نوحه بانگ عزا در سوگ شهادت حضرت قاسم

حضرت قاسم بن الحسن
متن اشعار ، نوحه و مداحی شهادت حضرت قاسم

قاسم ابن الحسن از نوادگان امام علی علیه السلام و فرزند امام مجتبی علیه السلام است که در واقعۀ کربلا حضور داشت. حضرت قاسم علیه السلام در پاسخ عموی بزرگوار خود امام حسین علیه السلام که نظر او را در مورد مرگ پرسید با شجاعت کامل و اعتقاد و باور حقیقی، مرگ را شیرین ‌تر از عسل دانست و در روز عاشورا شربت شیرین شهادت را چشید و به فوز عظیم شهادت نائل آمد.

بانگ عزا

بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده

وای قاسم، عوض وا عطشا افتاده
چاره ای کن که نمانند به رویِ دستم

عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده
گیسویِ مادر تو باز شده در خیمه

تا که گیسویِ تو در دستِ بلا افتاده
کار، کار نظر شوم حرامی ها بود

اگر این لاله انگشت نما افتاده
به دلم ماند عمو نَه، که بگویی بابا

لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟
خیز شاید کمکِ لرزش پایم باشی

کارم از رفتن اکبر به عصا افتاده
شده دشوار تماشای تو از سمت حرم

چقَدَر سنگ میانِ تو و ما افتاده
لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد

بدنی حال در این سعی و صفا افتاده
دست در زیر تنت برده ام و می پرسم

بین این ساقه چرا این همه تا افتاده؟
قد کشیدی کمی از پا و کمی از سینه

بین اندام تو این فاصله ها افتاده
هر کجا تاخته اسبی کمی از تو رفته

لخته خونت همه جا در همه جا افتاده
کاکُلَت قطع شد و حرمله در مُشتَش بود

اثر پنجه او در سر و پا افتاده
می برم تا در خیمه قد و بالایت را

چند عضوی ز تو ای وای کجا افتاده؟
شیشه عمر من آرام نفس کِش بدجور

استخوان هایِ شکسته به صدا افتاده
ای ضریح حسنم، زود مُشَبَّک شده ای

در حرم با تو دم واحسنا افتاده
حسن لطفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *