مقالات فرهنگی / سیزدهم دیماه، سومین سالروز شهادت قهرمان مبارزه با افراطیگری و تحجر در جهان معاصر سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و یا به قول خودش «سرباز قاسم سلیمانی» است. شهید سلیمانی، بامداد روز جمعه سیزدهم دیماه سال ۱۳۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروهای حامل وی و همراهانش از جمله ابومهدی المهندس قائم مقام حشدالشعبی عراق و شمار دیگری از رزمندگان ایرانی و عراقی به شهادت رسید. این حمله به دستور مستقیم «ترامپ» رئیسجمهوری جنایت پیشه وقت آمریکا صورت گرفت. سیزدهم دیماه که یادآور ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی است، فرصت مناسبی است که فارغ از برخی غلوها و تعریف و تمجیدهای حسابگرانه و احیاناً منفعت طلبانه، اهداف والای این شخصیت بزرگ پرورش یافته در مکتب انقلاب اسلامی ایران و سرباز و شاگرد ممتاز این مکتب، مورد کنکاش قرار گیرد.
قرآن کریم، مومنین و مسلمانان واقعی را با صفت «اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» توصیف میکند. همان اندازه که معارف دینی انسان را نسبت به امور نکوهیده هشدار میدهد و به امور پسندیده سفارش میکند، به همان میزان آدمی را نسبت به زندگی دنیوی متذکر میشود تا مغلوب امور دنیایی نشود و دستخوش مقتضیات و حالات دنیایی قرار نگیرد. اساساً کسانی مغلوب این حالات نمیشوند که در زندگی دنیایی، اهداف والا و الهی داشته باشند. امور دنیوی و جایگاههای اعتباری گاهی سبب میشوند انسان دچار غرور شود و با خود بگوید اگر من نزد خداوند عزیز و مقرب نبودم هرگز به این جایگاهها و مقامات نمیرسیدم. این دیدگاه سطحی موجب سقوط میشود هر چند ممکن است صاحب این دیدگاه در ظاهر اعتباریات دنیوی خود را هم حفظ کند. لذا لازم است انسان مرتب اعمال و رفتار و نحوه تعامل خود با دیگران را بررسی کند و مراقب باشد که امور اعتباری و گذرای دنیوی او را از مسیر کمال و تحول باز ندارد.
اینکه شهید سلیمانی پیرو روش و مکتب انقلاب بود و در زندگی خود اخلاق را مدنظر قرار میداد، به سبب آگاهی از خطرات و آسیبهایی بود که اعتباریات دنیوی همواره جایگاهها را مورد تهدید قرار میدهند.
حاج قاسم سلیمانی، پرورش یافته مکتب اسلام و انقلاب اسلامی بود. فراموش نکنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی کسانی بودند که حرکت آنان، مجاهدت آنان، تلاشهای همراه با سختیهای آنان پشتوانه انقلاب بود و همین حرکتها و تلاشها که گاهی نیز با اهدای جان و خون همراه میشد، سبب پیروزی انقلاب اسلامی شد و بزرگانی چون شهید سلیمانی در این انقلاب پرورش یافتند که بتوانند از جایگاههایشان با شجاعت، صداقت، اخلاص، عقلانیت و روح عاطفی وسیع حراست نمایند. سردار سلیمانی هرچقدر که در برابر دشمنان اسلام و منحرفان فکری و عقیدتی متحجرانه با صلابت و محکم ظاهر شد و مصداق «اشداء علیالکفار» بود، همان میزان «رحماء بینهم» هم بود. موضعگیریها و سخنان او درباره افراد، شخصیتهای انقلاب و حوادث مختلف جامعه از جمله مقوله زنان کمحجاب جامعه و یا طرفداران جناحهای سیاسی که علیه یکدیگر تندروی میکنند وقس علیهذا، اظهر من الشمس است.
شهید سلیمانی به دنبال جلب رضایت الهی بود، برای همین درحالیکه همواره از مردم خود و ملت فلسطین و مظلومان یمن و عراق و سوریه و افغانستان و… با دایره گستردهای حمایت میکرد، در همان حال به علت اینکه دستپرورده انقلابیون بود، برخوردش با همه از سر محبّت، ایمان، رافت، عقلانیت، علم و شجاعت بود. تعهد به انقلاب موجب شده بود فضایل الهی در وجود شهید سلیمانی متجلی شود و از همین رو بود که از خدای متعال همواره طلب شهادت میکرد. حاج قاسم سلیمانی به دلیل مداومت و ممارست در مجاهدت، تربیت یافته تعالیم قرآنی شد. او از آن روزی که در سیزده سالگی بصورت جدی وارد اجتماع شد و تا آن روزی که تعالی و ترقی او را به درجه سرداری و سرلشکری رساند و تا آن زمان که برای نخستین بار در نظام جمهوری اسلامی به دریافت بالاترین مدال افتخار «ذوالفقار» نائل آمد، برای خود و اطرافیان و خانواده و مردم همان سرباز قاسم سلیمانی بود، نه سردار سرلشکر. این خود ندیدنها و بیتفاوت بودن در برابر اعتباریات دنیوی، احسان، خاکسار شدن و انصاف را برای او به ارمغان آورد و مقام شامخ «سردار دلها» شایسته او شد.
اخلاق اسلامی و انقلابی، موجب شده بود شهید سلیمانی در برخورد با دو جریان سیاسی کشور، فراجناحی بودن را انتخاب نماید، در عین حال حاج قاسم به دلیل متشرع بودن و متعبد بودن به دیدگاه و فتوای حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه مبنی بر عدم ورود نظامیان به جریانات سیاسی پایبند بود و از همین رو بود که میگفت: «از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت میکند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم.»
شهید سلیمانی به دلیل داشتن همین مرام فراجناحی، اعتقاد به جذب حداکثری و دفع حداقلی داشت و بر این باور بود که هنر انقلابیون و حزباللهیها باید این باشد که معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل نمایند، نه اینکه کسانی را که همسو با سلیقه و فکر خود نمییابند با برچسب عدم التزام و اباحهگر و ضدانقلاب و ضدولایت فقیه برانند و موافق را تبدیل به مخالف و مخالف را تبدیل به معاند کنند و از اردوگاه نظام و زیر خیمه انقلاب خارج نمایند.
بر مبنای همین روش انقلابی بود که شهید سلیمانی میگفت: «اگر بخواهیم دائم از القاب بیحجاب و باحجاب یا اصلاح طلب و اصولگرا استفاده کنیم، پس چه کسی میماند؟ اینها همه مردم ما هستند، آیا همه بچههای شما متدین هستند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوئیم من هستم و بچههای حزباللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بیحجاب را با هم جذب کند.»
منش شهید سلیمانی دقیقاً نشان میداد که پیرو واقعی شهید مظلوم آیتالله بهشتی است که میفرمود: «جاذبه در حد اعلی و دافعه در حد ضرورت از ویژگیهای انقلاب و خط امام است.» و نیز سیره و روش زندگی وی نشان داد که اعتقاد قلبی به اخلاق در نظام جمهوری اسلامی دارد و این اعتقاد را در سخنان خود کراراً مورد تاکید قرار میداد.
حسن خیاطی