مقالات اقتصادی / “سخت گذشتن زندگی” شاید گزاره ای مشترک در بین اکثریت مردم ایران باشد چرا که به گفته آمار و به استناد مشاهدات عینی که خودمان نیز بخشی از آن را تشکیل می دهیم خطر فقر بیش از ۸۰ درصد مردم جامعه را به زیرکشانده و زمین گیر کرده است.
در تصدیق این وضعیت هیچکس نمی تواند تشکیک کند، چرا که مطابقت آمارها و واقعیت ها گواه آن می باشد، اما درهمین حال بعضاً شاهد ارائه آمارها و اعداد و ارقامی هستیم که جنس آنها با جنس واقعیات همخوانی ندارد.
البته قصد زیر سئوال بردن گزارشات نهادها و مراکز رسمی را نداریم اما بعضاً شنیدن این آمارها با حال و روز مردم همخوانی ندارد و تأمل برانگیز می نمایند. به عنوان مثال اخیراً اعلام شده است که نرخ تورم طی یک سال گذشته ۲۰ درصد کاهش داشته است و این موضوع از سوی بانک مرکزی نیز تأیید شده است.
قاعدتاً ملاک هایی برای اعلام این عدد مورد محاسبه قرار گرفته است، اما سئوال و ابهام اینجاست که چرا بعضاً آمارهای عددی ما با واقعیت زندگی ما مطابق ندارد و باهم موازی پیش نمی روند. مگر می شود ۲۰درصد از نرخ تورم کاهش یافته باشد، اما شاهد افزایش قیمت چندبرابری قیمت ها در تمامی حوزه ها باشیم. مگر می شود این کاهش اثر ملموسی بر زندگی مردم نگذارد و کسی آن را لمس نکند.
همانطور که گفته شد قطعاً در بررسی نرخ تورم موارد تخصصی مورد تحلیل قرار می گیرد، اما چرایی عدم لمس این اعداد و ارقام با زندگی جاری مردم جامعه مسئله ای همیشگی است که مربوط به این دولت و آن دولت نیست و تنها نرخ تورم را نیز شامل نمی شود. در هر دوره ای شاهد نرخ صعودی آمارها در حوزه اشتغال، بهره وری، رشد صنعت، صادرات، و … هستیم. اما آنچه در کف جامعه می گذرد با این موارد موازی و همسو نیست.