مقالات مذهبی / هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که در سال ۲۰۰ هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد. در جریان این هجرت سه مساله عمده بیماری حضرت در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث سلسله الذهب و زندانی شدن ایشان در سرخس رخ داد؛ که در این میان شرح و تفسیر حدیث سلسله الذهب مسیر جدیدی از موضوع توحید و راههای رسیدن به آن را نشان داد.
به گزارش ایسنا، پس از هجرت رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه یکی از تاریخیترین هجرتها در دین اسلام مربوط به هجرت امام رضا(ع) از مدینه به خراسان است.
امام رضا (ع) پس از ۱۷ سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت.
بنابراین هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که در سال ۲۰۰ هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد.
مسیر هجرت امام از مدینه به مرو چنین است: مدینه، مکه (برخی این شهر را مسیر هجرت نمیدانند)، نباج، بصره، اهواز، اربق (اربک)، ارجان (بهبهان)، ابرکوه (ابرقوه)، ده شیر (فراشاه)، یزد، قدمگاه خرانق (مشهد)، رباط پشت، بادام نیشابور، قدمگاه نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس و مرو.
در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده روی داد که به ترتیب عبارت است از: بیماری آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث سلسله الذهب و زندانی شدن در سرخس.
با توجه به استقبال بی نظیر مردم نیشابور از امام رضا(ع) و بیان حدیث سلسله الذهب از سوی آن حضرت، رژیم عباسی چنان شایع کرد که امام رضا(ع) ادعای الوهیت کرده، او را بدین اتهام در سرخس زندانی ساخت.
امام رضا(ع) هنگام ورود به نیشابور در مورد ولایت اهلبیت(ع) به عنوان شرط توحید این حدیث را بیان فرمودند. إسحاق بن راهوَیه این حدیث را این گونه نقل میکند:
«لَمّا وافی أبُو الحَسَنِ الرِّضا(ع) بِنَیسابورَ و أرادَ أن یخرُجَ مِنها إلَی المَأمونِ اجتَمَعَ إلَیهِ أصحابُ الحَدیثِ، فَقالوا لَهُ: یابنَ رَسولِ اللّهِ، تَرحَلُ عَنّا و لا تُحَدِّثُنابِحَدیثٍ فَنَستَفیدَهُ مِنک؟! و کانَ قَد قَعَدَ فِی العُمارِیهِ، فَأَطلَعَ رَأسَهُ و قالَ: سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی جَعفَرَ ابنَ مُحَمَّدٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِی یقولُ: سَمِعتُ أبی عَلِی بنَ الحُسَینِ یقولُ: سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ: سَمِعتُ جَبرَئیلَ یقولُ: سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یقولُ: لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَهُ نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها»
هنگامی که ابوالحسن الرضا(ع) به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، دور ایشان را گرفتند و عرض کردند: ای پسر پیامبر خدا، از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از محضرتان فیضی بریم، نمی گویی؟! حضرت که در کجاوه نشسته بود سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که می فرماید: از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که می فرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرماید: از جبرئیل شنیدم که می فرماید: از خداوند جلجلاله شنیدم که می فرماید: (کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. اسحاق می گوید: چون شتر به راه افتاد حضرت با صدای بلند به ما فرمود: اما این شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم.
بر اساس این حدیث، اعتقاد به توحید باعث نجات از آتش جهنم است، ولی امام رضا(ع) خود را شرط این نجات معرفی کرده است. به گفته عالمان شیعه، منظور امام رضا(ع) اعتقاد به امامت است.
دلیل نامگذاری حدیث سلسلهالذهب یعنی زنجیره زرین به این دلیل است که افراد حاضر در سند حدیث، همگی از معصومان هستند؛ یعنی امام رضا(ع) از امام هفتم و او از امام ششم و او از… تا اینکه به امام اول میرسد و او از پیامبر(ص) و پیامبر از خدا نقل میکند.
با توجه به اینکه این حدیث به مسأله توحید و ولایت اشاره کرده است برخی معتقدند که هدف اصلی این روایت بیان همین پیوند است؛ چرا که مردم نیشابور، از اهلسنت بودند و نگاه آنان به ولایت معصومان، ولایت به معنای فرمانبری (یعنی امامت) نبود. بر این اساس امام رضا(ع) با اشاره به اینکه توحید پناهگاهی قابل اعتماد و اصل دین است، اما مسیر رسیدن به آن، گرفتن حقایق از امام و پیروی از او است.
در رابطه میان توحید و ولایت امامان معصوم در دیگر روایات نیز اشاراتی شده است مانند زیارت جامعه کبیره و علامه مجلسی نیز در شرح این فراز از زیارت جامعه کبیره (مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِکُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ) احتمالاتی را ذکرکرده مانند این که رسیدن به معارف الهی و مقام رضای او جز با پیروی از امامان معصوم (ع) ممکن نیست، توحید الهی فقط با پذیزش سخن معصومان دست یافتنی است، بدون دریافت علوم از امامان راهی برای رسیدن به توحید وعبادت حقیقی نیست، توحید ودیگر معارف فقط با گفتار امامان و ادله آنان دست یافتنی است، رسیدن به نهایت مراتب توحید تنها در پرتو پیروی از آنان ممکن است، رد کننده سخنان امامان مشرک ست و این که خداشناس حقیقی بی شک پذیرنده تمام سخنان امامان است.
به باور شهید مطهری، توحید در کلام امام رضا(ع) به این جهت حصن و باروی الهی دانسته شده است که توحیداساس و ریشه است و همانند الف است که به دنبالش همه چیز هست.