عباس بن علی علیه السلام مشهور به قمر بنی هاشم، برادر و یار واقعی امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا به عنوان علمدار و یار با وفای آن حضرت تا آخرین لحظات عمر حضور داشت. آوازه دلاور مردی های حضرت عباس(ع) در آن روزگار طنین افکنده بود و دشمن در پی آن بود تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام حسین(ع) در کربلا جدا سازد. در نهایت با عمودی آهنین بر سر مبارک حضرت ابوالفضل(ع) زد و ایشان را به شهادت رساند
غمِ بی برادری
گشود جانب دریا، نگاهِ شعله ورش را
همان نگاه که می سوخت از درون، جگرش را
به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه
گرفته بود عطش، خیمه خیمه، دور و برش را
و کوه، یعنی او آن که ارث برده به دوران
غرور مادری اش را، صلابت پدرش را
کدام کوه گران راست، تاب بستن راهش؟
کدام جرأت یاغی ست، سد کند گذرش را؟
کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فرو ریخت
کسی ندید در آن لحظه، چشم های ترش را
هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا
به صخره می زند از داغ دوری تو، سرش را
چه کرده ای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی
هنوز فاطمه فریاد می زند، پسرش را
گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که
عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را
حسین بود، که با قامتی خمیده می آمد
شکسته بود غمِ بی برادری، کمرش را
عمود خیمهٔ عباس را کشید، که یعنی:
ز دست داده دگر آن امیرِ نامورش را
عباس شاه زیدی