درد دل های پدر یکی از قربانیان کمپ ترک اعتیاد لنگرود

پایگاه خبری و تحلیلی رشد : پدر یکی از قربانیان کمپ ترک اعتیاد لنگرود: مردم می‌گفتند یک ماشین آتش‌نشانی آمده بود که آب نداشت/ ساختمان کمپ قدیمی و درها قفل بود

بررسی‌ها درباره علت آتش‌سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود و مرگ ۳۲ نفر از مددجویان در جریان است. اجساد چنان سوخته که قابل شناسایی نیست و امروز از خانواده‌ها نمونه‌برداری شد تا از طریق دی‌ان‌ای بتوانند اجساد را تحویل دهند.

پدر یکی از متوفیان کمپ ترک اعتیاد لنگرود که فرزندش را از دست داده در گفت‌وگو با غزل لطفی، خبرنگار سایت جنایی در گیلان، از شرایط این کمپ و وضعیت اجساد گفته است. او هنوز نتوانسته جسد فرزندش را شناسایی کند و منتظر نتیجه آزمایشات دی‌ان‌ای است.

*روز حادثه چطور از آتش‌سوزی در کمپ مطلع شدید؟

حدود ساعت ۷ صبح بود که دامادم تماس گرفت و گفت در کمپ آتش‌سوزی شده است، من هم بلافاصله خودم را به آنجا رساندم.

*آتش‌نشانی هم بود؟

بله، سه ماشین آنجا بودند.

*متوجه شدید چرا آتش زبانه کشیده و خاموش نشده است؟

وقتی آنجا بودم مردم می‌گفتند یک ماشین آتش‌نشانی آمده بود که آب نداشت. حالا راست و دروغش با خودشان ولی مردم می‌گفتند ماشین آمد و آب نداشت. از طرفی درها قفل بوده و آتش‌نشانی راهی نداشته که وارد شود و آتش را خاموش کند و ماشین نمی‌توانست به حیاط برود.

اطراف هم دیوار بوده و تا از سر خیابان شلنگ بکشند و به سمت در بروند کلی زمان برده است. از همه مهم‌تر اینکه ساختمان قدیمی و ‌مال دوران رضاخان است. اول مدرسه بوده و اصلاً نمی‌دانم چطور به آنجا مجوز داده‌اند.

*در ساختمان را شب‌ها می‌بستند؟

بله، می‌گویند شب‌ها در را از پشت قفل می‌کنند. کلید هم دست نگهبانی از همان افراد معتاد بوده است. نگهبان باید سالم باشد تا بتواند کار انجام دهد نه اینکه آن را به یک بیمار بدهند.

*پسر شما خودمعرف بود؟

از طرف دادگاه نامه گرفتیم و پاسگاه در جریان بود. البته پسر من اعتیاد حاد نداشت، اما گفتیم ببریم که بهتر بشود که البته بهتر هم شد.

*چند روز در کمپ بود؟

۱۸ روز در کمپ بود، بعد مسئولان کمپ گفتند این بچه مشکلی نداشته و آزمایش هم گرفتند سالم بود. همان مرحله اول گفتند این بچه مشکلی ندارد و ترخیص می‌شود. بعد گفتند اجازه دهید بیاید اینجا با ما کار بکند. ما هم قبول کردیم برود و کمک کند.

*چه کمکی می‌کرد؟

با مسئولان می‌رفتند بیرون و مریض‌ها را می‌گرفتند و تحویل کمپ می‌دادند.

چهار میلیون دادیم، به علاوه تمام موادی که آنجا استفاده می‌شد؛ از شوینده تا سیگار و ساقه طلایی تا بشقاب و لیوان. همه را می‌گرفتم و می‌بردم و حتی شیرینی هم گرفتم و بردم، اما بچه‌ام که ترخیص شد گفت حتی کاسه و بشقاب و… را که می‌گویید آوردید اصلاً ندیدیم.

من گفتم هر بار می‌آمدم دو کیلو شیرینی می‌آوردم. گفت اصلاً شیرینی ندیدیم.

غذا به ما نمی‌دادند. فقط به ما عدس با یک نان لواش می‌دادند. خاطراتش که توی ذهنم می‌آید این‌قدر اذیتم می‌کند که از آنها بیشتر عذاب می‌کشم تا سوختن پسرم.

*پیکر فرزندتان را شناسایی کرده‌اید؟​

نه. شناسایی نشده است. از همه خانواده‌ها نمونه گرفتند و گفتند یک هفته دیگر مشخص می‌شود. آزمایش دی‌ان‌ای که نتیجه‌اش مشخص شود اجساد را تحویل می‌دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *