مقالات مذهبی / هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصیحت و موعظه افراد، شفای امراض، هدایت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعلیم ادعیه، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و درماندگان و زندانیان، یاری بیچارگان و … از جمله وظایف حضرت ولی حجت(عج) در زمان غیبت بیان شده است.
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، یکی از سؤالاتی که در باب مهدویت وارد شده، این است که وظایف حضرت حجت(عج) در زمان غیبت چیست؟ که آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کتاب «پاسخ به ده پرسش» به این پرسش پاسخ داده اند و در این نوشتار به مناسبت نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت ولی عصر(عج) به ارائه آن خواهیم پرداخت.
- وظایف حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت
- سؤال:
امام علیه السلام در غیبت کبری چه مسئولیت هائی را بر عهده دارند؟ و به چه کارها واعمالی اشتغال دارند؟ و این عمر طولانی را در چه شغل و عملی می گذانند؟ و در برابر جوامع و افراد وشیعیان، چه برنامه ای را اجرا می نمایند؟
- جواب:
در غیبت کبری کارها و مشاغل و مسؤولیت های امام علیه السلام بسیار حسّاس و مهم است و اگرچه تصرف و بسط ید و حکومت ظاهری بر اوضاع نداند و رتق و فتق امور را دیگران در اختیار گرفته و نظام حکم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد می کنند، مع ذلک امام علیه السلام ناظر بر اوضاع می باشند و عنایت هائی دارند و تصرفاتی می نمایند.
و بالجمله شؤون امامت و رهبری و زعامت را در حدود امکان متصدی شده و وظایف خود را به نحو احسن و اکمل انجام می دهند؛ خلاصه، عمر طولانی ایشان در اطاعت خدا می گذرد، هم تکالیف فردی خویش را انجام می دهند و هم بر حسب حکایات متواتر، تکالیف اجتماعی را، آنچه مقتضی و مصلحت باشد، انجام می دهند؛ مانند هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصیحت و موعظه افراد، شفای امراض، هدایت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعلیم ادعیه، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و درماندگان و زندانیان، یاری بیچارگان، که بیشتر این اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.
به نظر اینجانب، یکی از اموری که نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجّه نفس قدسی و اثر عنایت ایشان است، همین بقاء سازمان رهبری و تشکیلات علمی و تبلیغی شیعه، فعالیت حوزه های علوم دینی و تألیف کتاب ها، مجالس تبلیغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احکام و تأییداتی است که علی الدوام علماء و فقهاء از آن برخوردارند که در واقع اگرچه رسماً حکومت از فقهاء که از جانب امام علیه السلام حکام شرعی می باشند غصب شده است، مع ذلک حکومت آنها بر قلوب باقی است و مواد اطاعت اختیاری جامعه شیعه از علماء، به مراتب بیشتر از مواد اطاعت اجباری آنها از رژیمی است که در هر منطقه و ناحیه برقرار است و از راه ناچاری از آن اطاعت می نمایند.
اگر با دقت ملاحظه شود، رژیم رهبری امام علیه السلام به واسطه علماء در سرتاسر زمین، در هر نقطه ای که یک نفر شیعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاکم همه، شخص حاکم الهی، یعنی حضرت صاحب الزمان علیه السلام می باشد.
مسأله این است که تأسیسات رهبری شیعه که با یک تعبیر بسیار کوتاه و غیرجامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانیت و جامعه روحانیت می گویند ـ با تمام موانعی که از آغاز عصر غیبت کبری تا حال برای بقاء و عرض وجود ـ و اجرای برنامه ها و مداخله در کارها و امر به معروف و نهی از منکر، مبارزات ایجابی و سلبی، تربیت علماء و هدایت جوامع شیعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوی ترین بنیاد، وظائف بزرگی را انجام داده و حافظ شیعه از انقراض بوده و هست.
هیچ جمعیت و هیأتی، مثل جامعه روحانیت، هدف تیرهای خطرناک بیگانگان داخلی و خارجی نبوده و نیست. فِرَق مختلف واقلیت هائی که بیگانگان آنها را به وجود آورده؛ یا فعلاً به مزدوری و خیانت گرفته اند، با روحانیت، سخت دشمن هستند، و از زدن هیچ ضربت کشنده ای به این جامعه خودداری نمی کنند و حتی با تهمت و بهتان و افترا می کوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ایمان مردم را به آنها ضعیف سازند.
تبشیر و استعمار و الحاد و کمونیسم و مکتب های مختلف، همه با این طبقه به شدت وارد پیکار شده اند، و تمام امکانات مادی و قوائی را که دارند در این پیکار وارد کرده اند، و پول های گزاف و مبالغ سرسام آوری که در راه از پای در آوردن روحانیت، و تزلزل آن صرف می شود بیش از حد تصور است.
فقط گاهی آمارهائی که از دستشان در می رود و منتشر می شود، به ما نشان می دهد که بیگانگان خصوصاً حکومت های آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علمای اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استیلای آنان بر مسلمانان و معادن ذخائر آنها می دانند.
از یکسو زورمندان و طبقه حاکمه که همواره می خواسته اند به شکل یک واحد ممتاز، انسان ها را استعباد نمایند و حکومت فردی داشته باشند و از دیگران حق اظهار رأی و حقوق انسانی دیگر را سلب نمایند و مردم را به تعظیم و تکریم خود و اظهار کوچکی و تملق هائی که ننگ انسانیت است وادار نمایند این طبقه را برای این مقاصد کثیف، خطر می دانستند و برای محو آنها و بی ثمر ساختن تبلیغات و اعتراضات آنها، فعالانه کوشش می کردند و حتی اگر می توانستند اشتباه کاری کنند، افرادی را می ساختند و تحت عناوین و القابی در برابر جامعه روحانیت به اسم عالم و روحانی معرفی می کردند!
این اقویا و حکومت ها، از ظهور مفاهیم اسلامی و روشن شدن حقایق قرآن سخت بیمناکند، زیرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که ندای برابری و مساوات «انّ أکرمکم عند الله أتقاکم/ همانا گرامی ترین شما در نزد خدا پرهیز کارترین شما است» بلند است، و آنجا که بانگ: «و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت/ و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم تا بخ خلق ابلاغ کند که خدای یکتا را بپرستید و از بتان دوری کنید» شب و روز به گوشها می رسد، برای حکومت فردی و این تشریفات و تکریم ها و فردپرستی ها و این امتیازات و این همه فاصله ها وجدائیها، جائی و حسابی نیست.
و این روحانیت است که رساندن و ابلاغ این نداها، و پیاده کردن این برنامه ها را به عهده گرفته است.
از سوی دیگر می بینیم روحانیت شیعه چون به اصطلاح امروز دولتی نیست یعنی نمی تواند در نظامات غیر اسلامی (که متأسفانه در همه نقاط دنیا مسلط هستند) خود را ادغام کند که از آنها حقوق و بودجه بگیرد، و مجری برنامه های خاص و معین شده باشد.
اگرچه در نظام اسلامی همه چیز تحت نظر حکومت ونظام اسلام است ورهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، وباید حسن جریان تمام رشته ها را کنترل کند واداره نماید که از جمله رشته تبلیغات وارشادات وعلوم اسلامی وگسترش دادن آن در بین تمام مردم است بطوری که همه و همه، در مسائل اسلامی وارد گردند، و محققان عالیقدر بتوانند به تحقیق و بررسی مشغول باشند.
اکنون که رسماً نظام اسلام بر تمام دنیا حاکم نیست، و نفوذ اسلام و برنامه های آن در نفوس باقی است، روحانیت و به عبارت دیگر: روات احادیث اهل بیت: به صورت صنف خاصی شکل گرفته است، ودر حقیقت از نظر هر فرد شیعه متوجه وآگاه، روحانیت همان نقش هیأت حاکمه را، که باید ناظر بر اوضاع وتربیت وتعلیم وحسن جریان تمام امور باشد، اجرا می نماید؛ ولی هر وقت نظام اسلامی رسماً در تمام دنیا یا در یک جامعه پیاده شود، روحانیت به این شکل فعلی باقی نخواهد ماند که ما در این مقاله در مقام تفصیل وشرح این بحث نیستیم.
مقصود این است که روحانیت از جنبه بودجه وقوه ونظام مالی، نظامی که نیروی انتظامی وقوه مجریه رسمی آن را اجرا نماید ندارد، واین خود مردم هستند که با کمال اختیار وبدون این که تحت فشار مطالبه مأمور وباز پرس وبازرس واداره تشخیص مالیاتها وادارات وصول وجرائم باشند، وجوه شرعیه خود را تمام وکمال، بدون اینکه یک ریال کمتر بدهند، با نهایت خلوص نیت وبا افتخار، ادا می کنند.
وعجیب این است که تبلیغاتی علیه پرداخت وجوه شرعی به علماء ومراجع در سطوح مختلف وبه عناوین بسیار وبطور گسترده، ادامه دارد؛ مع ذلک تأثیری نمی کند وتوجه مردم به پرداخت این وجوه وتقویت بنیه مالی دستگاه رهبری تشیع، هر روز بیشتر می شود.
آری دشمنان می دانند که یکی از راه های مؤثر در از کار انداختن روحانیت وتعطیل حوزه ها وجلوگیری از نشر معارف اسلام وتربیت علما ومحققین روحانیت، استخدام کردن ودستگاهی ودولتی کردن افراد روحانی وتضعیف بنیه مالی اسلام می باشد؛ از این جهت با حملات زبانی وقلمی وعملی، وتهمت وافترا وانتشارات فریبنده، می کوشند تا سازمان رهبری اسلام ومراکز فکری وتحقیقی وثقل روحانیت را نیازمند سازند، وهمکاریهای مالی مردم را قطع کنند؛ ولی آنچه ملاحظه می کنیم هر چه سعی می کنند با وسائل مختلف سمعی وبصری تبلیغی که در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعی وسهم مبارک امام علیه السلام (که پر برکت ترین ومقدس ترین وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بیشتر می شود وروز به روز وضع مالی حوزه های علمیه، وکمک های مالی به مبلغین، محکمتر وزیادتر می شود.
چرا؟ برای اینکه خدا می فرماید: (یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون)(۱۰) (می خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولی خداوند، تمام کننده نورش می باشد هر چند کفار، اکراه داشته باشند).
چرا؟ برای اینکه قلوب، در تحت تصرف ولایتی امام علیه السلام قرار دارد(۱۱) وهر چه دشمنان بخواهند با تمهیدات ونقشه ها قلوب را از علما ونُوّاب امام علیه السلام منصرف سازند، نمی توانند.
باید این چراغ روشن بماند وحجتهای امام علیه السلام در بین مردم باقی بمانند، وهمانطور که خدا زمین وخلایق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام علیه السلام نیز مردم وشیعیان را بدون حجتی از جانب خود نخواهد گذاشت؛ واین رشته نیابت وهدایت وحکومت از جانب امام علیه السلام همانطور که از آغاز واز عصر غیبت کبری تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نیز منقطع نخواهد شد (لئلا یکون للناس علی الله حجه)(۱۲) (تا مردم بر علیه خداوند حجتی نداشته باشند).
حاصل اینکه امام علیه السلام در عصر غیبت بر امور نظارت دارند، وبطور مطلق از کارها کناره گیری ندارند.
اگر گفته شود: حال که چنین است، اگر چه ظهور کلی حضرت صاحب الامر ـ أرواحنا فداه ـ متوقف بر حصول شرایط ومقدمات واذن خداوند متعال است؛ ولی اگر اینگونه مداخلات وتوجیهات ومقابلات وتشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء وشرفیابی به حضور آن حضرت بیشتر باشد، که یک ظهور جزئی همیشه در بین باشد، اصلاحات مهمی انجام خواهد شد وبسیاری از مصالح تأمین ومفاسد زیادی دفع می گردد.
مثلاً اگر آن حضرت با علماء وزعماء، به نحوی که او را هنگام ملاقات نشناسند وبعد بشناسند، دیداری کند وآنها را راهنمائی بنماید، جریان امور مستقیم می شود؛ پس چرا چنین برنامه ای نیست البته خود آن حضرت داناتر به وظایف خود هستند وآنچه را وظیفه دارند وبه مقداری که مصلحت باشد، این کارها را انجام می دهند ویقیناً بهر نحو عمل فرمایند، همان عین وظیفه ومصلحت است.
پاسخ این است که: سخن تمام همین است که گفته شود وظایف وتکالیف حضرت بیشتر از آنچه انجام می دهند نیست؛ وآن حضرت، عالم به مصالح وموارد هستند، ودر حدودی که مصلحت باشد وبه نظام غیبت وتربیت امت وآماده ساختن آنها برای ظهور کلی، خلل وارد نشود، اقدام می فرمایند.
واگر بنا باشد که امور تحت نظر مستقیم ایشان قرار بگیرد واستناد علماء وخواص، وبلکه عوام، در اعمال واقدامات به راهنمائیهای شخصی وخاص ایشان باشد، یک باب دیگر باز می شود، ونظام دین ونظامی که در عصر غیبت کبری در نظر گرفته شده است، اختلال می یابد، وبرای هر لقاء ودیدار واستنادی، خرق عادت و ظهور معجزه لازم می گردد، وارتباط با امام علیه السلام در غیبت کبری از غیبت صغری هم بیشتر می شود!
بنابراین برنامه ونظام غیبت کبری، همین نظامی است که اجرا می شود و از پیش معین شده است، وبیش از این سخن را در این بحث طولانی نمی کنیم وبه این بیانات بلاغت نظام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کلام را تمام می کنیم:
(فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد، ولا تستبطئوا ما یجیء به الغد، فکم من مستعجل بما إن أدرکه ودّ أنه لم یدرکه. وما أقرب الیوم من تباشیر غد. یاقوم، هذا إبان ورود کل موعود ودنو من طلعه ما لا تعرفون ؛ ألا وانّ من أدرکها منا یسری فیها بسراج منیر، ویحذوا فیها علی مثال الصالحین لیحل فیها ربقاً، ویعتق فیها رقاً، ویصدع شعباً، ویشعب صدعاً فی ستره عن الناس لا یبصر القائف أثره ولو تابع نظره. ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل تجلی بالتنزیل أبصارهم، ویرمی بالتفسیر فی مسامعهم، ویغبقون کأس الحکمه بعد الصبوح(۱۳) در پیدایش تباهی هایی که واقع خواهد شد وانتظار آن می رود، شتاب نکنید، وآن را دیر مپندارید که چه بسیار شتاب کننده ای در امری که چون آن را دریابد، آرزو می کند که ای کاش به آن نرسیده بود. وامروز، چه بسیار به علائم وآثار فردا نزدیک است.
ای گروه مردم، این زمان، موقع آمدن هر موعود، وگاه نزدیک شدن دیدار فتنه هائی است که از آن آگاه نیستید. آگاه باشید که هر کس از ما اهل بیت (حضرت صاحب الزمان علیه السلام) که آن فتنه ها را درک کند، در تاریکی آن حوادث، با چراغی نور دهنده (هدایت الهی) حرکت می کند وبر روش نیکان رفتار می نماید، تا آنکه در آن گرفتاریها، ریسمان گمراهیها را بگشاید واسیر جهل ونادانی را آزاد کند وجمعیت اهل باطل را پراکنده سازد، وتفرقه اهل حق را پیوسته گرداند، در حالی که پرده وپنهانی از مردم است، وحتی جوینده او نیز او را نمی یابد، هر چند که در پی او نظر افکند).
پس از آن گروهی (جهت برابری با اهل باطل وحمایت از دین وامر به معروف ونهی از منکر واستقامت در راه حق) تیز (و نافذ ومؤثر) شوند، مانند شمشیری که آن را شمشیرساز تیز گرداند، بطوری که دیده های آنان به نور قرآن جلا داده شود وتفسیر قرآن در گوش ایشان القا گردد، وشبانگاه، جام حکمت بدانان نوشانند، بعد از اینکه، در بامداد هم آشامیده باشند.