مقالات سیاسی / امروز درست چهل و یک سال از زمانی که خیابانهای شهرآمل رنگ خون به خود گرفت میگذرد؛ خونی که از لابلای سنگرهایی که مرد و زن، پیر و جوان و نوجوان با دستهای خالی و برای دفاع از آرمانی نوشکفته جاری شد تا سدی در برابر نفاق و منافق برای حراست از انقلابی جوان شود. چهل و یک سال از روزی که شهر آمل نام خود را در تاریخ ایران، اسلام و انقلاب جاویدان کرد میگذرد. حماسهای که مردم این شهر بزرگ آفریدند با هیچ واژه حماسی قابل وصف نیست و از آن روز سربند « هزارسنگر » بر پیشانی این شهر به یادگار مانده است تا همگان بدانند شهر بدون سنگر چگونه برای انقلاب ایستاد. حماسه ۶ بهمن تا کنون روایات مختلف و زوایای متفاوتی را در قالب قلم رسانهها و راویان و داستان نویسان به یادگار گذاشت، اما به دلیل مردمی بودن این حماسه هربار روایتهای آن تازگی خاصی دارد؛. روایت قیامی در برابر تفکری ضد دین، منافقانه و همچنین وابسته به منحرفان در لباس جنگلیها که هنوز میتوان آن را همانند روز حادثه تازه دید.
سال۱۳۶۰ در تاریخ انقلاب اسلامی ایران، به عنوان سالی پرحادثه، تعیینکننده و مملو از حماسه و فداکاری به ثبت رسیده است. چهل و یک سال پیش که تنها دو سال و اندی از جوانه زدن انقلاب نوپای اسلامی ایران میگذشت، کشور دستخوش انواع مشکلات و مصائب داخلی و خارجی و در عین حال شاهد ازخودگذشتگیها و دلاورمردیهای ملت غیور ایران بود. از طرفی ضدانقلابیون در هر گوشه و کنار کشور که میتوانستند آشوب به پا میکردند و جنایتپیشگی خود را بیشتر از هر زمان دیگر به نمایش میگذاشتند و از طرف دیگر رژیم بعث عراق با تحریک قدرتهای استکباری، سرزمینهای ایران اسلامی را آماج حملات وحشیانه خود قرار داده بود و از وارد آوردن هرگونه خسارت و ضربهای بر پیکر تازه جوانهزده انقلاب اسلامی دریغ نمیکرد. در این میان ترورهای کور و وحشیانه عوامل و مهرههای استکبار که در قالب گروههای متعدد ضدانقلابی درحال فعالیت بودند، هر روز مسئولین و فعالان کشور را هدف قرار میداد و با این توهم که چنانچه دستاندرکاران انقلاب حذف شوند و جو رعب و وحشت کشور را فرا گیرد، انقلاب نوپای مردم ایران توان خود را از دست خواهد داد و این جوانه از تبدیل شدن به درختی تناور باز خواهد ماند، توطئههای خود را پی میگرفتند.
در چنین شرایطی بود که یک گروه مسلح ضدانقلاب وابسته به اتحادیه کمونیستهای ایران که نام «سربداران جنگل» را برای خود برگزیده بودند، در شب ششم بهمنماه و با گردآوری جمعی از هواداران و طرفداران خود از اقصی نقاط کشور، شهر آمل در استان مازندران را مورد حمله مسلحانه قرار دادند و قصد تسخیر آن را داشتند. این گروه با درک این واقعیت که در شهر تهران و مرکز کشور، موفقیتی در اهداف تروریستی و ضدانقلابی خود نخواهند داشت، شهرستان آمل را بهخاطر موقعیت طبیعی، استراتژیک، سیاسی و همچنین جایگاه خاص آن به عنوان گذرگاه ارتباطی تهران با شرق و غرب مازندران و نیز همسایگی استانهای شمالی ایران با مرزهای شوروی سابق به عنوان قطب اصلی کمونیسم برای نقطه شروع عملیات خود انتخاب کردند.
حمله ضدانقلابیون به آمل در شرایطی صورت گرفت که همکیشان آنها در کردستان از مدتها قبل دست به اشغالگری و قتل و غارت در این منطقه زده بودند و بسیاری از مناطق روستایی و حتی شهرهای کردستان را به اشغال خود در آورده و با هدف جلب نظر دولتهای استکباری، در اندیشه تجزیه بخش بزرگی از کشور بودند و در این مسیر از مساعدتهای دولتهای منطقهای، اروپایی، آمریکا و شوروی سابق نیز برخوردار بودند. این گروه نیز با چنین تصوری که میتوانند شمال کشور را به کردستانی دیگر تبدیل نمایند، اقدام به تصرف شهری مهم مانند آمل کردند تا در مراحل بعد با جلب نظر گروههای سیاسی ضدانقلاب و حفظ حضور خود در عرصه سیاسی کشور و همچنین قوی نشان دادن خود در مقایسه با سایر گروهها که حمایت بیدریغ خارجیها را نشان میداد، با ایجاد رعب در نیروهای هوادار نظام اسلامی به اهداف خود نزدیک شوند. آنها در نخستین اقدامات خود قصد حمله به مقر سپاه، بسیج، دادگاه انقلاب، بستن جاده هراز در مدخل شهر آمل و سپس همراه کردن مردم برای پیوستن به قیام را داشتند، ولی برخلاف تصور آنها، مردم آمل در نخستین ساعتهای آگاهی از حمله مسلحانه به شهرشان، ابتدا به صورت خودجوش به مقابله با آنان پرداختند و سپس با یاری گرفتن از فرماندهی قرارگاههای سپاه و بسیج در شهرهای چالوس، بابلسر، محمودآباد، لاهیجان، و بابل، شهر آمل را به شهر سنگرها تبدیل نموده و در مقابل ضدانقلابیون دلاورمردانه به مقاومت پرداختند.
درگیری میان ضدانقلابیون و مردم آمل که با کمک نیروهای سپاه و بسیج همراه شده بود، دو روز به طول انجامید و سرانجام مقاومت مردم و نظامیان کشور، منجر به شکست عناصر ضدانقلاب گردید. حماسه مردم آمل و مناطق همجوار که به محض اطلاع از حمله به شهرشان در سنگرسازی، تدارکات، امدادرسانی، شناسایی دشمن و محل استقرار آنان و همکاریهای اطلاعاتی، شهر آنها را به شهر «هزارسنگر» معروف کرد. در این حماسه مردم آمل حتی خانههای خود را نیز تبدیل به سنگر کردند. در جریان این حماسه البته ۴۳ نفر در شهر آمل، ۲۰ نفر در درگیریهای متفرقه و اطراف شهر به شهادت رسیدند و نزدیک به۲۰۰ نفر از مردم عادی، نیروهای بسیج و نظامی نیز مجروح گردیدند. در این درگیریها همچنین نزدیک به ۶۰ نفر از مجموع ۱۱۰ مهاجم نیروهای ضدانقلاب کشته و زخمی شدند و گروه دیگری اسیر گردیدند که بعدها دادگاه انقلاب اقدام به محاکمه آنان نمود.
امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی رضوانالله تعالی علیه در سخنرانی ۱۰/۱۱/۱۳۶۰ خویش پیرامون این واقعه فرمودند: «شما ملاحظه فرمودید که اینها در داخل تبلیغات زیاد میکردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد میکنند، به اینکه مردم در اختناقند، و خودشان همه مخالفند با جمهوری اسلامی، در صد شش تا موافق دارد جمهوری اسلامی، یا فوقش ده تا، ولی سایرین همه موافق منفی و مخالف هستند. و دیدند که همه آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صد درصد مخالف با جمهوری اسلامی هستند. و اینها همه قوایشان را جمع کردند و به آمل آن حمله وحشیانه غافلگیرانه را کردند، به امید اینکه مردم آمل هم با آنها همدست بشوند، و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهای دیگر و رشت و همه جاها را بگیرند و جلو بروند. اینها به خیال خودشان با دست ملت میخواستند که – همان ملتی که آنها تراشیدند که مخالفند با جمهوری اسلامی – با اینها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هر طوری که دلشان میخواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتی مواجه شدند با مخالفت مردم – مهم مخالفت مردم بود – [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که معالاسف، عدهای را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آنجایی که شما تمام آمالتان به آنجا بود با شما مخالفند…» (صحیفه امام، ج۱۶، ص۲)
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی