غلامعلی رجایی، مشاور پیشین مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، در پاسخ به این سوال که با توجه به جایگاه مرحوم هاشمی، اگر ایشان بود در شرایط فعلی برای تقویت وحدت ملی و انسجام میان ملت و حاکمیت چه اقداماتی را انجام میداد، گفت: یکی از ویژگیهای مرحوم آقای هاشمی این بود که بالانسکننده بین مردم و حاکمیت بودند. قبل از آنکه آقای هاشمی پست ریاستجمهوری را تحویل دهند، در این موضع نبودند. اما وقتی از ریاستجمهوری فاصله گرفتند و بعد از سال ۸۸ احساس شد که تلاشهایش در جهت توجیه افکار عمومی، معنادار است.
به گزارش ایلنا، بخش هایی از گفت و گوی رجایی را در ادامه می خوانید:
به نظر من اگر ایشان در شرایط فعلی در قید حیات بود، چانهزنی را در دستور کار خود قرار میداد چراکه به حق مردم خیلی اهمیت و بها میداد. میرفت در جهت اقناع حاکمیت آن طور که به ذهنش میرسید این چانهزنی را انجام میداد. اگر ایشان بود بخش عمدهای از این اتفاقات نمیافتاد. بعد هم میتوانست با مردم حرف بزند.
اما باید بپذیریم آقای هاشمی به خاطر فشاری که در نماز جمعه به ایشان آوردند، ترجیح دادند که دیگر به نماز جمعه نروند تا حرمت نماز حفظ شود. به هر ترتیب ایشان از جهت اقناع مردم، خودشان به مثابه یک رسانه عمل میکرد و آنان را بر اساس دیدگاههای خود و تجربههای تاریخی اقناع میکرد.
آقای هاشمی به دلیل برخورداری از بیش از ۶ دهه تجربه سیاسی در دیپلماسی داخلی و خارجی میتوانست سنگ محک خوبی برای جریان اعتدال در نظام باشد. به طور مثال در موضوع گرانی قیمت بنزین و ناآرامیهای پس از آن، برخی کشته شدند و تعدادی را شهید محسوب کردند، در حالی که میشد هیچ کدام از این اتفاقات رخ ندهد.
برای برون رفت از شرایط موجود، اولین کار این است که حاکمیت باید با جریان معترض مردمی ارتباط برقرار کند. این موضوع بسیار مهم است. وقتی میتوانیم با کسی گفتوگو کنیم و گفتمان مشترکی داشته باشیم و با او ارتباط کلامی برقرار کنیم، چرا نباید این کار را انجام دهیم؟
واقعیت آن است که امروز در جامعه ایران دو دسته زندگی میکنند و دهه ۶۰، ۷۰ و هشتاد با دهه ۴۰ و ۵۰ تفاوت آشکاری دارند. باید این تفاوت را بپذیریم و به سمتی برویم که برای رسیدن به نقطه اشتراک گفتوگو صورت گیرد.
در اینکه کشور به تغییر نیاز دارد شکی نیست. قانون اساسی قاعدتا نقایصی دارد اما در عین حال باید کماکان قانون محور کنشهای ما باشد و ما همه باید به قانون اساسی برگردیم برخی از مسائل و مشکلات موجود با توجه به ظرفیت قانون اساسی قابل حل است. مانند حل مشکلات بین مردم و حاکمیت با توجه به اصل همهپرسی نباید ظرفیت قانون اساسی را رها کرد.
اگرچه قانون اساسی ایراداتی دارد اما به نظرم اصول معطلهای دارد که باید احیا شوند. اگر ما مبنا را بر این بگذاریم که یک تغییر متناسب با خواست اکثریت معترض انجام شود، اتفاق خوبی خواهد افتاد. اکثریت خاکستری ساکتاند ولی به نحوی میتوان گفت با معترضین در انجام چند تغییر اساسی موافقت دارند.
دوم آنکه خارجیها دخالت نکنند. چون اگر تحریکات را رصد کنیم میبینیم که به صراحت دخالت میکنند. سوم آنکه باید به قانون اساسی مراجعه کرد. چهارم میتوانیم نقش نخبگان و برجستگان را در این موضوع بهتر دید. اگر یک نخبه سیاسی به هر شهرستان و استانی برود و با جریان معترض گفتوگو کند و آنها را نمایندگی کرده و دیدگاهشان را منتقل کند، در این صورت اگر امتیازی هم داده شود نباید آن را عقبنشینی قلمداد کرد.
مردم در حاکمیت و سرنوشت خود حق دارند و اگر از ظرفیت قانون اساسی استفاده شود و چشم امیدی به عناصر وابسته به خارج از کشور نداشته باشند، خیلی از مسائل قابل حل است. البته باید از مردم دلجویی کرد زیرا آسیبهایی که به جان و مال مردم رسید، بیشتر از دفعات قبل بود و در تعیین روش اتخاذ شده خطایی رخ داد که میتوانستیم روش بهتری را استفاده کنیم.
نارضایتی مردم عمدتا معیشتی است و دولت باید برای آن راه حل اساسی پیدا کند. مشکلات معیشتی، ارزش پول ملی و اشتغال جوانان تا ۸۰ درصد قابل است. ما در زمان جنگ مشکلاتی داشتیم که مردم پذیرفتند به دلیل معذوریتهایی که وجود داشت، با آن محدودیتها کنار بیایند.
اما مسائل معیشتی مسائلی است که باید بزرگانی برای حل آن پیش قدم شوند افرادی نه فقط در حد و اندازههای دولتمردان فعلی بلکه باید دولت دستش را به سمت کسانی که در دولتهای قبلی تجربه بهتری داشتند دراز کرده و از تجربه آنها هم استفاده کند؛ به طور مثال من مانعی نمیبینم که دولت از تجربه آقای ظریف در جهت حل مسائل دیپلماتیک استفاده کند.
گمانم این است که صدا و سیما دارد به مرحوم هاشمی جفا میکند. آقای هاشمی خدمات بزرگی انجام داد اما متاسفانه شاهد آن هستیم که این قدرنشناسیها ادامه دارد.
یکی از خدمات آقای هاشمی احداث مترو تهران بود که باعث شد روزانه میلیاردها ساعت از وقت مردم صرفهجویی شود. با تاسیس دانشگاه آزاد، پشت کنکور ماندن جوانان را حذف کرد. به نظرم با ترویج خدمات مرحوم هاشمی، نسل جوان به عنوان یک رویش یا زایش میتواند به این مسئله فکر کند تا خود را به الگوهای آقای هاشمی نزدیک کند. اما وقتی این موضوعات ترویج نمیشود نسل جوان از کجا بداند چگونه میتوان کشور را با خزانه خالی و زیرساختهای خراب بعد از جنگ به سمت بازسازی و ساخت پالایشگاه و بندر برد؟