استاد شهید آیت‌الله مطهرى : ظلمی که به امام حسین(ع) می‌کنیم!

آیا حسین علیه‌السلام یک شخصیت حماسى هست یا نه؟ آیا ما باید با وجود حسین و سرگذشت او یک احساس حماسى داشته باشیم یا یک احساس تراژدى، مصیبت، رثا و نفله شدن؟
حسین یک شخصیت حماسى است اما حماسه انسانی، حماسه بشری، نه حماسه قومی و نژادی. حسین سرود بی‌نظیر انسانیت است.
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد، یک صفحه سفید و نورانى، و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى که هر دو صفحه‏اش یا بى‏نظیرند و یا کم نظیر.
اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بى نظیر و یا کم نظیر مى‏بینیم. یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستى و لئامت در این جنایت دیدم، این صفحه را که نگاه مى‏کنیم، در آن کشتن بیگناه مى‏بینیم، کشتن جوان مى‏بینیم، کشتن شیرخوار مى‏بینیم، اسب بر بدن تاختن مى‏بینیم، آب ندادن به یک انسان مى‏بینیم، زن و بچه را شلّاق زدن مى‏بینیم، اسیر را بر شتر بى‏جهاز سوار کردن مى‏بینیم. از این نظر قهرمان حادثه «یزیدبن معاویه» است، «عبیدالله بن زیاد» است، «عمر سعد» است، «شمربن ذى الجوشن» است، «خولى» است و یک عده دیگر. لذا وقتى که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه مى‏کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را مى‏بینیم. پس باید مرثیه بگوییم:
زان تشنگان هنوز به عیوق مى‏رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اما کربلا یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه،«حسین» است و در آن صفحه، جنایت نیست، تراژدى نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت و انسانیت است، تجلى حق پرستى است. آن صفحه را که نگاه کنیم، مى‏گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهاى کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن على از آن جنبه‏اى که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایى که به نام حسین بن على مى‏دهیم و مى‏نویسیم، از صفحه‏ تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى‏کنیم، درحالى که جنبه حماسى این داستان صدبرابر بر جنبه جنایى آن مى‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مى‏چربد.
پس باید اعتراف کنیم که یکى از جفا کنندگان بر حسین بن على ما هستیم که از این تاریخچه فقط صفحه سیاهش را مى‏خوانیم و صفحه نورانیش را نمى‏خوانیم.
حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‏تر مى‏شود. دستگاه بنى امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولى بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر است، تربت حسین، کعبه صاحبدلان است. زینب هم به یزید همین را گفت، گفت: «کِدْ کَیدَکَ وَ اسْعَ سَعْیکَ، ناصِبْ جَهْدَکَ، فَوَاللَّهِ لا تَمْحو ذِکْرَنَا وَلا تُمیتُ وَحْینا» اشتباه کردى، هر نقشه‏اى که دارى به کار ببر ولى مطمئن باش تو نمى‏توانى برادر مرا بکشى و بمیرانى؛ برادر من زندگى‏اش‏ طور دیگر است، او نمرد بلکه زنده‏تر شد.
مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۷، ص۲۷-۳۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *