مقالات روانشناسی / امیر پروسنان / ایرنا- روانشناسی زرد مفهومی است که برخی افراد برای رد کردن نظریههای ساده روانشناسی که عوام پسندانه است به کار میبرند، اما آیا درواقع مفهومی به نام روانشناسی زرد وجود دارد و سودمند است یا افراد به این وسیله از درمان فاصله میگیرند.
روی آوردن افراد به روانشناسی و دریافت مشاوره، رویکرد معقولی در جوامع مختلف محسوب میشود که به خصوص پس از وقوع پاندمی کرونا در جهان رواج بیشتری پیدا کرده و حتی بسیاری از جلسههای روانشناسی در همین دوران کرونا به صورت آنلاین و مجازی برگزار میشود. اتفاقی که شاید در سالهای قبل از کرونا به عنوان یک اقدام لوکس برای عده معدودی از افراد محسوب میشد، اما شرایط اجتماعی و خانوادگی در دوران کرونا باعث شد که نگاه بدنه جامعه به روانشناسی و جلسههای مشاوره قدری تغییر کرده و این احساس نیاز به واکاوی ذهن در افراد مختلف جامعه شکل بگیرد.
در کشور ما نیز با توجه به شیوع ویروس کرونا، تعطیلی مدارس و دانشگاهها، دورکاری بسیاری از افراد جامعه به خصوص در بخش دولتی، حضور بیشتر افراد در خانواده و تعارضهای مختلف خانوادگی، این احساس نیاز به روانشناسی و جلسههای مشاوره شکل گرفت. هرچند در ماههای اخیر به واسطه کندی اینترنت و فیلترینگ پیام رسانهایی مانند واتساپ که عمده روانشناسان برای جلسههای روان درمانی غیرحضوری از آن استفاده میکردند، مشکلاتی در این زمینه ایجاد شده، اما همچنان جلسههای غیرحضوری روان درمانی رونق دارد و بسیاری از افراد جامعه از این جلسهها استفاده میکنند.
سوال اینجاست که آیا مفهومی به نام روانشناسی زرد وجود دارد؟ آیا مطالبی که عمدتا درباره روشهای موفقیت و در قالب جملههای کلیشهای و انگیزشی در فضای مجازی و به خصوص اینستاگرام ارائه میشود، در دسته روان شناسی زرد قرار میگیرند؟
زرد یا عوام پسند
برخی افراد میگویند پیشنهاد راه حلهای سریع برای مشکلات مهم و دشوار که در قالب جملههای انگیزشی ارائه میشود و مورد تایید جامعه علمی نیست، نوعی راه به بیراهه رفتن و روانشناسی زرد است. ولی نکته اینجاست که همین راه حلهای سریع و جملههای انگیزشی در فضای مجازی و اینستاگرام فیلتر شده، مورد استقبال افراد عادی قرار میگیرد و کسانی که به دنبال حال خوب هستند، از این روشها و جملهها و صفحههای مجازی بدشان نمیآید.
شاید بتوان روانشناسی زرد را این طور تعریف کرد که هر روش یا راهکار سریع برای حل مشکلات که نسخه واحدی برای تمام افراد میپیچد و تداومی در درمان و پیگیری فرد از طرف یک درمانگر ندارد، در این قالب قرار میگیرد. مسیری که چندان مورد تایید جامعه روان شناسان اکادمیک نیست.
نازنین آهنگری «دکترای روانشناسی بالینی» به پژوهشگر ایرنا میگوید: تداوم و پیگیری در جلسههای روان درمانی اتفاق میافتد و نمیتوان فقط با جملههای انگیزشی به افراد گفت با تلاش و کوشش به هرچه میخواهند دست پیدا میکنند. در واقع در روانشناسی میگوییم نرسیدن و نشدن، قسمتهایی از زندگی هر فرد است. افراد مختلف با توجه به شرایط فردی و خانوادگی و اجتماعی، ممکن است شرایط خاص خود را داشته باشند. در جلسههای روان درمانی تمام جزییات شخص بررسی شده و ریشههای مشکلات واکاوی میشود. این موضوع با برخوردهای هیجانی متفاوت است و در واقع باید این طور گفت که افراد نیاز به آموزش برای مواجهه با مشکلات خود دارند، نه اینکه مشکلات را انکار کرده و روی آن سرپوش بگذارند و فقط جلوی آینه به خود القای موفقیت کنند و بگویند به هر چیزی که میخواهند، خواهند رسید.
شاید بتوان گفت که روشهای سریع و در ظاهر زود بازده که منجر به گمراهی افراد شده و آنها را از درمان واقعی دور میکند، در زمره روانشناسی زرد قرار دارد. در واقع چیزی شبیه به تفاوت دارو و دارونما است. یعنی این روشها ممکن است در کوتاه مدت به واسطه برخورد هیجانی، آثاری داشته باشد، اما شخص درمان واقعی دریافت نکرده و توانایی مواجهه با مشکل و حل آن را یاد نگرفته استاین روانشناس بالینی ادامه میدهد: اگر مفهومی به نام روانشناسی زرد یا عوام پسندانه را بپذیریم، شاید بتوان گفت که روشهای سریع و در ظاهر زود بازده که منجر به گمراهی افراد شده و آنها را از درمان واقعی دور میکند، در این دسته قرار میگیرند. در واقع چیزی شبیه به تفاوت دارو و دارونما است. یعنی این روشها ممکن است در کوتاه مدت به واسطه برخورد هیجانی، آثاری داشته باشد، اما شخص درمان واقعی دریافت نکرده و مهمتر اینکه توانایی مواجهه با مشکل و حل آن را یاد نگرفته است.
حرفهای کپی شده از روی هم
اگر به صفحههای مجازی که جملههای انگیزشی به اشتراک میگذارند، نگاهی بیاندازید، میبینید که ویدیوهای افرادی را منتشر میکنند که تجربه بالینی چندانی ندارند و جملههای تکراری و کلیشهای را در قالبهای جذابی ارائه میدهند. حالا اگر چند صفحه مشابه را دنبال کنید، میبینید که تقریبا همه حرفها ذات یکسانی دارد و اتفاقا اگر چند ماه پیاپی این صفحهها را بررسی کنید، میبینید که جملهها به صورت مداوم تکراری و دم دستی است و فقط فن بیان و جمله بندی و طرح داستانی عوض شده است. در واقع حرف جدیدی وجود ندارد و هدف فقط کسب درآمد با استفاده از روشهای زود بازده و نوعی مارکتینگ مجازی است.
تفاوت عمده این جنس روانشناسی با علم روانشناسی و شرکت در جلسهها و کارگاههای روان درمانی این است که شما قرار نیست در جلسههای روانشناسی با کلمهها و جملههای تکراری و کپی شده مواجه شوید و در این جلسهها، درمان گر روی هر شخص تمرکز کرده و با ارزیابیهای مناسب شخصیتی، درمانی مناسب با همان شخص را در طول زمان دنبال میکند.
آهنگری در این زمینه میگوید: در روانشناسی تمام مراجعه کنندگان از نظر شخصیتی و مواجهههای بیرونی و درونی بررسی میشوند. ممکن است بهترین درمان برای شما، بهترین درمان برای خواهر یا برادر یا دوست شما نباشد. این روند درمانی، زمان بر است و نمیتوان ذهن یک انسان منحصر به فرد را در قالب مشخصی دسته بندی و بسته درمانی خاصی را برای او دنبال کرد. بنابراین نمیتوان سطح روانشناسی را تا این حد پایین آورد که محدود به ارائه راه حلهای ساده و پیش پا افتاده شود.
وی ادامه میدهد: حتی نمیتوان با خواندن کتابهای معدود روانشناسی به خود شناسی و خود درمانی رسید. زیرا درمان گر با توجه به تجربه کاری و مواجهه با افراد مختلف و مشکلات متعدد و تحصیلات مرتبط، باید شخصیت و ذهن هر فرد را در عرض و طول زمان واکاوی کرده و گام به گام با او در مسیر درمان پیش برود. پس کپی کاری جملهها در روانشناسی علمی نمیتواند پاسخگوی نیاز افراد مختلف با مشکلات و فرهنگها و شخصیتهای گوناگون باشد و در واقع، کافی نیست.
مثبت اندیشی یا کسب درآمد
در این زمینه باید به این توجه کرد که آیا برچسب روانشناسی زرد به این دلیل زده میشود که برخی به خاطر عواید مالی با آن مخالفت میکنند و اصولا با مثبت اندیشی مشکل دارند یا این اتفاق به طور کلی، نوعی خود گول زنی است. آیا اصولا روانشناسی زرد در مسیر کسب درآمد در مدت زمان کوتاه حرکت میکند یا علت استقبال افراد از این نوع روانشناسی، چیز دیگری است.
چه اتفاقی رخ میدهد که افراد به سمت روانشناسی زرد و مسیرهای زود بازده میروند و چرا در شرکتهای هرمی از همین روشها و روانشناسی زرد برای تربیت افراد جهت فروش محصولات استفاده میشود؟باید به این فکر کنیم که چه اتفاقی رخ میدهد که افراد به سمت روانشناسی زرد و مسیرهای زود بازده میروند و چرا در شرکتهای هرمی از همین روشها و روان شناسی زرد برای تربیت افراد جهت فروش محصولات استفاده میشود؟ سوالاتی که میتواند پاسخهای جالبی برای شناخت بیشتر این روشهای زود بازده روان شناسی دم دستی داشته باشد.
چرا کتابهای روانشناسی عامه پسند رونق دارند؟
نکته جالب توجه دیگر در این زمینه، گرایش و توجه به کتابهای روانشناسی عامه پسند است که اتفاقا پر فروش هم هستند. اگر در روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ماه هر سال، سری به این رویداد بزرگ فرهنگی بزنید، میبینید که در کنار رمانهای عامه پسند و کتابهای آموزش آشپزی، کتابهای روانشناسی عامه پسند نیز فروش بالایی دارند و ناشران استقبال خوبی از انتشار این کتابها میکنند، زیرا فروش خوب و برگشت هزینه سریعی دارد.
نجلا حریری «دانشیار گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران» و سارا کرکوتی «کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی» در تابستان سال ۱۳۹۴ در فصل نامه علمی پژوهشی تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانههای عمومی در مقالهای با عنوان «علل گرایش به مطالعه کتابهای روانشناسی عامه پسند» به این موضوع پرداختهاند.
در این مقاله آمده است: بخش بزرگی از انتشارات عامه پسند به موضوع روانشناسی عامه پسند و خودیاری اختصاص دارد. این کتابها پاسخی به عطش جامعه به آگاهی روانشناختی و اشتیاق به رشد توانمندیهای شخصی است. کتابهای عامه پسند انبوه آثاری هستند که بر راه و روش «شاد زیستن» و اصول موفقیت در کمترین زمان ممکن اصرار ورزیده و با هدف تاثیرگذاری آنی بر ذهن مخاطب نوشته شدهاند.
پژوهشگران در این مقاله نوشتهاند: در بحث تجاری و مفهوم عامه این کتابها بیشتر به عنوان کتابهای خودیاری شناخته شدهاند. به یک تعبیر، نویسندگان روانشناسی عامه، مشاوران یا سخنرانانی هستند که عموما نه به دلیل تحصیلات دانشگاهی، بلکه به سبب تصویری که از خود نشان دادهاند، روان شناس شناخته میشوند. بنابراین انتظار میرود که بنمایه این نوع کتابها به معنای وسیع کلمه علمی نباشد. گاهی نیز در این کتابها اصول علمی به زبان سادهتر توصیف میشوند، اما ممکن است ارزش علمی برای مخاطب عام که عمل گرایانه به مطالعه میپردازد، نداشته باشند. روانشناسی عامه پسند به مفاهیم ساده شده روان شناختی اشاره میکند که میتوانند مفاهیمی تایید نشده و توام با کج فهمی یا سوء تفسیر باشند.
در کشور ما سرانه مطالعه بسیار پایین است و از طرفی مطالعه کتابهای روانشناسی عامه پسند رواج چشمگیری دارد. گواه این ادعا، وجود انواع کتابها با موضوعهای خودیاری و راههای موفقیت در پیشخوان کتاب فروشیها است.نکته مهم اینکه در کشور ما سرانه مطالعه بسیار پایین است و از طرفی مطالعه کتابهای روانشناسی عامه پسند رواج چشمگیری دارد. گواه این ادعا، وجود انواع کتابها با موضوعهای خودیاری و راههای موفقیت در پیشخوان کتاب فروشیها است. انتشار روز افزون این کتابها و توجه به آن، نشان میدهد که مطالعه کتابهای روانشناسی عامه پسند در زمینه کتاب خوانی و سطح مطالعه اهمیت ویژهای دارد.
طبق گزارش انجمن علمی روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۰۹، نتایج پژوهشی که در مورد اثربخشی عبارتهای مثبت در کتابهای خودیاری انجام شد، حاکی از این بود که تکرار عبارتهای تقویت کننده عزت نفس، به جای نتایج مثبت، کاهش عزت نفس را به دنبال داشت. یعنی تکرار عبارتهای نابهجا و غیرمنطقی خودیاری در افرادی که عزت نفس پایینی دارند، تحریک افکار منفی را موجب میشود.
پژوهش کاشمن در سال ۱۹۹۰ که بر مفید یا غیرمفید بودن روانشناسی عامه پسند تمرکز داشت، به این نتیجه میرسد که روانشناسی عامه پسند هیچ کاربرد علمی در زندگی روزمره ندارد. با این حال، نتایج برخی پژوهشهای دیگر از سودمندی این کتابها حکایت دارد.
در پژوهشی که حریری و کرکوتی انجام دادند، پرسشی مبنی بر علتهای فردی گرایش به کتابهای روانشناسی عامه پسند مطرح شده است.
شاخصهای آماری علل فردی گرایش به کتابهای روانشناسی عامه پسند
بر این اساس مشاهده میشود مهمترین دلیل فردی برای مطالعه کتابهای روانشناسی عامه پسند، پر کردن اوقات فراغت است و کمترین میانگین نیز مربوط به این است که «میخواهم با آموختن رهنمودهای ساده، از تواناییها و ظرفیتهای بالقوه خود بیشترین استفاده را بکنم».
نکته جالب در این پژوهش که در سال ۱۳۹۳ انجام شده این است که طرفداران کتابهای روانشناسی عامه پسند در ایران نیز در رویارویی با مشکلات زندگی به استفاده از راهکارها و فنون ارائه شده در این نوع کتابها علاقه دارند.
هرچند به این گزارش ارتباطی ندارد، اما جالب است بدانیم بر اساس پژوهش رضوانی بروجنی در سال ۱۳۸۷ که با موضوع نقد و تحلیل رمانهای عامه پسند فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی و زویا پیرزاد و با تاکید بر اهمیت و تاثیر نقد و تحلیل در پیش رفت ادبیات داستانی انجام گرفت، مخاطب این نوع آثار تنها به دنبال پیگیری روند روزانه زندگی خود در این آثار بوده و با خواندن رمان عامه پسند سرگرم میشدند.
دلیل استقبال از کتابهای روانشناسی زرد
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر ادعاهای روانشناسان قلابی یا نویسندگان کتابهای زرد تا این حد بیپایه و اساس است، چرا با اقبال مخاطبان مواجه است؟
محمدرضا رئیسی «روانشناس» پیش از این در پاسخ به این سوال در گروه پژوهش ایرنا نوشته بود: برای پاسخ به این پرسش مهم باید دو نکته را در نظر قرار داد:
۱. بیشتر افرادی که جذب این کتابها یا سخنان میشوند، افرادی هستند که یا در گردابی از مشکلات فردی و اجتماعی گیر کرده یا دنبال پیمودن راه صد ساله در یک روز هستند؛ طبیعی است که این افراد حوصله بررسی علمی و موشکافانه مشکل خود را ندارند و جذب سخنان فریبنده مدعیان میشوند.
۲. سخنرانان یا نویسندگان کتابهای زرد، تلاش میکنند با بیان مثالهای حیرتآور و بیشتر غیرواقعی، هیجان دادن به لحن و نوشته خود، تکرار جملات روحیهبخش و عبارات مثبت، ابتدا تنور احساسات مخاطب را خوب داغ کنند، آنگاه چرندیات خود را میچسبانند! واضح است وقتی مخاطب در اوج هیجان و احساس است، قدرت استدلال منطقی او کم شده و پذیرنده هر ادعای غیرواقعی خواهد بود. این روش نه تنها در محتواهای قلابی و زرد روانشناسی، بلکه در عرفانهای کاذب و منحرف نیز کاربرد فراوانی دارد.
روانشناسی زرد و دادهها و کتابهایی که در این زمینه در اختیار مخاطب قرار میگیرد، سودمندی کم یا متوسطی دارندنتیجه گیری
به طور کلی میتوان این طور نتیجه گرفت که روانشناسی زرد و دادهها و کتابهایی که در این زمینه در اختیار مخاطب قرار میگیرد، سودمندی کم یا متوسطی دارند. یعنی این نوع از روانشناسی که نمیتوان آن را چندان علمی دانست، به عمق مشکل فردی توجهی ندارد و صرفا به سطح میپردازد و در نتیجه فرد نمیتواند به این واسطه، مشکل خود را شناسایی کرده و با آن مواجه شده و آن را حل کند یا با آن کنار بیاید. همچنین خواندن کتابهای روانشناسی یا در معرض این جنس از دادهها قرار گرفتن به تنهایی و بدون بهره مندی از یک روانشناس، نمیتواند سودمندی مناسبی برای افراد داشته باشد و فقط در حد سرگرمی باقی میماند.