متن و اشعار ویژه روز عاشورا و شهادت حضرت امام حسین(ع)

نوحه شهادت امام حسین علیه السلام
نوحه شهادت حضرت اباعبدالله الحسین

روز عاشورا نقطه عطفی در تاریخ شیعه محسوب می شود. روزی که فرزند پیامبر به شهادت رسید. امام حسین (ع) پیش از آغاز جنگ، تلاش بسیاری کرد تا از خونریزی و کشتار مسلمانان در هر دو طرف جلوگیری کند. اما دشمن که به تعداد سپاه خود مغرور بود به هیچ پیشنهادی پاسخ مثبت نداد و خواهان آغاز جنگ بود. عاشورا روزی است که اتفاقات و وقایع دردناکی برای امام حسین و یارانش و اهل بیت او افتاد و سرانجام به همراه یارانش در این روز به شهادت رسیدند

سرنگون از زین

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد

هوا ز جور خالف، چون قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد

0 slim 02

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد حسین

از جنان تا قتلگه زهرا صدا می زد حسین
از جنان تا قتلگه حیدر صدا می زد حسین

دست و پا می زد حسین
زینب صدا می زد حسین

0 slim 02

دل بریدن از حسین

آن دم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل

او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل

او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل

او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل

او می کشید و من می کشیدم
او خنجر از کین من آه از دل

او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل

او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل

0 slim 02

او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

0 slim 02

بنویسید سری بر سر نی جا می کرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد

0 slim 02

دلی در خون نشسته دوست داری؟
بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تو را ای عشق! بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری؟

0 slim 02

امید بخشش

پیوسته، نوای یا حسین ست مرا
دارم همه چیز، تا حسین ست مرا

چون (فُطرس) و (حُر) امید بخشش دارم
وقتی سر و کار با حسین ست مرا

سید رضا مؤید (مؤید)

ای قبله عشق!

فریاد حسین می رسد بر گوشم
در راه حسین تا ابد می کوشم

راهی شده ام به سویت ای قبله عشق!
ای کرب و بلا! بگیر در آغوشم

رضا اسماعیلی

0 slim 02

در خلقت ماسوا، سهیم ست حسین
در نزد خدا، ذبحِ عظیم ست حسین

ای غرق گنه! بگیر دامانش را
زیرا چو خدای خودِ کریم ست حسین

حسن هارونی

0 slim 02

ولای حسین

ما سوختگانت، بولای تو حسین
داریم هوای کربلای تو، حسین

بگشای به روی ما، ره کویت را
ای جان جهانی به فدای تو حسین

مصطفی قمشه ای

عالم عشق

از روی حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند

تبریک به طوفانْ زدگان غم و درد
کشتی نجات را، به آب افکندند!

سید رضا مؤید (مؤید)

0 slim 02

یا ابا عبد اللّه علیه السّلام

خاک تو شفاست، یا ابا عبد اللّه
درمانِ بلاست، یا ابا عبد اللّه

بر ساحل دجله، عاشقان حجله زدند
عبّاس کجاست؟! یا ابا عبد اللّه!

غلامرضا رحمدل

خاکستر شد!

چون نوبت سرفرازی اصغر شد
گلْ غنچه باغ هاشمی، پرپر شد

بر دوش پدر، ستاره یی جان می داد
خورشید، نظاره کرد و خاکستر شد!

عبد الرّحیم سعیدی راد

مجموعه کمال

نور ابدی و ازلی، می آید
بر عالم ایجاد، ولی می آید

مجموعه حسن و عشق و ایثار و کرم
یعنی که: حسین بن علی می آید

سید رضا مؤید (مؤید)

0 slim 02

خورشید بر نیزه!

آن روز، که روز کفر و دینداری بود
آن روز، که نوبت وفاداری بود

دیدند به روی نیزه ها، خورشیدی
کز نای بریده اش خدا جاری بود!

عبد الرّحیم سعیدی راد

0 slim 02

تا سحر می بارید!

از پلک سیاه شب، شرر می بارید
بر دامن دشت، شور و شرر می بارید

از چشمه مه سرشک حسرت، نم نم
بر دست فرات، تا سحر می بارید!

بهنام پازوکی

0 slim 02

یا حسین!

حق کرده ظهور، تا حسین آمده است
آیات جهاد، با حسین آمده است

فُطرس، به امید عفو بر درگه او
با ذکر حسین، یا حسین آمده است

سید رضا مؤید (مؤید)

0 slim 02

آقاست حسین علیه السّلام

عالم، همه قطره اند و دریاست حسین
شاهان، همه بنده اند و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خود!
از بس که کرم دارد و آقاست حسین

حسن هارونی

هوای کربلا

عمری ست هوای کربلا، دارد دل
زین پرده، بسی شور و نوا دارد دل

تا باز شود مگر ره کوی حسین
هر شب به خدا دست دعا دارد دل

مصطفی قمشه ای

چشم امید

ما، کز اثر گناه پرْ سوخته ایم
چون شمع ز عشق دوست، افروخته یام

چون (فُطرس) پرْ سوخته، چشم امید
بر لطف حسین بن علی دوخته ایم

سید رضا مؤید (مؤید)

0 slim 02

لبْ تشنه

با آنکه بر آستان آبست حسین
از تاب عطش، در التهابست حسین

ای آب! تو مهر مادرش زهرایی
لبْ تشنه چرا در آفتابست حسین؟!

میر هاشم میری

0 slim 02

چشم آب هم می گرید!

در ماتم تو، سحاب هم می گرید
منظومه آفتاب هم، می گرید

ای تشنه ترین سلاله کوثر عشق!
از داغ تو، چشم آب هم می گرید

رحیم زریان

اقتدا

در معبد عشق، جان فدا خواهم کرد
هنگامه، چو پور مرتضی خواهم کرد

یعنی که: به خون خود وضو می گیرم
وین گونه به دوست، اقتدا خواهم کرد

نصرت اللّه ترحمی

0 slim 02

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده

حمیدرضا برقعی

0 slim 02

ای بی کفن سینه شکسته ارباب
آرامش سینه های خسته ارباب

وای از دل خواهر غریب می دید
بر سینه تو شمر نشسته ارباب

0 slim 02

آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست
حیف از سر تو نیست بیفتد، سرم که هست

گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
تا سر به زانویش بنهی، مادرم که هست

0 slim 02

بوریا شده کفنت

چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت
از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت

با دیده های سرخِ جگر مثل مادرم
هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت

جایی برای بوسه برادر نیافتم
از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت

تا دیدم آن سواره ولگرد نیزه دار
بر تن نموده پیرهنت گریه ام گرفت

وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک
یک بوریا شده کفنت گریه ام گرفت

وحید قاسمی

0 slim 02

سمت گودال

آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید
سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت

ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
همه سرها به روی نیزه لشگر می رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
بین گهواره خالی دل مادر می رفت

0 slim 02

لب تشنه

آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
شورش روز قیامت به جهان برپا بود

خصم چون دایره برگرد حرم شاه شهید
در دل دایره چون نقطه پا برجا بود

جان به قربان ذبیحی که به قربان گه دوست
با لب تشنه روان می شد و خود دریا بود

تو مپندار که شاهنشه این درگه رزم
در بیابان بلا بی مدد و تنها بود

انبیا و رُسُل و جن و ملایک هر یک
جان به کف در بَرِ شه منتظر ایما بود

پرده پوشان نهان خانه ملک و ملکوت
همه پروانه آن شمع جهان آرا بود

در همه مُلک بلانیست به جز ذکر حسین
قاف تا قاف جهان، صوت همین عنقا بود

نیّر تبریزی

0 slim 02

به بزم گریه هم رنگ غروبم
به زیر ابر ستار العیوبم

تسلای دلت اشک محبان
خدا صبرت دهد آقای خوبم

0 slim 02

در این ده شب صدای نو فلک وای
نوای ناله ملک و ملک وای

شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و
دم یا لیتنا کنا معک وای

0 slim 02

منم زینب که معنای وفایم
منم که فانی راه بقایم

منم یک زن ولی در اوج غیرت
امیر فاتح کرب و بلایم

0 slim 02

به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی بسان حیدرم من

حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من

0 slim 02

کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم

حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم بیدار حسینم

0 slim 02

ما رایت الا جمیلا

اگرچه زیر بار غم خمیدم
وگر جام بلا را سر کشیدم

اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم

0 slim 02

همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت

فرات و اشک خیمه موج می زد
لب تشنه حسینم از حرم رفت

0 slim 02

به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود

تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود

0 slim 02

زبان گفتنم آتش گرفته
ز کعب نی تنم آتش گرفته

حرم می سوخت طفلی داد می زد
که بابا دامنم آتش گرفته

0 slim 02

غم تو آتشی بر جان ما زد
یکی آتش به جان خیمه ها زد

یکی انگشت و هم انگشترت برد
یکی راس تو را بر نیزه ها زد

0 slim 02

تو رفتی و میان خیمه ماندیم
تیمم کرده چادر را تکاندیم

نشسته خسته با دستان بسته
همه با هم نماز خویش خواندیم

0 slim 02

غریبی و تنهایی

ته گودال پیکری مانده؟
که بگوییم برداری مانده؟

گفت بهتر که از جلو نبرید
بی گمان راه بهتری مانده

چقدر نامرتبت کردند
پیکری نیست پیکری مانده

چقدر غارت تو طول کشید
یک نفر رفته دیگری مانده

تازه این سهم تا کوفه است
از تن تو اگر سری مانده

گر چه بیرون کشیدم از بدنت
ولی این تیر آخری مانده

فرضم این است پیرهن داری
با همین فرض! معجری مانده

نه عقیق برادری.حتی
نه طلاهای خواهری مانده

علی اکبر لطیفیان

0 slim 02

هفتاد و دو گل پرپر

ببین سیاه تر از شب تمام دنیا را
شکسته اند دل مهر عالم آرا را

چرا اثر نکند بر دل عدو آهی
که آب کرده دل سخت سنگ خارا را

پس از مصیبت هفتاد و دو گل پرپر
به خون کشانده عدو باغبان گل ها را

قسم به آب که فریاد آب آب حسین
شدست آتش و سوزانده قلب دریا را

نه شمر شرم و حیا می کند نه تیغ جفا
ببند فاطمه جان دیده تماشا را

یکی نبود بگوید به شمر دون رحمی
کسی مقابل دختر نکشته بابا را

به بوسه گاه نبی از چه می کشی خنجر
مگر نمی شنوی ناله های زهرا را

0 slim 02

 نیزه های شکسته

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو
ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو

چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده
چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو

هنوز از گلویت خون تازه می آید
هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو

سر شکسته عباس آب آور را
نشانده اند سر نیزه ای برابر تو

چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز
نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو

زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه
که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو

غروب گوشه گودال روضه می خواند
برای این همه زخم تن تو مادر تو

0 slim 02

خواهر شود فدایت

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی
یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی

دیدم تو را چه دیدنی ای پاره دلم
حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی

جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند
جایی برای بوسه خنجر نداشتی؟

زینب بمیرد این همه خونی نبیندت
خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟

ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد
چیزی برای غارت لشکر نداشتی

ای وای سینه تو پر از جای پا شده
یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی

بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای
حق می دهم حسین، برادر نداشتی

رضا رسول زاده

0 slim 02

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

0 slim 02

خون گلویت را کسی تا آسمان برد
پیراهن و عمامه ات را این و آن برد

آیا نگفتم در بیاور خاتمت را
راضی شدی انگشترت را ساربان برد

0 slim 02

گفتند که پیراهنت را می کشیدند
تصویر غارت کردنت را می کشیدند

نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن
بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند

0 slim 02

رفتی ای پناهم

رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود
رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟

تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود

0 slim 02

بغض گلوی دخترت

رفتی که اشک خواهرت را در بیاری
بغض گلوی دخترت را در بیاری

آیا نمی شد ای سلیمان زمانه
قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟

علی اکبر لطیفیان

0 slim 02

اطفال بی قرار و پریشان

مادر! بیا به حال حسینت، نظاره کن
یک دم نظر بر این بدن پاره پاره کن

زخم تنش اگر چه بُوَد بی حساب لیک
با چشم دل، نگاه بر این ماه پاره کن

مادر! بیا و مرهمی آور ز راه مهر
درمانِ زخم های فزون از ستاره کن

اطفال بی قرار و پریشان و خسته را
تا بنگری، نظر به سر سنگ خاره کن

در این دیار چاره برون شد ز دست من
مادر! برای دختر خود، فکر چاره کن

آتش زدند خیمه ما را ز راه کین
خاموش ز آب دیده خود، این شراره کن

صفا تویسرکانی

0 slim 02

خیز و زجا ای برادر

این همه راه دویدم به سوی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم

تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم
فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم

یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم

به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب
خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم

خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهیِ بازار شدن بیزارم

سعید خرازی

0 slim 02

چرا بی کفنی

زینت دوش پیمبر تو چرا بی کفنی؟
پسر حضرت حیدر تو چرا بی کفنی؟

بهر زینب دل و دلبر تو چرا بی کفنی؟
قبله و مسجد و منبر تو چرا بی کفنی؟

ای ز جان همه بهتر تو چرا بی کفنی؟
به سماوات چو اختر تو چرا بی کفنی؟

به فدایت شه بی سر تو چرا بی کفنی؟
بده پاسخ دم آخر تو چرا بی کفنی؟

غرق در نیزه سراسر تو چرا بی کفنی؟
ای مرا یاور و رهبر تو چرا بی کفنی؟

ای به خون غرق و شناور تو چرا بی کفنی؟
به شنو ناله مادر تو چرا بی کفنی؟

جعفر ابوالفتحی

0 slim 02

پیرهنش را بردند

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند
نانجیبان زتنش پیرهنش را بردند

آه می خواست رقیه که ببوسد لب او
خیزران بود مقصر دهنش را بردند

خواست سیراب کند کودک بی تابش را
با سه شعبه زدنش خواستنش را بردند

یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر
با دم نیزه سپر داشتنش را بردند

تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد
موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند

نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست
تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند

0 slim 02

 جسم چاک چاک

تیر ستم چو بر دل سلطان دین رسید
بس بی امان به قلب رسول امین رسید

نه طاقت سواری و نه حالت نبرد
یک باره جسم اطهر او بر زمین رسید

تنها نه این خدنگ به قلبش رسید و بس
تیر دگر بر آن گلوی نازنین رسید

دشمن پیاپی آمد و دیگر مگو چه کرد
دیگر مگو که زخمِ چنان و چنین رسید

زآن جسم چاک چاک، عدو دست برنداشت
ضربت فزون زحد، به امام مبین رسید

جبریل بود و دید از آنان چو این ستم
زد صیحه آن چنان که به عرش برین رسید

آدم فغان و ناله همی داشت در جنان
بارید خون زدیده که بر ماء و طین رسید

سید موسی سبط الشیخ

0 slim 02

اول گودال

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد

همین که از طرف جمعیت دو تا چکمه
رسید اول گودال، مادرت افتاد

تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند
چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد

ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
در آن شلوغی اگر بارها سرت افتاد

خبر رسید که انگشتر تو را بردند
میان راه، النگوی دخترت افتاد

کنار خیمه رسیده است لشگر کوفه
و خواهر تو به یاد برادرت افتاد

علی اکبر لطیفیان

0 slim 02

پیراهن تنت

غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را
جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را

گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم
تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را

تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده ام
حال غارت شده ای، پیرهنی نیست تو را

استخوان های تنت مثل دلت نرم شده
جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را

بس که اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی
تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را

بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود
ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را

سعید خرازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *