مقالات مذهبی / امام موسی صدر با محور قرار دادن زندگی و نحوه تربیت حضرت علی(ع)، تشابهات گسترده حضرت علی(ع) به حضرت رسول(ص) و تجسم کامل دین شدن حضرت علی(ع) را دلیل وقوع غدیر تحلیل کرده است.
در خصوص دلیل انتخاب حضرت علی(ع) به عنوان ولی مسلمانان و جانشین پیامبر (ص) سخنرانیها و حتی کتابهای مختلفی بیان و نوشته شده است. امام موسی صدر، روحانی و مبلغ شیعه نیز در این خصوص با محور قرار دادن تربیت حضرت علی(ع) و تشابهات ایشان با حضرت رسول(ص) طی سخنرانی دلایل اعطای مقام ولایت به امام علی(ع) در غدیر را تشریح کردهاند.
این سخنرانی با عنوان «عید غدیر، عید ولایت» به مناسبت عید سعید غدیر ایراد شده و در کتاب انسان آسمان مکتوب منتشر شده است.
در این سخنرانی امام موسی صدر سخن خود را با این جمله آغاز میکند که: «ای سرور من، ای ابوالحسن، پوزش میخواهم و جای شگفتی نیست؛ نظریهها و آرا و اندیشهها هنگام سخن گفتن درباره شما مضطرب میشود» و سخن خود را با تشریح نحوه به وقوع پیوستن غدیر ادامه میدهد، سخنان پیامبر اسلام(ص) در روز غدیر را بر میشمارد و به منابع موثق این حدیث اشاره دارد که واقعه غدیر را ۲۴ نفر از مورخان بزرگ، ۲۷ نفر از محدثان، ۱۰۶ نفر از اصحاب (از جمله دو خلیفه ابوبکر و عمر و همچنین عایشه، حضرت فاطمه(س) و ابوهریره)، ۸۴ نفر از تابعان، ۵۶ نفر از علمای قرن دوم، ۹۲ نفر از علمای قرن سوم، ۴۳ نفر از علمای قرن چهارم و … بیان کردهاند.
تبلیغ دین از جنس تربیت است
وی در ادامه برای تفسیر ماجرای غدیر و توضیح معنای ولایت که پیامبر در این روز بر آن تأکید کرده مقدمهای بیان کرده و میگوید: «برادران مسئله دین با مسئله آموزش متفاوت است. تبلیغ دین از جنس آموزش نیست تا پیامبر بخواهد دین را به ملت و قوم خود آموزش دهد. بلکه دین به معنای تربیت مردم است. دین یعنی تغییر مفاهیم نزد مردم، تغییر ایمان آنان، تغییر ذهنیت آنان و تغییر عادتها و آداب و رسومشان و به عبارتی کوتاه دین یعنی تلاش برای از نو ساختن انسان. انسان عصر جاهلیت از نظر ایمان، افکار، عقاید، عادات و اعمال با انسانی که محمد(ص) میخواست بسازد تفاوت داشت از این رو بود که پیامبر برای آنکه بتواند این انسان را دگرگون کند و از نو بسازد کوشید تا او را تربیت کند. از این رو، در زندگی هیچ پیامبری نمیبینیم که روزی به مسجد بیاید و کتاب خود را برای مردم بخواند و بگوید این واجب است این حرام است، این مستحب است، این جایز است این جایز نیست؛ هرگز چنین روشی وجود نداشته است.
بلکه میکوشد تا مردم را تربیت کند برای نمونه اسلام خمر را حرام میداند ولی آن را یکباره و در یک لحظه حرام اعلام نکرده است میتوانست حرمت آن را در یک لحظه اعلام کند ولی از آنجا که شراب خواری برای مردم عادت شده بود، جلوگیری از آن کسانی را که به آن معتاد شده بودند دچار مشکل میکرد برای آنکه مردم بتوانند این عادت را ترک کنند باید راهنمایی و تربیت میشدند. از این رو میبینیم اسلام خمر را در مکه حرام نکرد پس از هجرت پیامبر به مدینه نیز تا دو سال حرمت خمر اعلام نشد اسلام آن را مباح نشمرد، ولی حکم حرمت آن نیز اعلام نشد تا اینکه حادثه ای رخ داد.
خلاصه آن حادثه این است که برخی از بزرگان صحابه در خانه عتبان بن مالک بودند و شراب خوردند و مست شدند. در آن حال درگیری شدیدی میان آنان به وجود آمد از آنجا که این درگیری میان رئسای قبایل بود، افراد هر قبیله به سرعت برای طرفداری و حمایت از رئیس خود صف کشیدند و بدین ترتیب، زمینه برای فتنه فراهم شد در حالی که پایههای امت اسلام هنوز ضعیف بود. از این رو، مردم از این واقعه که نزدیک بود فتنه اوس و خزرجی و درگیریهای قبیله ای را زنده کند بسیار ناراحت شدند این حادثه کیان اسلام را تهدید کرد و به همین سبب باعث ناراحتی و نارضایتی شد و همه نیز میدانستند که منشأ این درگیری مستی و شراب خواری بوده است. از این رو دلها آماده قبول حکم حرمت شراب شد.
امام موسی صدر در ادامه به حوادث متعددی که پس از این اتفاق رخ داد و روند تدریجی که اسلام برای تربیت و آماده کردن مردم برای حرمت استفاده از شراب در پیش گرفت اشاره کرده و ادامه میدهد «و بدین ترتیب، میبینیم هر حکمی در اسلام به تدریج بیان میشود تا مردم را قانع و دلها را تربیت کند. این شیوه در سرتاسر دعوت پیامبر به چشم میخورد.»
این روحانی و مبلغ شیعه پس از بیان این مقدمه به مسئله اعلام ولایت حضرت علی(ع) بر مردم میپردازد و تبیین میکند: «این مقدمه ثابت میکند که پیامبر(ص) به فرمان خداوند میکوشید تا مردم را تربیت کند. برای رسیدن به این هدف باید جامعهای سالم و صالح به وجود آورد زیرا انسان از جامعه خود تأثیر میگیرد. اگر جامعه قبیلهای جاهلیت نمیتوانست انسان بسازد پیامبر کوشید تا جامعهای صالح پدید آورد و برای خلق چنین جامعهای کوشید تا حکومت را به دست گیرد و در مدینه توانست حاکم شود قرآن نیز این سلطه و فرمانروایی را به پیامبر عطا کرد: «النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ».این سلطه غیر از سلطهٔ رسالت است، چون سلطهٔ رسالت در جهت تبلیغ احکام است. سلطه دوم ولایت است یعنی سلطه در تربیت و سازماندهی و تأدیب مردم و تشکیل جامعه به گونهای که اراده حاکم بر اراده مردم غلبه داشته باشد.
این ولایت به پیامبر داده شد تا بتواند مردم را تأدیب و تربیت کند و آنان را از نو بسازد. این ولایت و سلطه پیامبر نه سال و نیم طول کشید و شکی نیست که این مدت برای تربیت کامل مردم کافی نیست زیرا انسان، همان گونه که میدانید موجود پیچیدهای است و باورها، عادات، رفتارها، اعمال، اخلاق، روحیات و گرایشهای گوناگونی دارد و اصلاح او نیازمند زمان درازی است. اینجاست که معنای اقدام پیامبر در انتقال این ولایت به علی (ع) روشن میشود.
اما چرا علی(ع)
وی در ادامه به طرح این سؤال میپردازد که چرا این مقام و سلطه به علی(ع) واگذار شد نه به غیر و برای پاسخ به این سؤال به سراغ تبیین زندگی و شخصیت حضرت علی(ع) میرود و بیان میکند که به دلیل قحطی ابوطالب پدر حضرت علی(ع) سرپرستی فرزندش را به حضرت محمد (ص) میسپارد و حضرت علی(ع) از شش سالگی در خانه حضرت محمد(ص) تربیت شده و شاهد عبادتها و تفکرهای حضرت رسول قبل از رسیدن به رسالت و پیامبری بوده است.
امام موسی صدر ادامه میدهد: «بنابراین پیش از نزول وحی نیز خانه پیامبر خانه عبادت و تفکر و ریاضتهای روحی بود. بیگمان این نوع عبادتها بر فضای خانه اثر میگذاشت و علی در این خانه زندگی میکرد. محمد به پیامبری مبعوث شد و علی اسلام آورد و شب و روز در جنگ و صلح در خانه و سفر و حضر در سختی و گشایش همراه پیامبر بود؛ با پیامبر زندگی کرد و علوم و تعالیم فراوانی از ایشان آموخت و مقام او به آنجا رسید که پیامبر درباره او فرمود: «أنا مَدینه العِلمِ وَعَلِیٌّ بابها (من) شهر علمم و علی دروازه آن است». این مقام عظیمی است که تأثیرپذیری و فراگیری امام علی از پیامبر را میرساند. شخصیت امام علی شبیه شخصیت پیامبر بود و بیتردید این شاگرد امین میکوشید همواره در رکاب پیامبر بود.
علی (ع) شبیه نبی(ع)
بخش بعدی این سخنرانی بیان تشابهات اخلاقی حضرت رسول (ص) و حضرت علی(ع) در زمینههای مختلف از جمله در عدالت، شجاعت و دلاوری، سخاوت و بخشندگی و … است و در ادامه امام موسی صدر جمع بندی میکند که: میبینیم که اخلاق علی شباهت بسیاری به اخلاق پیامبر داشته است. او با پیامبر(ص) زندگی میکرد و پیامبر او را تربیت میکرد و سرانجام شاگردی همانند استاد شد و تجسم کامل دین شد تا آنجا که قرآن کریم او را «نفس پیامبر» خوانده و فرموده است: وانفسنا و انفسکم». از این رو بود که پیامبر، علی را مکلف کرد تا سرپرست و مربی مردم باشد و بر آنان حکومت کند.
این مبلغ شیعه به بیان برخی از ویژگیهای حکمرانی حضرت علی(ع) نیز میپردازد و میگوید: «او حاکمی بود که به آنچه فرمان میداد، ایمان داشت. مورخان درباره او گفته اند: «هیچگاه مردم را از کاری نهی نکرد مگر آنکه خودش پیش از آنان از آن کار دوری کرده بود و هیچگاه از آنان نمیخواست کاری کنند مگر آنکه خود پیش از آنان آن را انجام میداد او نخستین کسی بود که قانون را اجرا میکرد در اینجا باید به عنصر مسئولیت پذیری توجه کنیم. اینکه صرفاً شخصی حاکم، باشد کافی نیست حاکم کسی است که مسئولیت پذیر باشد و مسئولیت اداره امور مردم را بر عهده بگیرد. ایشان فرموده است: آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند و در ناخوشیهای روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختیهای زندگی نمونهای برایشان نشوم؟ مرا نیافریدهاند تا خوردنیهای گوارا سرگرمم سازد، چون چارپایی بسته که به علف پردازد یا آن که واگذارده است و به این سو و آن سو رود و شکم را از علفهای آن بینبارد و از آنچه بر سرش آرند، غفلت دارد».
برابری روز خلافت و روز شهادت
وی ادامه میدهد: یکی از پژوهشگران سخنان امام را در روزی که ایشان به خلافت مسلمانان انتخاب شد با وصیتهای ایشان در روز شهادت در بستر مرگ مقایسه کرده و نکته شگفت انگیزی کشف کرده است. او دریافته که وصیتهای امام در روز شهادت با خطبه ایشان در روز آغاز خلافت و فرمانروایی کاملاً مطابقت و همخوانی دارد. از این نکته در مییابیم که این مرد منصب حکومت را ابزاری برای خدمت و ادای وظیفه میدانسته است و از این رو روز خلافت و روز شهادت برای او یکسان است. امام در روز شهادت خدا را برای موفقیت در ایفای وظیفه شکر میکند و روزی که به خلافت میرسد از خدا میخواهد تا او را در ادای وظیفه یاری کند و میفرماید اگر نبود که با پذیرفتن خلافت بتوانم حقی را به پا دارم یا باطلی را به زیر کشم همانا افسار شتر خلافت را بر روی کوهان آن میانداختم و آن را وا میگذاشتم.
تعریف متفاوت حضرت علی(ع) از آزادی
امام موسی صدر معرفی علی(ع) حقیقی را ادامه میدهد و میگوید: درباره آزادی و آزادی ملتها امام علی سخن مشهوری دارند: «لاتَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَقَد جَعَلَکَ الله خَرَاً؛ بندهٔ دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است». سپس مفهوم آزادی را تفسیر کرده است. دوست دارم این جمله را توضیح دهم تا در پرتو ژرف نگری به میزان والایی و ارزش این سخنان پی ببرید. معروف است که میگویند مرز آزادی آزادی دیگران است. انسان آزاد است هر گونه که بخواهد رفتار کند ولی حد و مرز این آزادی او به آزادی دیگران محدود میشود. جایی که آزادی به تجاوز به حقوق دیگران بینجامد دیگر آزادی وجود ندارد. این تفسیری رایج از آزادی است که تا امروز نیز از آن پیروی میکنند و آن را مبنای همه قوانین مدنی در جهان میدانند.
ولی به ذوق و سلیقه امام در تفسیر آزادی بنگرید؛ میفرماید: «مَن تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُراً؛ هر که شهوتها و خواستههای نفسانی را ترک کند، آزاده است. منظور امام این است که آزادی هیچ حد و مرزی ندارد. آزادی چیست؟ آزادی تنها رها شدن از سیطرۀ دیگران نیست بلکه همچنین رها شدن از نفسی است که به بدی فرمان میدهد همان گونه که وقتی من از سیطره استعمارگر یا استثمارگر اقتصادی یا سلطه اشغالگر یا ستمگر رها میشوم آزادم به همین ترتیب وقتی از شهوتها و هوسهایم رها میشوم نیز آزادم وقتی در این مفهوم دقت کنیم در مییابیم که میتوان گفت آزادی حد و مرزی ندارد.
در مورد کار و کارگر کافی است به این سخن امام توجه کنیم که میفرماید عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین آنها کار کردن است. یعنی به کار رنگ عبادت و قداست میدهد. از زیباترین سخنان امام دربارهٔ حاکمان و غیر حاکمان احترام به افکار عمومی است. محترم شمردن افکار عمومی یکی از اندیشههای نویی است که زاییده دموکراسی جدید است ولی میبینیم امام در سخنان خود به این حقیقت اذعان کرده و فرموده است نیکوکاران با نام نیکی که خداوند از آنان بر زبان بندگانش جاری میسازد شناخته میشوند.
این روحانی شیعه اضافه میکند: در واقع اگر بخواهیم دربارهٔ حکومت امام و شایستگی ایشان برای ولایت بحث کنیم باید به نامه ایشان به مالک اشتر هنگامی که او را به فرمانداری مصر گماشت، مراجعه کنیم امام در این عهدنامه بلند به ویژگیهای حکومت و شیوه زمامداری و ویژگیهای حاکم و روش برخورد او با خواص کارگزاران توده مردم، لشکریان، وزیران وزیران پیشین و ثروتمندان پرداخته است. در این نامه گنجهایی از معرفت نهفته است از برادران خواهش میکنم به این نامه رجوع کنند.
اراده علی را بر اراده خود ترجیح دهیم
وی اضافه میکند: بنابراین کسی ولایت علی را پذیرفته و پیرو اوست که اراده علی را بر اراده خود ترجیح دهد اگر نفس او چیزی بخواهد و علی چیز دیگری بخواهد، باید اراده و خواست علی را بر خواست خود مقدم بشمارد بر این اساس، ما هنگامی که با حلال و حرام درست و نادرست حق و ستم روبه رو میشویم باید این ولایت را در وجود خود حس کنیم علی آن گونه که خود فرموده کسی است که اگر اقالیم هفت گانه را بدو بدهند تا پوسته جوی را به ستم از دهان مورچهای بگیرد نمیپذیرد چگونه ممکن است کسی بگوید دوستدار و پیرو چنین امامی است، ولی به حقوق دیگران احترام نگذارد؟ این شخص چگونه میتواند ادعا کند که پیرو این امام است؟
و در پایان وی بر مسئولیت هر فرد در قبال بیان حق و حقیقت تأکید کرده میگوید: بنابراین ولایت یعنی پذیرفتن اینکه ارادۀ امام بر ارادۀ ما مقدم است؛ یعنی در رفتار پیرو او باشیم و خود را با او هماهنگ سازیم و از این راه رسالت و دین را تقویت کنیم.