مقالات اجتماعی / امیر نیکرویان به مناسبت ۱۷ مرداد روز خبرنگار در یادداشتی با عنوان رسانه ابزار قدرت نیست، خود قدرت است در شرق نوشت : هر زمان که به ۱۷ مرداد نزدیک میشویم، مباحث مربوط به مشقتهای شغل خبرنگاری و رسانهنگاری سر زبان مسئولانی میافتد که گویا از سخنراندن درباره بدیهیات این شغل و بسندهکردن به تبریکات مرسوم و قلمفرسایی اندک آنهم با فیگور دلسوزانه از ادای دین به این حرفه، خلاصی یافته و به زعم خود تا یادبود بعدی حلال مشکلات اصحاب این حرفه را مهیا کردهاند که البته حقیقتا به عقیده حقیر رسانهنگاری شغل محسوب نمیشود؛ چراکه دستمزد حاصل از آن در شرایط معمول هیچگاه پاسخگوی نیازهای معیشتی روزگارمان نبوده و نیست. از سوی دیگر به تحریر درآوردن وقایع و تحلیل محتوای آن، بیشتر به هنر میماند تا شغلی درآمدزا برای امرارمعاش. نکته دیگر اینکه بدون داشتن عشق، هرگز کسی نمیتواند در این هنر موفقیتی حاصل کند؛ وگرنه هر سه ماه یک بار حقوق دستوپاشکسته و بخورونمیر هیچ کارکرد دندانگیری برای تشویق و تداوم فعالیت در این صنف ندارد. خانهبهدوشی و کوچ همیشگی از این رسانه به آن رسانه جزء لاینفک خبرنگاری است که نه بیمهاش به صورت منظم پرداخت میشود و نه امنیت شغلی تضمینشدهای دارد! این بینوا هنرمند اگر بنا کند واقعنگر و واقعیتنگار باشد، باید مرتب به این محکمه و آن محکمه جواب پس بدهد و دائم در حال اثبات نوشتههایش باشد که خب باید بپذیرد که ذات هنر و خودبسایی، ارمغانی جز دلخوشبودن به تحسین (نه حتی تشجیع) و در بحر تحیر و سرگردانی غوطهخوردن برایش ندارد! این البته تا زمانی است که هنوز متهم به تشویش اذهان عموم و انحراف افکار جامعه نشده است که در این صورت باید تاوانپسدادن را هم به آن بیفزایی تا چیزی دیگر از این دست حرفه و هنرمندی کم نداشته باشی.
اما به هر روی رسانهنگاربودن یک انتخاب است؛ انتخاب کسانی که با شوق هنر نوشتاری خود را در خدمت اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه بهگونهای میآمیزند که مخابره خبرهای دستاول و متعهدانه منشأ اثر باشد و در دل تاریخ ماندگار. همانگونه که استادکار صنایع دستی با هنر سرانگشت خود قلم میزند و اثری خلق میکند تا جاودانه شود و ارزش آن با گذشت زمان چندین برابر میشود، رسانهنگار نیز مینویسد و به ثبت وقایع میپردازد تا رد رویدادها در گذر روزگار گرد فراموشی نگیرد و آرا و نظرات جامعه به انضمام رخدادهای زمانه و وعدهها و دغدغهها را به رخ بکشاند تا در این رهگذر کسی بیطرفانه گفته باشد هر آنچه را که میبایست. فارغ از اینکه هنرمند مزدش را میستاند و لذت خلق اثرش را هم خود میبرد و هم مخاطبش، رسانهنگار اما مینویسد و در هیاهوی سلایق مختلف سیاسی و جناحی گاهی حتی تا مرز نابودی نیز پیش میرود. ذهن نقاد و وقاد یک رسانهنگار که همیشه در جستوجوی راهی خلاقانهتر برای جذابیت اخبار و درج و همرسانی آن توقفناپذیر است و در خواب و بیداری دغدغه نشر و اطلاعرسانی لحظهای رهایش نمیکند، از مردم و مسئولانی که از او توقع دارند صدای رسای آنان باشد، ارزش قدر بیشتر دانستن و بر صدر نشاندن ولو اندک اهمیتی بیش از تبریک و تبجیل منحصر به یک لوح تقدیر یا شاخهای گل دارد. مقابل رسانه همیشه مسئولانی هم قرار دارند که متأسفانه گاهی برخی از آنان به خواستهها و اعتراضهای زیرپوستی این نوشتهها وقعی نمینهند و همچنان در را بر همان پاشنه میچرخانند که نباید!
ازاینرو است که شناخت تفاوتهای این صنف با دیگر اصناف، ظهور و بروز بیشتری مییابد و نیازمند اهمیت بیشتر است.
در هر برهه، صفوف اول و دوم حملات و ناملایمات را همین جماعت تشکیل میدهند و باز آماج ترشروییها و عدم ترغیبها قرار میگیرند؛ از ماجراهای بلیه خوفانگیز کرونا تا دلخوریهای حوادث اخیر! و البته فراموشمان نشود سخن بیشتر درباره آن طیف از افرادی است که در این صنف طبق آداب حرفهای رسانهنگاری مشغول هستند و نه احتمالا کاسبان نان به نرخ روز خور و معیشتاندیش که باجگیری را در کنار هنر اصیل نگارش، پیوندی ناجوانمردانه میزنند که همیشه هم پیوندی نامیمون میشود مذموم و زننده. به هر حال، با پذیرش همه این سختیها و مرارتها، همچنان رسانهنگاربودن در فضای روزنامه و تصویر و البته امروز در شبکههای اجتماعی، با رعایت موازین و اصول حرفهای، هنری بافضیلت تلقی میشود که میتواند ارضاکننده حس صداقت، واقعنگاری و حقیقتپراکنی باشد. گرچه روز خبرنگار بهانهای است برای بیان زحمات این قشر بهواقع مظلوم، اما بیتردید برای یک رسانهنگار هر روز، روز اوست؛ روز خدمت، تعهد و مسئولیت. هر روز متعلق به اوست؛ زیرا تلاش او توانایی جهتدادن به مسیرهای تازهای را دارد که تنویر افکار را منجر میشود. او روشنگر است و روشنگرانه فکر میکند و روشنگرانه مینویسد و روشنگری ارزش است.
حال که چنین است، در آستانه روز خبرنگار حداقل خواسته روزنامهنگاران و خبرنگاران امروز، آزادی رسانهنگاران در بند در سراسر گیتی و بهخصوص رسانهنگاران کشورمان است که جامعه بیصبرانه اخبار مربوط به این خبرسازان گمنام را با امید رهایی ایشان رصد میکند و دل در گروی آزادی ایشان دارد. برآوردن این خواسته توسط مسئولان حکومتی میتواند سرفصل تازهای در جهت ایجاد انگیزه بیشتر میان فعالان این صنف شود که چشم و گوش جامعه امروز هستند و نه ابزار قدرت، بلکه آنان خود قدرت هستند.