روزنامه جمهوری اسلامی نوشت : محدود دانستن اعتراضات اخیر به عناوینی از قبیل «اقتصادی» یا «اجتماعی» و یا «فرهنگی» قضاوت درستی نیست. واقعیت اینست که این هر سه عنوان به اضافه عنوان «سیاسی» را باید درباره این اعتراضات بکار برد.
اقتصادی است چون مردم بشدت از گرانیها رنج میبرند. این رنج را خود مردم و رسانهها به زبانهای مختلف بارها گوشزد کردند ولی مسئولین حاضر نشدند آن را بپذیرند چون مایل بودند عملکرد خود را بیعیب و نقص بدانند. متاسفانه برای شنیدن هشدارها نهتنها گوش شنوائی نبود بلکه آرامش قبل از طوفان جامعه را به معنای راضی بودن مردم تلقی کردند و با خرسندی گفتند مردم قانع شدهاند و جراحی اقتصادی را پذیرفتند و یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی توانسته گرانیها را جبران کند. اما واقعیت این نبود و مسئولان محترم از آنچه در کف خیابانها و در داخل خانهها جریان داشت یا خبر نداشتند و یا خود را به بیخبری میزدند. انباشته شدن فشارهای گرانی افسار گسیخته در تمام زمینهها با اندک بهانهای که پیدا شد، نتیجه خطرناک خود را در قالب اعتراضات نشان داد.
اجتماعی و فرهنگی است زیرا وقتی مردم دچار تنگناهای معیشتی شوند، نگاهشان به همه چیز تغییر میکند و بدبینی جای خوشبینی و واقعبینی را در امور اجتماعی و فرهنگی میگیرد. ضربه وارد شدن به اعتماد مردم نسبت به مسئولین، یکی از عوارض منفی تغییر موازنههای اجتماعی – فرهنگی در جامعه است. در چنین شرایطی، ارزشها رنگ میبازند، نصایح و توصیههای فرهنگی معنا و مفهوم اثرگذار خود را از دست میدهند و کار به جائی میرسد که حتی باورهای دینی مردم نیز دچار تزلزل میشوند. در چنین شرایطی نباید مسئولان فقط بر مبنای اموری که به نیازهای روحی و اعتقادی مردم مربوط میشوند و آنها را به حضور در اجتماعات دینی ترغیب میکنند، شرایط جامعه را ارزیابی کنند. رسانه ملی نباید به نشان دادن همین بخش از تحرکات جامعه اکتفا و از نشان دادن آنچه در لایههای دیگر جامعه جریان دارد خودداری کند. وظیفه دستاندرکاران رسانه ملی این نیست که جامعه را آنگونه که خود میپسندند نشان بدهند، آنها باید با نمایاندن ابعاد مختلف جامعه، به مسئولین برای آشنا شدن با واقعیتهای جامعه کمک کنند. این کمک است که زمینه را برای ایجاد تغییر در حکمرانی فراهم میکند و فاصله میان مسئولین با مردم را از بین میبرد.
و سیاسی است زیرا مردم احساس مشارکت در حکمرانی نمیکنند. محدود شدن زمامداری به عدهای خاص و حاکم شدن یک جریان فکری بر مدیریت کشور آنهم از طریق انتخابات و انتصابات خارج از چارچوب شایسته سالاری، این احساس را به اکثر مردم القا میکند که آنها در مدیریت جامعه نقشی ندارند.
جامعهای که دچار چنین مشکلات همه جانبهای باشد، بسیار طبیعی است که زمینه مساعدی برای سوءاستفاده دشمنان خارجی و بدخواهان داخلی خواهد شد. آنچه در چنین فضائی رخ دهد را میتوان به نقشهها و طراحیهای دشمنان و بدخواهان هم نسبت داد ولی قبل از آن باید به این سوال پاسخ داده شود که زمینه پذیرش خواستههای دشمنان و بدخواهان را آیا خودمان با عملکردهای نادرستمان فراهم نکردهایم؟ جوانان و نوجوانان امروز را ما با فرصت و بودجه و امکاناتی که داشتیم میتوانستیم بگونهای پرورش بدهیم که هرگز تحت تاثیر دشمنان و بدخواهان قرار نگیرند. این عملکرد نادرست ما بود که چنین زمینهای را در آنان فراهم ساخت.
اکنون با پذیرش این واقعیت هرچند تلخ، باید درصدد چارهجوئی و پیدا کردن راهحل باشیم. برخلاف بعضیها که آیه یاس میخوانند، ما معتقدیم هنوز فرصت برای حل مشکل وجود دارد. تجدید نظر در سیاستها، حل مشکلات اقتصادی مردم، ایجاد تغییر در روشهای انتخاباتی و انتصاباتی براساس عمل به قانون و پای بندی به شایسته سالاری، جلوگیری از میداندار بودن افراطیون و استفاده از نقطه نظر تمام صاحبنظران وفادار به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، راهکارهائی هستند که میتوانند زمینه ساز وفاق اجتماعی شوند و آرامش و ثبات را به کشور برگردانند.