مقالات سیاسی / همسایه شرقی ما افغانستان، از دو جهت برای کشور ما ایران دارای اهمیت و حساسیت است. اول اینکه مردم افغانستان مشترکات زیادی با مردم ایران دارند که زبان، دین، فرهنگ و سنتها بخشی از آنها هستند. همین مشترکات، روابط تاریخی دیرپائی را میان دو کشور و دو ملت شکل داده که میتوان آن را کمنظیر دانست. جهت دوم، شرایط خاص سیاسی حاکم بر افغانستان از حدود نیم قرن قبل تاکنون است که به حساسیتهای امنیتی در مرزهای شرقی کشورمان دامن زده است.
افغانستان، در سال ۱۳۵۸ به اشغال اتحاد جماهیر شوروی درآمد و سران شوروی با هدف حمایت از دولت سوسیالیستی دستنشانده خود در کابل، به مدت ۹ سال افغانستان را در اشغال خود داشتند. در این ۹ سال مردم افغانستان در دو جبهه مشغول مبارزه بودند، مبارزه با دولت دستنشانده مسکو و مبارزه با ارتش سرخ شوروی. سرانجام، مجاهدان افغانی در سال ۱۳۶۷ توانستند بر کمونیستهای حاکم بر کشورشان پیروز شوند و ارتش سرخ شوروی را بیرون برانند. متاسفانه توطئه آمریکا برای بلعیدن افغانستان از طریق متشکل کردن افراطیون سلفی این کشور که بعدها با عنوان «طالبان» شناخته شدند، به مجاهدین افغان اجازه نداد کشورشان را در امنیت و براساس حاکمیت قانون و اراده مردم مدیریت کنند. واقعه مشکوک انفجار برجهای دوقلو در شهریور ۱۳۸۰ بهانهای شد برای آمریکا که افغانستان را اشغال کند و تا مرداد ۱۴۰۰ به مدت ۲۰ سال آن را در اشغال نظامی خود داشته باشد. در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ براساس پیمانی که دولت آمریکا در قطر با گروه تروریستی و آمریکا ساخته طالبان امضا کرده بود، آمریکا نظامیان خود را از افغانستان خارج کرد و حاکمیت این کشور را به طالبان سپرد. این توطئه را هرچند بعضیها به معنای شکست آمریکا در افغانستان تفسیر کردند ولی هم خود آنان و هم دیگران میدانند که آمریکا با تغییر روش، اولاً خود را از دردسرهای حضور نظامی در افغانستان نجات داد و ثانیاً با گماشتن طالبان به حاکمیت، ضمن حفظ کردن نفوذ خود در این کشور آن را به کانون بالقوه بحران برای منطقه که هر وقت ساکنان کاخ سفید بخواهند میتوانند آن را به فعلیت درآورند، تبدیل کرد.
گزارش سازمان ملل درباره استمرار ائتلاف طالبان با القاعده که چهارشنبه گذشته منتشر شد، خطر حاکمیت طالبان بر افغانستان را برای منطقه ازجمله مرزهای شرقی کشورمان به روشنی نشان میدهد. براساس این گزارش، ایمن الظواهری سرکرده القاعده که در زمان وقوع انفجارهای نیویورک در سال ۱۳۸۰ (معروف به حملات ۱۱سپتامبر) معاون اسامه بنلادن بود، اکنون زنده است و در افغانستان فعالیت میکند و نقش مشورتی برای طالبان دارد.
آنچه در گزارش سازمان ملل درباره استمرار ائتلاف طالبان با القاعده آمده، بسیار مهم و برای کشورهای مجاور افغانستان قابل تامل و حساسیتزاست. براساس این گزارش، اعضاء القاعده در سراسر افغانستان مستقر شدهاند و سران این گروه تروریستی در نظر دارند با استفاده از موقعیت و امکاناتی که در این کشور دارند، فعالیتهای تروریستی خود را در آفریقا، شبهقاره هند، جنوب آسیا، آسیای مرکزی و خاورمیانه گسترش دهند. گزارش جدید سازمان ملل تاکید کرده «مبارزانی از القاعده در شبهقاره هند و شاخه القاعده در جنوب آسیا، در میان واحدهای جنگی طالبان در سطح فردی حضور دارند».
نکته مهمتری که در گزارش سازمان ملل آمده اینست که «القاعده در موقعیت بهتری برای جانشینی داعش و به رسمیت شناخته شدن دوباره به عنوان رهبر جهاد جهانی قرار دارد.» همین نکته است که استمرار ائتلاف طالبان با القاعده را به یک تهدید تبدیل میکند و تمام کشورهای هدف به ویژه کشورهای همجوار افغانستان را در معرض قرار میدهد. بدین ترتیب، همه باید این تهدید را جدی بگیرند و نسبت به حاکمیت گروه تروریستی طالبان در افغانستان حساسیت بیشتری نشان دهند.
راه مقابله با این تهدید، جنگ نیست. جنگ و درگیریهای مسلحانه، مطلوب گروههای تروریستی به ویژه القاعده و طالبان است. دولتهای منطقه باید این حربه را از این گروهها بگیرند. هوشیاری در برابر این گروهها، آگاهی دادن به مردم درباره آنها، افشای ائتلافشان، پرهیز کردن از تطهیرشان، حمایتهای همهجانبه از مردم افغانستان، رساندن کمکهای انسانی به مردم به صورت مستقیم و بدون واسطه گروههای تروریستی، خودداری از امتیاز دادن به طالبان، امتناع از به رسمیت شناخته شدن حاکمیت خودخوانده این گروه و هماهنگی کشورهای منطقه با یکدیگر برای خنثی کردن توطئه این گروههای تروریستی، اقدامات مهمی هستند که میتوانند توطئه ائتلاف تروریستها را خنثی کنند.