میلاد امام رضا علیه السلام

حضرت امام رضا (ع)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «امامان پس از من، دوازده نفرند؛ نخستین آنان علی، چهارمین آنان علی، و هشتمین آنان علی است». امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ، هشتمین حجت خداوند، فخر زمین و زمان، و افتخار ایران و ایرانیان است. آن امام هُمام در سال ۱۴۸ هجری قمری دیده به جهان گشود و چون او را به دست پدر بزرگوارش دادند، نوزاد را «موهبت الهی» نامید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند، سپس کام او را با آب فرات برداشت و آن‏گاه نام جدش، امیرمؤمنان علی علیه السلام را بر نوزاد نهاد و او را «حجت خدای در زمین» خطاب کرد.
نوشته پیش رو، گزیده‏ای است از زندگی، داستان‏ها و سخنان ارزشمند آن امام والامقام که از منبع ذیل گرد آمده است:
سید منذر حکیم. ۱۳۸۵. ثامن الائمه حضرت امام رضا علیه السلام . ترجمه: حسن اسلامی اردکانی، قم: مجمع جهانی اهل بیت.

امام رضا علیه السلام در سخن دیگران

در کلام پدر
امام موسی کاظم علیه السلام درباره فرزند بزرگوارش می‏فرمود:
فرزندم علی، بزرگ‏ترین پسران من، شنواترین آنان به سخن من، و فرمان‏بردارترین ایشان از من است.
نیز از ایشان است که:
این علی بن موسی، برادر شما، عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است. احکام دین خود را از او بخواهید و هر چه به شما گفت، با جان و دل بپذیرید و حفظ کنید؛ زیرا از پدرم جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم که می‏فرمود: به یقین عالم آل محمد صلی الله علیه و آله از توست و ای کاش او را می‏دیدم. او هم‏نام امیرمؤمنان علی علیه السلام است.
در کلام دوست
یکی از یاران امام رضا علیه السلام درباره ایشان گفته است:
ندیدم و نشنیدم که کسی از ابوالحسن رضا علیه السلام برتر باشد. او هرگز به کسی ستم نکرد و گفتار کسی را قطع ننمود. کسی را نومید و بدون برآوردن نیاز بازنگرداند. در حضور هم‏نشینان پای خود را نگستراند. به غلامان خود دشنام نداد و ناسزا نگفت. چون می‏خندید، صدا به قهقهه بلند نمی‏کرد. شب کم می‏خفت و بیشتر شب‏ها را از آغاز تا پایان به عبادت می‏گذراند. بسیار نیکی می‏کرد و فراوان صدقه می‏داد که بیشتر آن در دل شب‏های تاریک بود.
در کلام دشمن
مأمون عباسی، دژخیمی که سرانجام عذاب ابدی را برای خود خرید و دست به خون پاک هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت آلوده ساخت، در نامه‏ای به عباسیان که او را در برگزیدن ابوالحسن علیه السلام به مقام ولایتعهدی خویش سرزنش کرده بودند، ایشان را چنین توصیف می‏کند:
بیعت من با رضا، از سرِ آگاهی و بینش بود و من دانستم کسی چون او بر روی زمین یافت نمی‏شود که این‏چنین فضل و برتری‏اش آشکارتر، پاکدامنی‏اش عیان‏تر، در پرهیزگاری سرآمدتر، در زهد و بی‏اعتنایی به دنیا برتر، در بلندهمتی و آزادگی بی‏مانند، در مقبولیت نزد خاص و عام پذیرفته‏تر و در راه خدا سرسخت‏تر و سخت‏کوش‏تر باشد. بدانید که بیعت با او، خشنودی خداوند را به همراه دارد.

داستانک‏های رضوی

در دامان پدر
مفضل بن عمر از یاران امام کاظم علیه السلام می‏گوید: بر ابوالحسن، موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم. او فرزندش علی را در آغوش گرفته بود و او را می‏بوسید و بعد او را بر دوش خود می‏نشاند و می‏فرمود: پدر و مادر به فدایت! چقدر خوش‏بویی. وجودت چه پاکیزه و فضل و برتری‏ات چه آشکار است.
غدیر رضوی
از یکی از یاران امام موسی کاظم علیه السلام نقل شده است که گفت: ما و دوستداران اهل بیت علیهم السلام که تعدادمان به حدود شصت نفر می‏رسید، نزد قبر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله گرد آمده بودیم. امام موسی کاظم علیه السلام در حالی که دست فرزندش علی را در دست داشت، وارد شد.
فرمود: آیا می‏دانید من کیستم؟
گفتیم: سید و بزرگ مایی.
فرمود: نام و نسب مرا بازگویید.
گفتیم: موسی بن جعفر بن محمد.
فرمود: اینکه با من است، کیست؟
گفتیم: علی بن موسی بن جعفر است.
فرمود: گواه باشید که او در دوران حیاتم، وکیل من، و پس از مرگم، وصی من است.
همه‏مان بی‏اختیار به یاد غدیر خم افتادیم.
زهد امام رضا علیه السلام
شخصی مدعی زهد و ساده‏زیستی به دیدار امام رضا علیه السلام رفت. حضرت جامه‏ای بسیار زیبا دربرداشت. آن مرد جامه را برای حضرت نامناسب دانست و گفت: اگر تن‏پوشی پست‏تر از این به تن می‏کردی، بهتر بود.
امام دست او را گرفت و در درون آستین لباس خود کرد و نشان داد که زیر آن لباس نرم، جامه‏ای به‏غایت زبر و خشن پوشیده است. آن‏گاه فرمود: ای مرد! این جامه نرم را برای خلق بر تن کرده‏ام و آن جامه خشن زیرین را برای حق.
گرامی‏داشت میهمان
میهمانی بر امام رضا علیه السلام وارد شد. شباهنگام که هر دو گرم گفت‏وگو بودند، ناگهان چراغ دچار نابسامانی شد و نیاز به تیمار پیدار کرد. میهمان برخاست تا آن را درست کند، ولی حضرت شتابان به سمت چراغ رفت و آن را درست کرد، سپس رو به میهمان فرمود: ما قومی هستیم که میهمانانمان را به کار نمی‏گیریم.
فروتنی امام رضا علیه السلام
روزی امام رضا علیه السلام در دوره ولایتعهدی قصد حمام کرد. اما از آنجا که مایل نبود به کسی فرمان دهد تا حمام خانه را برای ایشان آماده کند، به حمام عمومی رفت. صاحب حمام آن حضرت را نشناخت و احترامی ویژه در مقایسه با دیگران به جای نیاورد و از این رو، مردم هم ایشان را نشناختند.
در این هنگام، یکی از لشکریان که مشغول شست‏وشوی خود بود، از امام خواست بر سرش آب بریزد و حضرت بدون تکدّر خاطر و با کمال سادگی چنین کرد.
در همین حال شخصی که حضرت را می‏شناخت، وارد حمام شد و بی‏درنگ بر سر آن لشکری فریاد برآورد: هلاک شدی! آیا پسر دختر پیامبر را به کار می‏گیری؟
سرباز بیچاره وحشت‏زده بر پای حضرت افتاد و بوسه‏زنان می‏گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا عفو کنید. چرا آن‏گاه که چنین بی‏ادبانه تقاضا کردم بر من آب بریزید، آگاهم نساختید؟
امام رضا علیه السلام لبخندی زد و با مهربانی فرمود: این کار موجب رسیدن به پاداش است و من نخواستم از کاری که پاداش الهی برایم دارد، سر باز زنم.
علم غیب رضوی
یکی از یاران امام رضا علیه السلام می‏گوید: به امام عرض کردم: همسرم باردار است؛ از خدا بخواه تا فرزندم پسر شود.
فرمود: همسرت، دو فرزند در شکم دارد.
همان لحظه به ذهنم رسید که نام فرزندانم را محمد و علی بگذارم، ولی حضرت ادامه داد: نام یکی را علی، و دیگری را امّ‏عَمرو بگذار.
چون به شهر خود برگشتم، همسرم یک پسر و یک دختر به دنیا آورده بود که طبق دستور حضرت، آنها را نام‏گذاری کردم.
در سایه‏سار زلال رضا علیه السلام
خویش را پاکیزه کردن و آراستن، از اخلاق پیامبران است.
هرگز شخص امین به تو خیانت نمی‏کند، ولی اگر به تو خیانت شد، بدان که خائن را امین پنداشته‏ای.
خاموشی، یکی از دروازه‏های حکت است. خاموش بودن، محبت را جلب می‏کند و راهنمایی است به سوی هر خیر و خوبی.
با مردم محبت و مهربانی کردن، نیمی از خرد است.
حدّ توکل آن است که جز از خداوند پروا نداشته باشی.
از حضرت پرسیدند چگونه صبح کردی؟ فرمود: در حالی صبح کردم که از عمرم کاسته شد و کردارم ثبت گردید و ریسمان مرگ بر گردنم نزدیک شد و آتش دوزخ را پشت سر دارم و نمی‏دانم خداوند با من چه خواهد کرد.

منبع : مجله اشارات ایام (اشارات) تابستان سال ۱۳۹۴ شماره ۱۵۹ / به‏ کوشش محمود سوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *