انتقاد کرباسچی از گماشتن یک خانم به عنوان رئیس جبهه اصلاحات

اخبار سیاسی / کرباسچی گفت: اینکه اصلاحات از نبوی عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای اصلاح طلبان است البته بنده هیچ وقت در بخش شورای جبهه اصلاحات و در آن مجموعه‌شان نبوده‌ام اما آن چیزی که هست این است که آقای بهزاد نبوی یک انسان پخته و با تجربه ۶۰ سال سابقه سیاسی و مبارزاتی است و یک فرصت مغتنمی برای این جبهه بوده است و اینکه اصلاحات از نبوی عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای جبهه اصلاحات است.

غلامحسین کرباسچی، چهره سیاسی اصلاح طلب گفت: من در برخی جلسات از دوستان اصلاح‌طلب پرسیدم ما اگر انتخابات را هم کنار بگذاریم چه باید بکنیم؟ یا باید از کار سیاست کناره‌گیری کنیم یا باید به یک شیوه‌ای حرف خودمان را بزنیم.

بخش هایی از گفت و گوی کرباسچی را در ادامه می خوانید:

چند وقت پیش در جبهه اصلاحات انتخاباتی برگزار شد و آذر منصوری رئیس این جبهه شد. از طرفی بیشتر از حزب اتحاد ملتی‌ها اعضای هیئت رئیسه این جبهه را تشکیل دادند. یعنی از یک طرف ویترین تغییر کرد و خانم‌ها حضور بیشتری پیدا کردند که البته غیر طبیعی نیست ولی بیشتر به نظر می‌آید نوعی نمایشی باشد که تحت تأثیر اتفاقات پاییز سال گذشته شکل گرفته است؛ از طرف دیگر این شائبه وجود دارد که ابراهیم اصغرزاده، محسن امین زاده و محسن میردامادی محور تصمیم گیری‌های اخیر درون این جبهه شدند. به قول آقای قوچانی، تسخیرکنندگان سفارت دوباره تسخیر کردند.

مگر جبهه اصلاحات لانه جاسوسی بوده است؟ (همراه با خنده) این تعابیر که شعر است و گاهی شعر و تحلیل با هم ادغام می‌شود زیرا اصلاً این دو موضوع قابل مقایسه نیست.

به‌صورت کلی اینکه بگوییم سه نفری که البته قابل احترام هستند اما افراد چندان مهمی نیستند، بتوانند بقیه را هدایت‌کنند و دارای نقش محوری باشند، یک توهین به جبهه اصلاحات است. اینکه بگوییم این سه نفر به آقایان خاتمی، نبوی، نوری، تاج‌زاده و این همه آدم‌های سیاسی … که جبهه اصلاحات با آنها کار می‌کند، خط می‌دهند و روی انگشت خود می‌چرخانند، به نظرم این سخنان تخیلات است.

اینکه اصلاحات از نبوی عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای اصلاح طلبان است البته بنده هیچ وقت در بخش شورای جبهه اصلاحات و در آن مجموعه‌شان نبوده‌ام اما آن چیزی که هست این است که آقای بهزاد نبوی یک انسان پخته و با تجربه ۶۰ سال سابقه سیاسی و مبارزاتی است و یک فرصت مغتنمی برای این جبهه بوده است و اینکه اصلاحات از نبوی عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای جبهه اصلاحات است.

البته بنده هیچ گونه قوم و خویشی با آقای نبوی و با خانم آذر منصوری ندارم و مشکلی با هیچکدام از این افراد ندارم، اما بالاخره تجربه‌ی یک شخصیت سیاسی که ۱۰ تا ۱۲ سال زندان قبل از انقلاب و مبارزه چریکی در آن دوران و بعد از انقلاب حضور در وزارت‌خانه‌های مختلف از جمله در دولت آقای رجایی و در مجلس را تجربه کرده است و جبهه اصلاحات شخصیتی مانند آقای نبوی را رها کرده و کسی که تازه اسمش مطرح شده را انتخاب کند، یک کار سطحی است؛ زیرا این دو شخصیت برای نمایندگی از یک مجموعه سیاسی و ارتباطات مورد نیاز آن قابل مقایسه نیستند.

فرض کنید از جبهه اصلاحات برای جایی نماینده‌ای بخواهند حالا آقای نبوی با این سابقه برود و نمایندگی کند یا کسی که اسمش به تازگی در مسائل سیاسی مطرح شده است؟ حالا چه ساز و کار و استدلالی در زمان انتخابات بوده است و چون حالا گفتند زن، زندگی، آزادی، یک زن باید نماینده بشود، به‌نظر من کار خیلی سطحی است و خیلی کار پخته‌ای نیست.

دولت آقای احمدی نژاد می‌تواند سرش را از این جهت بالا بگیرد و بیاید و بگوید من به هر شکلی که بود توانستم یک خانم را وزیر کنم بله دیگر حالا اگر کسی بخواهد به مجموعه بانوان اهمیتی بدهد، در این خصوص دولت آقای احمدی نژاد می‌تواند سرش را از این جهت بالا بگیرد و بیاید و بگوید من به هر شکلی که بود توانستم یک خانم را وزیر کنم.

ایجاد این روحیه و این جهت‌گیری بیشتر معلول حرکت نظام است، چون وزارت کشور، شورای نگهبان و قانون مجلس به گونه‌ای با هم تنظیم می‌شوند که کسی غیر از افرادی که مد نظر خودشان است و صالح می‌دانند در انتخابات فرصتی پیدا نکند.

مخصوصاً این قانون جدیدی که تصویب شده و گفتند تا این تاریخ پیش ثبت نام انجام دهید. در حالی که هنوز در جریانات سیاسی رایزنی‌های انتخاباتی آغاز نشده بود. این در واقع یک هشداری است برای مجموعه که بعدش به همین منوال است.

البته نمی‌شود درباره عملکرد شورای نگهبان، قضاوت کرد چون شورای نگهبان در هر دوره‌ای برخوردهای متفاوتی داشته است، یعنی بعضی دوره‌ها سخت‌گیری‌ها بیشتر بوده بعضی دوره کمتر بوده است از آن طرف من در برخی جلسات از دوستان اصلاح‌طلب سوالی را پرسیدم؛ ما اگر انتخابات را هم کنار بگذاریم چه باید بکنیم؟ یا باید از کار سیاست کناره‌گیری کنیم یا باید به یک شیوه‌ای حرف خودمان را بزنیم.

اگر بخواهیم متوسل به تظاهرات و خیابان شویم که این کار سیاسی نمی‌شود. حالا یک وقت تظاهرات موردی پیش می‌آید، اتفاقی می‌افتد و مردم به هیجان می‌افتند که بحث آن جدا است ولی یک جریان سیاسی که نمی‌تواند بگوید که من می‌خواهم همه کار سیاسی خود را با تظاهرات و در خیابان انجام دهم!

در واقع تمام همت جمهوری اسلامی و حتی از قبل آن از زمان مشروطه تا حالا این بوده است که ما کاری کنیم که در کشور انتخابات باشد و برگزار شود. حالا کاری ندارم انتخابات را عده‌ای در دست بگیرند و بخش‌هایی مانند شورای نگهبان سخت گیری‌های بی مورد انجام دهند و دستگاه‌های امنیتی دخالت بکنند، که اینها کار غلطی است و ما آن‌را قبول نداریم؛ ولی از آن طرف هم به‌طور کلی نباید کاری کنیم که کلاً مفهوم انتخابات در کشور از بین برود و پیچ و مهره انتخابات را نباید شل کنیم.

در هر شرایطی به‌نظر من اگر کسی معتقد باشد نظام جمهوری اسلامی با همه انتقادها و ایرادهایش بالاخره باید اصلاح شود، راه اصلاح اگر انتخابات نیست پس چیست؟ اینکه بگوییم این دوره در انتخابات شرکت نمی‌کنید پس بعدها انتخابات ریاست جمهوری را چه کار می‌کنید؟ اگر ما اینقدر به مجموعه بد بین هستیم باید انتخابات ریاست جمهوری و حتی کار سیاسی را هم باید کلاً رها کنیم.

اصلاً جبهه اصلاحات خیلی شیرین است این جبهه اصلاحات در دوره قبل تشکیل شد برای اینکه گروه‌های سیاسی را برای انتخابات هماهنگ کند تاریخچه آن را نگاه کنید و نامه‌ای که نوشتند و به وزارت کشور مراجعه کردند، اشاره داشتند که این گروه برای امر انتخابات تشکیل شده است بعد تصمیم گرفتند که در انتخابات شرکت نکنند و بعداً آن را هم ادامه دادند.

راه اصلاح اگر انتخابات نیست پس چیست؟ اینکه بگوییم این دوره در انتخابات شرکت نمی‌کنید پس بعدها انتخابات ریاست جمهوری را چه کار می‌کنید*این یک پارادوکس است دیگر!

یعنی اگر مفهوم تشکیل یک جبهه برای انتخابات است برای اینکه طبق قانون احزاب هم ما جبهه‌های سیاسی را در زمان انتخابات تشکیل می‌دهیم و گروه‌هایی که می‌خواهند امر انتخابات را پیش ببرند با هم یک جبهه تشکیل می‌دهند تا با هم هماهنگ باشند. این گروه جبهه اصلاحات هم برای همین تشکیل شده است حالا می‌خواهد بگوید در انتخابات شرکت نمی‌کنیم و اصلاً این چگونه توجیه دارد؟

به هر حال من نیت خوانی که نمی‌توانم انجام دهم. اگر ما احساس کنیم که مردم در انتخابات علاقه‌ای به شرکت ندارند به دلیل عملکرد مجموعه‌ای که هست که الان وجود دارد یا مجموعه قبلی که بوده است ولی به هر حال ما راهی بجز انتخابات نداریم .

به‌نظر من این یک موضوع انفعالی است و یک گروه سیاسی که احساس می‌کند در جامعه دارای جایگاهی بوده و برای مردم قابل احترام است و مورد قبول مردم قرار دارد، باید در انتخابات فعال باشند؛ البته یک وقت شرایط جامعه به گونه‌ای است که مردم از اصولگرایان و اصلاح طلب‌ها عبور کرده‌اند مانند همان شعار اصولگرا اصلاح طلب دیگر تمام ماجرا که مطرح شد لذا اگر آقایان فکر می‌کنند که ماجرا تمام شده است پس دیگر کار سیاسی معنا ندارد.

اما اگر بنا باشد کار سیاسی انجام شود پس فضای انتخابات فضای کار سیاسی است. اگر ما احساس کنیم که مردم در انتخابات علاقه‌ای به شرکت ندارند به دلیل عملکرد مجموعه‌ای که هست که الان وجود دارد یا مجموعه قبلی که بوده است ولی به هر حال ما راهی بجز انتخابات نداریم.

می‌بینند که ایشان یک فرمایشاتی می‌کنند و از این طرف مجلس و دولت و شورای نگهبان کار خودشان را می‌کنند. ما نمی‌توانیم بپذیریم یک مجموعه‌ای به نام جبهه نیروهای انقلابی اینقدر در کشور قوی هست که رهبری فرمایشی را بکنند، اما اینها هم «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» کار خودشان را بکنند لذا از این جهت شبهه ایجاد می‌شود.

منبع: مهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *