عاشورا مهم ترین روز عزاداری در فرهنگ شیعیان سرتاسر عالم است. در روز عاشورا سپاه یزید در برابر تعداد اندک یاران به صف شدند تا بزرگترین جنایت تاریخ را رقم بزنند. عاشورا حرکتی آگاهانه در راه رهایی است. کربلا، آزمون دادخواهی و عدالت گستری است و این حسین است که در برابر دنیای همه یزیدها ایستاده است.
روز ماتم سلطان کربلا
امروز، روز تعزیه آل مصطفی است
امروز روز ماتم سلطان کربلاست
بر گرد عرش مرثیه خوان ست جبرئیل
در آسمان به حلقه کرّوبیان عزاست
خامش نشسته، بلبل از این غم به طرْف باغ
وز بانگ نوحه، سر به سر آفاق، پر صداست
بر لب حدیثشانْ غم فرزند فاطمه ست
حور و پری که بر تنشان پیرهن، قباست
آنان، که عالم ست طفیل وجودشان
بنگر به حالشان ز جفا و ستم چهاست!
چون خونِ نور دیده زهرا به خاک ریخت
خون گر رود ز دیده گریان ما، رواست
از غصّه، لب ببندم و گریم درین عزا
خود طاقت شنیدن این ماجرا، کراست؟!
جنّ و ملک به نوحه در آمد، عزای کیست؟
این شور در زمین و فلک، از برای کیست؟
آن روز گشت خون دل ما، به ما حلال
کآلود چرخْ پنجه به خونِ نبی و آل
صد قرن بگذرد اگر از دور ظالمان
از جبهه جهان، نرود گردِ این ملال
بیرون نرفت گر ز تنم جان، غریب نیست
این ماجرا، تمام نگنجید در خیال
گر این ندیده بودمی از دور آسمان
می گفتمی ازوست چنین جرأتی محال!
با این دو چشم تر چه قَدر خون توان فشاند
گیرم رود به گریه مرا عمر، ماه و سال
یک عمر چیست، اگر بوَدم صد چو عمرِ نوح
کم باشد از برای چنین ماتمی، (وصال)!
تا یک دو روز هست مجالی درین عزا
ای دیده! گریه کن و، ای دل! ز غم بنال
بیش از هزار سال شد اکنون که ماتم ست
از بهر او هنوز چنین ماتمی کم است
نور دو چشم فاطمه و بو تراب کو؟!
تاریک گشت هر دو جهان آفتاب، کو؟!
مهمان کربلا، که به غیر از سنان و تیغ
او را به حلقِ تشنه نکردند آب کو؟!
آن سَروری که بر سر منبر نبی مدام
می خواند مدح او به دو صد آب و تاب کو؟!
رنگ و رخِ چو ماه، ز جور که بر شکست؟!
شهدِ سخن بر آن لب شیرینْ عتاب کو؟!
آن گل که کرد بر همه عالم ز رنگ و بو
غیر از گلاب اشک به عالم گلاب کو؟!