؟

فراموش نکنید که گاهی رازداری لازم است. اما چگونه رازدار باشیم و در برابر وسوسه‌ی افشای اسرار مقاومت کنیم؟ تعریف‌تان را از روراستی بازبینی کنید و آن را تاجایی‌که درستی‌تان و اصول اساسی‌تان را زیر پا نگذارد، گسترش دهید.

سخت‌ترین قسمت رازداری به‌ویژه وقتی پای راز دیگران درمیان باشد، این است که با دروغ‌گفتن‌های آشکار یا ناخواسته همراه است. آدم‌ها پیوسته با دروغ‌های کوچک سروکار دارند. (بد نیست بدانید زبان بدن افراد دروغگو دروغ‌شان را لو می‌دهد!).

اما دانسته دروغ گفتن برای محافظت از راز دیگران راحت نیست، چون باعث می‌شود احساس ناراستی کنیم؛ و خُب حقیقت این است که در این وضعیت روراست نیستیم! رازداری باعث می‌شود یکی از ارزش‌های اساسی‌مان را زیر پا بگذاریم و این فشار روانی را افزایش می‌دهد و در نتیجه بر اعتماد به نفس ما تأثیر می‌گذارد.

در طول تاریخ فیلسوف‌های زیادی به توصیف بایدونباید‌های اخلاقی در چنین موقعیت‌هایی پرداخته‌اند. حفظ قولی که به دیگران برای محافظت از رازشان داده‌ایم مهم‌تر است یا پایبندی به ارزش‌هایمان و تأکید بر دروغ‌نگفتن؟! اما آنچه پس از همه‌ی این حرف‌وحدیث‌ها اهمیت دارد، دانستن این حقیقت است که همه‌ی راز‌ها بد نیستند. بدون اینکه از آن سوی بام بیفتید (جایی که اخلاق‌گرایی نسبی قرار می‌گیرد)، به‌یاد داشته باشید که در برخی موارد مزیت‌های مخفی نگه‌داشتن اطلاعات قابل‌مقایسه با هزینه‌های افشای آن اطلاعات برای شما و دیگران نیست. همچنین گاهی آشکارنکردن اطلاعاتی که بر رأی و نظر آدم‌ها تأثیر می‌گذارد، حتی برای آدم‌هایی که اطلاعات را از آن‌ها مخفی می‌کنیم سودمند است.

درعین‌حال وقتی از شما خواسته می‌شود رازی را نگه دارید که افشایش باعث دردسر دیگران می‌شود، باید درباره‌ی واکنش‌تان خوب فکر کنید. خیلی وقت‌ها طولانی‌شدن این پنهان‌کاری مشکلات بیشتری به‌همراه می‌آورد که ممکن است درستی و صداقت‌تان را خدشه‌دار کند. شاید بهتر باشد کسی که راز را افشا می‌کند شما نباشید، اما روشن و قاطع مشخص کنید که حاضر نیستید آشکارا به‌جای کس دیگری دروغ بگویید.

شرایط و موقعیت را خوب بررسی کنید و برمبنای آن‌ها تصمیم گیری کنید که چه راز‌هایی باید مخفی بمانند، نگذارید ویژگی‌ها و صفات شخصیتی و روان‌شناختی تان در این مورد تصمیم بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *