خطر لابی‌گری برای طالبان

اخبار سیاسی / طالبان گروهی شناخته شده هستند که در باره شان صدها کتاب و مقاله به زبان‌های مختلف دنیا نوشته شده است. در باره افراطی بودن این گروه، دشمنی آن با ارزش‌های جهان مدرن، و بی‌باوری آن به حقوق بشر هیچ تردیدی وجود ندارد؛ گروهی که کارنامه‌اش در بیش‌تر از بیست سال گذشته با خون‌ریزی و ویران‌گری پیوندی ناگسستنی داشته است.

رسمیت طالبان !


هنگامی که چنین تصویر واضحی از یک گروه وجود داشته باشد گرفتن موضعی روشن در برابر آن کار دشواری نیست، چه برای مردم افغانستان و چه برای جامعه بین المللی. علت اساسی به رسمیت شناخته نشدن این گروه ازسوی دیگر کشورها همین شناخت است که برای کسی جای سردرگمی نمی‌گذارد؛ و از این بابت جایی برای نگرانی نیست.
آن‌چه مایه نگرانی بوده و هست خطر لابی‌گری برای طالبان است که شماری از چهره‌های فرصت طلب سیاسی و شماری از “ان‌.جی‌.او‌”های استفاده‌جو برای آن روایت‌پردازی می‌کنند. بخشی از این روایت این است که طالبان نسبت به گذشته تغییر کرده‌اند، درحالی که همه شواهد و قراین به عکس این ادعا گواهی می‌دهند، چه در نگرش آن‌ها به حقوق و جایگاه شهروندان، چه در دیدگاه شان نسبت به کنوانسیون‌های بین‌المللی به مثابه کدهای بنیادی تعامل با جامعه جهانی، و چه در موضع شان نسبت به منافع ملی افغانستان به مثابه فلسفه مشروعیت کار سیاسی.

روایتی دیگر


بخشی دیگر از این روایت می‌گوید که طالبان بخشی اساسی از واقعیت جامعه افغانستان هستند و این واقعیت باید به رسمیت شناخته شود. این‌که بخش محدودی از مردم افغانستان با دیدگاه‌های طالبان در برخی موارد موافقت دارند واقعیت دارد، اما این موضوع همه واقعیت در باره این کشور نیست. فروکاستن کلیت چندلایه جامعه افغانی به هویت طالبانی خلاف واقع است و هدفی شوم را دنبال می‌کند. همچنان گفته می‌شود که طالبان نیروهایی وطنی و مردمی‌هستند و جنگ شان به خاطر آزادی وطن بوده است. این ادعا درحالی صورت می‌گیرد که همه منابع معتبر پژوهشی نشان می‌دهند که نطفه این جریان از همان آغاز در زهدان استخبارات نظامی پاکستان بسته شده و همه پیشرفت‌های سیاسی و نظامی آن مرهون حمایت استخبارات منطقه بوده است. به علاوه این موضوع که پس از توافق دوحه دیده شد که آنان به یک سرباز خارجی تعرض نکرده اما هزاران سرباز افغانستان را به قتل رساندند.

لابی گری طالبان


لابی‌گری به سود طالبان امری تازه نیست. در دور نخست حاکمیت این گروه نیز افراد و گروه‌هایی، گاهی با انگیزه‌های قومی و گاهی دیگر با انگیزه دریافت منابع مالی از شرکت‌های نفتی شروع به تطهیر طالبان کردند با این هدف که دولت آمریکا، و به تبع آن سایر دولت‌ها، این گروه را به عنوان دولت مشروع افغانستان به رسمیت بشناسند. برای این لابی‌گران مهم نبود که مردم افغانستان پیوسته شلاق می‌خوردند و شکنجه می‌شدند، زنان از ساحت زندگی حذف شده بودند، جوانان همه امید خود را به آینده از دست داده بودند، تحصیل‌کردگان پیاپی می‌کوچیدند و کشور از نیروی آگاه و متخصص تهی شده بود، و فقر و محرومیت نه به روستاییان رحم می‌کرد و نه به شهریان. آن‌چه برای لابی‌گران اهمیت داشت پول‌هایی بود که امیدوار بودند از یونیکال و دیگر موسسات به چنگ آورند.
این بار باید مواظب باشیم که آینده بیشتر از سی میلیون انسان دو باره به بازی گرفته نشود. باید رد پای لابی‌گری و وطن‌فروشی را در ادبیاتی دید که تلاش می‌کند تقسیم‌بندی “طالب خوب “و “طالب بد” را جا بیندازد. ادبیاتی که مردم افغانستان را سزاوار زیستن در زیر شلاق حکومتی قرون وسطایی، اما لابی‌گران را سزاوار زندگی‌های لوکس در دموکراتیک‌ترین کشورهای جهان می‌داند. لابی‌گران در خون‌هایی که می‌ریزد و خانه‌هایی که برباد می‌رود، شریکند.

  • دکتر محمد محق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *