متن نوحه اسیر چشم تو باران در سوگ شهادت حضرت مسلم

در سوگ شهادت حضرت مسلم

طلوع کرده شفق در نگاه شعله ورت
اسیر چشم تو باران، نسیم در به درت

تو از کدام لبِ تشنه قصه می خوانی؟
که رودهای جهان گشته اند همسفرت

چه بر تو رفت در آن لحظه ای که فهمیدی
از آب و رنگ خیانت پُر است دور و برت

چه داغ ها که دلت را پر از شرر کردند
چه زخم های عمیقی که مانده بر جگرت

نه آسمان که شبی بی ستاره و تاریک
که تکه ابر سیاهی ست در نگاه ترت

تو را چنان که تویی هیچ کس نخواهد بود
اگر جدا شود از تن هزار بار سرت

خسروی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *