اخبار حوادث/ هفته قبل پیامکی با مضمون عاشقانه در صفحه نمایشگر گوشی تلفن دختر ۲۱ سالهای نقش بست. دختر جوان نگاهی به پیامک انداخت اما توجهی به آن نکرد. او با تکرار پیامک، شماره تلفن فرد مزاحم را «بلاک» کرد ولی پیامکهای مزاحمت گونه از شماره تلفنهای دیگر ادامه یافت.
«الف» که دیگر مستاصل مانده بود، قبل از آن که با پدر و مادرش در این باره مشورت کند به سراغ برادر ۲۵ سالهاش رفت که از چند ماه گذشته با زن صیغه ایاش زندگی میکرد. «امیر» با دیدن پیامکها سخت برآشفت و در جست وجوی فردی برآمد که پیامکهای مزاحمت گونه را برای خواهرش ارسال کرده بود.
خشم و عصبانیت در چهرهاش موج میزد و به هر شیوهای برای پیداکردن مالک شماره تلفن متوسل میشد تا این که به نزد یکی از دوستانش رفت و شماره تلفن فرد مزاحم را در گوشی او ثبت کرد اما ناگهان چشمانش از تعجب گرد شد و حیران چشم به نامی دوخت که بر صفحه گوشی تلفن دوستش نمایان شده بود. او را میشناخت!
«رضا»جوان ۳۵ سالهای بود که درهمان محله بولوار شاهنامه زندگی میکرد.امیر دیگرطاقت نیاورد و به طریقی با همان شماره تلفن تماس گرفت.جوان مذکور که متوجه اشتباهش شده بود پیامی را با این مضمون ارسال کرد که «من نمیدانستم او خواهر شماست!» ولی «امیر» دست بردار نبود و قصد داشت زهر چشم وحشتناکی از جوانی بگیرد که به خیال او برای خواهرش ایجاد مزاحمت کرده بود.
هر ساعتی که میگذشت بر شدت خشم و عصبانیت «امیر» افزوده میشد تا این که بالاخره ماجرا را با همسر صیغه ایاش در میان گذاشت و ازسوی دیگر نیز پیامکی برای «رضا» فرستاد و با عنوان این که «می خواهم تو را ببینم!» او را به قرار شبانه کشاند.
به گزارش خبر انلاین عقربههای ساعت حدود ۲۲:۳۰ دوازدهم مهر را نشان میداد که پراید ۱۱۱ مشکی رنگ در زمینهای کشاورزی محل قرار متوقف شد.زیر نور چراغهای خودرو چهره «رضا» دیده میشد که به همراه چند تن دیگر به انتظار ایستاده بود اما ناگهان «امیر» درحالی از سمت شاگرد پراید پیاده شد که تفنگ بادی معروف به سینجر ۵.۵ را در دست میفشرد. دیگر حتی فرصت گفت وگو هم نبود چرا که «امیر» اسلحه را برای «زهر چشمی هولناک» از خانهاش برداشته بود. او در یک لحظه لوله سیاه رنگ تفنگ را به سوی «رضا» هدف گرفت و شلیک کرد. گلوله ساچمهای که از فاصله نزدیک بر پیکر«رضا» نشست، او را ناباورانه چند قدم عقبتر کشید.«امیر» که مقابل چشمان حیرت زده دوستان «رضا» حادثه وحشتناکی را رقم زده بود، بیدرنگ سوار بر پراید مشکی رنگ شد که همسر صیغه ایاش پشت فرمان قرار داشت و این گونه در تاریکی شب ناپدید شدند.
از طرف دیگر، پیکر خون آلود «رضا» که هدف گلوله قرار گرفته بود بلافاصله به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت اما تلاش کادر درمان بیفایده بود و جوان ۳۵ ساله با زندگی وداع کرد.
طولی نکشید که خبر این جنایت مسلحانه در بیسیمهای پلیس پیچید و بدین ترتیب در دقایق اولیه بامداد سیزدهم مهر، قاضی ویژه قتل عمد مشهد به همراه گروهی ویژه از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم بیمارستان شدند.
با لو رفتن ماجرای حضور پراید ۱۱۱ مشکی رنگ در محل حادثه، دوربینهای ترافیکی زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت و مشخصات آن برای پلیس نمایان شد. با توجه به اهمیت موضوع و احتمال فرار «قاتل» به شهرهای دیگر یا خروج احتمالی وی از مرزهای کشور،علاوه بر گزارش مشخصات پراید به مراکز انتظامی، به شماره تلفن مالک پراید دست یافتند و به صورت تلفنی از او خواستند به مقر انتظامی مراجعه کند. چند دقیقه بعد زن ۲۷ سالهای مقابل قاضی صفری ایستاد که مدعی بود همسر صیغهای «امیر» است و نقشی در جنایت ندارد.
او گفت: من فقط از فاصله دور شاهد شلیک با تفنگ بادی بودم و بعد هم «امیر» را به باغ شخصیاش رساندم.
گروهی از کارآگاهان راهی باغ شخصی «امیر» شدند و با رعایت نکات امنیتی باغ مذکور را به محاصره درآوردند و در تاریکی شب از در و دیوار وارد محوطه شدند اما زن صیغهای دروغ گفته بود و هیچ اثری از حضور «امیر» در آن باغ نبود. دقایقی بعد زن ۲۷ ساله (همسر صیغهای امیر) دوباره مورد بازجوییهای فنی قرار گرفت و این بار ادعا کرد او را به منزل یکی از دوستانم در منطقه جاهدشهر بردم چرا که کسی احتمال نمیداد «امیر» به منزل دوست متاهل من رفته باشد.
لحظاتی بعد کارآگاهان عملیاتی پلیس در چند شاخه اطلاعاتی وارد عمل شدند و به ردزنی متهم پرداختند چرا که احتمال داشت همسر صیغهای متهم فراری پلیس را به مناطق گوناگون بکشاند تا همسر وی بتواند از شهر خارج شود اما درحالی که ردزنیها به نتیجه نرسیده بود، گروه عملیاتی کارآگاهان وارد منطقه جاهدشهر شدند و «امیر» را در منزل دوست همسرش دستگیر کردند و او همه چمدانها و لوازم دیگر را در صندوق عقب پراید گذاشته بود و قصد داشت خودرو را از منزل مذکور خارج کند و به شهر دیگری برود.
حدود ۶ بامداد سیزدهم مهرماه «امیر» (جوان ۲۵ ساله) روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات پلیس برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی ادامه یافت.