آدمهای بزرگ، اهل حکمت هستند لذا کلامشان را در هر زمان که باز بخوانیم میتوانیم دریافت روزآمد داشته باشیم چنان که گوئی برای همین امروز سخن گفتهاند. شهید والا مقام آیتالله بهشتی از این جمله است. با این که بیش از چهل سال از شهادتش میگذرد اما کلامش هنوز حلاوت حدیث دارد. انگار ناظر به امروز به گفتن برخاسته است. چالشها و رد و قبولهای صفر و یکی را در نظر بگیریم. سیاه بینی و سفید خوانیهای مطلق را در نظر آوریم آن وقت بخوانیم از بیان شهید که درباره مخالفِ اصلی خود، که در حق او ناجوانمردانهترین روشها را در پیش میگرفت، چنین میگوید: “مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به آقاى بنیصدر یا اشخاص اطراف ایشان بیمهار و بىتقوا بشود و آن وقت بگویند آقای بنیصدر دیگر هیچ کمال و ارزشی ندارد. نه خیر، ایشان داراى کمالات و ارزشهایی بودند و هستند. داراى ضد ارزشهایی هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجه جمع بندى آن هاست. اگر بیانصافى و بیعدالتى حتى در این برخوردها به اخلاق ما رخنه کند، آن وقت ما هم به پاکى و طهارت و نورانیت این اسلام ضربه زده ایم. در حوزه هاى تشکیلاتى هم اگر همینطور منصفانه بنشینیم و انتقاد کنیم، بسیار خوب است. از آقاى بنی صدر باید همانگونه انتقاد بشود که فرض کنید دارید از خودمان انتقاد میکنید نه بیش از آن.” حالا با این سخنِ معیار که ریشه گرفته از تعالیم دینی است، و حکمت را هبردی امام علی(ع) که میفرماید “اُنظُر الی ما قالَ و لا تَنظُر الی مَن قالَ”، رفتار و گفتار و نوشتههای خودمان را عیار بسنجیم، چه نسبتی میان ما و نگاه مان با بیان و رفتار شهید بهشتی میشود یافت؟ آنچه منتقدانه باید بر آن خروشید این است که برخی تریبونداران و قلم به دستانِ سوپرانقلابی، در مواجهه با رویدادها و عملکردها بیش و پیش از آن که به کار و کارنامه نظر داشته باشند و “ماقال” را در نظر گیرند، با توجه به “من قال” و نسبتی که با فرد دارند، مواجهه خود را سامان میدهند. اگر آن کس از خودشان باشد، حرامش هم حلال، قصورش هم درست، تقصیرش هم قابل اغماض و حتی خیانتش هم عین عنایت خوانده میشود اما اگر “من قال” را از خود ندانیم و در جریان دیگر باشد، حلالش را و حتی واجبش را هم حرام میخوانیم. حتی اگر در واقع هم چنین باوری نداشته باشیم. نه خطا که رفتار ۸۰ در صدیش را هم کفر مطلق تعریف میکنیم و همه را علیه او میشورانیم. عنایتش را خیانت میخوانیم و بیآن که فرصت دفاع بدهیم حکم صادر و اجرا میکنیم. واقعا این رفتار با منطق شهید بهشتی جز “تباین” و غیریتِ صد درصدی، چه نسبتی میتواند داشته باشد؟ همین قصه پرغصه تورم و گرانی را در دو مقطع مطالعه کنیم. در دولتِ سابق، نشانه غرب باوری و بیمدیریتی و حتی بیغیرتی بود اما امروز همه اینها میشود امتحانِ الهی. به این خوانش، انتقاد را هم مخالفت با خواست خدا میخوانند. به علاوه رفتارها و محاسبات غیرقانونی و غیرعادلانه، همچون حقوق بازنشستگان میشود را هم “عادلانهسازی دستمزدها” میشمارند. اینجاست که جای خالی بهشتی و غفلت از منطق آن شهیدِ حکیم، آشکارا به چشم میآید. باید برگردیم. رجعت به منطق و مشرب بهشتی نیاز امروز است. سازنده امروز و فرداست. اصلاحگر ناراستیهاست. به عنوان یک تکلیف انقلابی و ملی، برگردیم به منطق بهشتی تا زندگیها پرامید و بهشتی شود. احیای امید از این مسیر میسر است. برگردیم!
روزنامه جمهوری اسلامی / غلامرضا بنیاسدی