مقالات اجتماعی / ایرنا زندگی/ لیلا اصلانی : خیلیها با این تصور که مسکالین یک ماده روان گردان جدید است جذب مصرف آن شدند. اما این مخدر نشاط آور پیشینهای ۵ هزار و ۷۰۰ ساله دارد. بومیان جنوب آمریکا و مکزیک در مراسم آیینی این ماده را به عنوان تبرک به شرکتکنندگان میدانند. تنها مدت زمان کمی از مصرف بود که پیروان این آیین سودجویانه خود را در بهشت و در حال پرواز می دیدند! مسکالین به دلیل همین جذب سریع و بروز عوارض آنی نشاط آور در این قبایل نماند و مصرف آن خیلی زود فراگیر شد. حالا این سایکو اکتیو جای ال اس دی و ماشروم را در بعضی از دورهمی های جوانان گرفته است.
فروشندگان به بهانه کمیاب بودن این گرد سفید رنگ را در کپسول میریزند و با قیمتهای چند برابری به دست مصرف کننده اهل ریسک خود میرسانند. به نظر می رسد تجربه مصرف این ماده و عوارض آن چیزی شبیه به قرصهای ال اس دی باشد اما گفتگو با برخی تجربه کنندگان آن این ساده لوحی را نقش بر آب میکند. تا به حال سوء مصرف مواد مخدر وابستگی های جسمی ایجاد می کرد، اما مصرف این ماده خماری و نشئگی معمول را ندارد. در واقع این روح و روان شماست که معتاد این روان گردان قوی میشود. نام دیگر مسکالین چشم سوم است. مصرفکنندگان آن میگویند با یک بار تجربه این ماده آن چه از شما پنهان شده را میبینید میتوانید خطرات اطراف خود و دیگران را دفع کنید!
مادهای قویتر از ماریجوانا میخواستم
با نیما در یک کافه ملاقات میکنیم. با چند واسطه پیام داده بود که تنها در صورتی که نام کامل از او برده نشود حاضر به مصاحبه است. نیما چند ماهی میشود که در جلسات تراپی برای ترک مسکالین شرکت میکند، اما صادقانه میگوید هنوز به نتیجه دلخواه نرسیده است. مثل خیلی از جوانهای هم سن و سالش ریسک پذیری بالا کار دستش داده و حالا برخلاف سوءمصرف کنندگان مواد مخدر که بیشتر عوارض جسمی را تجربه میکنند با یک روان وابسته شده روزش را به شب میرساند: «من پیش از این از قرصهای ال اس دی استفاده کرده بودم. توهم خوبی داشت که زود هم برطرف میشد. بعضیها با همین قرصها درگیر اعتیاد میشوند اما من این طور نبودم. بعدها متوجه شدم شرایط هر بدن با بدن دیگر در مواجهه با این قرص ها متفاوت است.»
نیما میگوید تجربه کشیدن گل و مصرف ماری جوانا را هم داشته است: «من در شرکتی که فعال در معاملات بورس بود مشغول به کار بودم. تازه این کار را شروع کرده بودم و نیاز داشتم توجه کارفرما را جلب کنم. اما در شرایطی بودم که هیچ تمرکزی نداشتم و به همین دلیل مدام از باقی رقبا عقب می ماندم. در همان شرکت یکی از همکار ها مصرف حشیش را به من پیشنهاد داد. بعد از مصرف تمرکزم ده برابر شد.حس میکردم هیچ چیز جلو دار من نیست و حس خود بزرگ بینی داشتم. همین اعتماد به نفس کمک میکرد برای ساعاتی حس ناکامی و نا امیدی و تنبلی از من دور شود. اما مثل همه مخدرها این ها همه تاثیراتی موقتی داشتند. همکارم میگفت برای مدتی در جلسات آنلاین آموزش باز کردن چشم سوم شرکت کرده است. فایدههای این کار هم این بود که چیزهایی را میدانی و میبینی که دیگران نمیبینند و نمیدانند به همین دلیل در همه کارها از دیگران جلو میافتی. چشم سوم کمک میکند از خطرها دور بمانی و تورا به ثروت و تصمیم گیری های درست میرساند. چیزی که در کار ما حرف اول را میزد. تمرکز و تصمیمگیری دقیق و درست. برای مدتی من هم در این کلاس ها ثبت نام کردم و جزوه ها را گرفتم. اما درست شبیه کلاسهای دانشگاه بود. باید مو به مو جزوهها را میخواندم و کارهای عجیبی را تکرار می کردم. من حوصله و وقت زیادی برای این کارها نداشتم. برای همین حس میکردم به مواد قویتری نیاز دارم.»
مخدر آدم حسابیها !
تجربه مصرف مسکالین برای نیما از همان دقایق اول متفاوتتر از تجربه مصرف ماری جوانا و گل و ال اس دی بوده است: «اعتیاد به یک روان گردان این طور است که وقتی دوام لازم برای اثر آن را نمیبینی به سرعت به سمتی کشیده میشوی که مواد قوی تر با آثار ماندگار تر را تجربهکنی. در یک مهمانی که سیگاری بین من و دوستانم دست به دست می شد یک نفر اسم این ماده را آورد. اسم دیگر مسکالین چشم سوم است. همان اول کار هم گفت که این گرد از یک گیاه که شبیه به کاکتوس است به دست میآید. گفتند که این ماده مخدر آدم حسابی هاست و حتی دانشمندان هم از آن برای تمرکز بیشتر استفاده می کنند و در خیلی از دارو ها این ترکیبات وجود دارد. دوباره خودم را مشتاق مصرف دیدم. دوستم گفت باید سفارش و بیعانه بدهم. برخلاف مواد دیگر که در دسترس هستند دو هفته ای طول کشید تا گرد مسکالین به دستم برسد.»
کاش آن سبک سری تا ابد ادامه داشت
مثل تجربه اول مصرف روان گردان ها نیما هم دوست نداشت به تنهایی کپسول مسکالین را ببلعد. برای همین هم بود که همکلاسیاش در دانشگاه را مجاب کرد که او هم این روان گردان را مصرف کند. نیما میگوید دوستش پوریا فقط تجربه مصرف ماده سبکی مثل ماشروم را داشته است: «دقایق کمی گذشته بود که هر دو مان حس کردیم سرمان سبک شده است. درست مثل خارج شدن روح از بدن که حرف از سبکی حس آن میزنند. تصور من این بود که بار مشکلات از دوش من برداشته شده. راحتتر نفس میکشیدم و همه چیز دقیقتر و با تمرکز بیشتر حس میشد. رنگها خیلی خیلی زندهتر بودند. زندهترین شان رنگ بنفش و آبی بود.»
پوریا که تلفنی به جمع ما اضافه می شود از آن طرف خط درباره تجربه مصرف مسکالین میگوید: «مثل بچه های کوچک در حال ذوق کردن بودیم. انگار هر چیزی برای مان جدید بود. انگار ما بچه شده بودیم و ما را وسط دیزنی لند به حال خودمان رها کرده بودند. من برخورد باد خنکی را به صورتم حس میکردم. این حس را نیما نداشت اما من هنوز حس آن را به خاطر میآورم. در آن لحظات همه را کوچکتر از خودم حس میکردم. میدانستم که کار مهمی در این دنیا دارم که باید آن را آنجام بدهم. در مواقع این طور بودم که ناتوانی هایم را نمیدیدم. حس می کرد هرکاری،هر کاری را که بخواهم در لحظه از پس آن بر میآیم و هیچ مانعی برای من وجود ندارد.» اما این احساسات خوشایند چیزی حدود ۲ ساعت طول کشیده و بعد وارد فاز بسیار ناخوشایندی شده است. نیما خانهشان را در محاصره مارها دیده است. احساسی که پوریا آن را با دیدن اشباح سیاه رنگ تجربه کرده است: «حس پرواز و سبک سری خیلی طولی نکشید. دوباره همه چیز با همان احساسات بد برگشت. ضربان قلبم را طوری حس میکردم که انگار قلبم را در آورده و به دستم دادهاند. سرگیجه لحظهای متوقف نمیشد. نمیدانستم کجا هستم یا کجا باید بروم. تعادلم از دست رفته بود.»
توهماتی که پایان نداشتند
نیما از شروع توهماتی میگوید که بسیار آزار دهنده بودهاند و تا همین امروز هم دست از سرش برنداشتهاند: «من تا به حال هیچ مار بزرگی را از نزدیک ندیده بودم. اما نمیدانم چطور شد که خانه مان را پر از مار دیدم. حس میکردم باید از این مارها فرار کنم. راستش را بخواهید بعد از تاثیر مسکالین ما بالاخره به زندگی ناخوشایند قبلی برگشتیم اما این توهمات دست از سر ما بر نمی دارند.» نیما میگوید خیالبافی هایش چند برابر شدهاند و گاهی موقعیتهایی را تجربه میکند که متاثر از مسکالین هستند: «برای لحظاتی گوشهایم کیپ میشود و ناگهان با شدت زیادی ضربان قلبم را حس میکنم آنقدر بلند است که دلم میخواهد شروع به دویدن کنم تا از این وضعیت رها شوم. در آن لحظات گوشهایم هیچ صدای دیگری نمیشوند.»
ارتباطی که ناگهان قطع شد
ماجرا وقتی جدی میشود که این توهمات در موقعیت های مهم کاری و اجتماعی کار دست نیما میدهد: «ما تنها چیزی که از آن حس و حال با خودمان آوردیم این توهمات بود و البته حسرت بودن در آن حس و حال مهم بودن. من به طور مدام حس تعقیب شدن از طرف مارها را داشتم. حتی گاهی صداهایی می شنیدم و ناگهان مکالمه ام را با آدم ها قطع می کردم و با دقت به اطرافم خیره می شدم تا منبع آن صدا که شبیه صدای حرکت مار ها در علفزار است را پیدا کنم. واضح است که دیگران در این لحظات درباره من چه فکری میکردند. پوریا بهتر از من توانست با این قضیه کنار بیاید اما من هنوز درگیر آن هستم.»
غوطهور شدن در انزوای خودخواسته
نیما میگوید دقیقا نمیداند چه بلایی بر سر آن ها آمده است. گوشهگیر تر و خیالباف تر از گذشته شدهاند و تمایلی به لذت های قبلی ندارند. هر چه هست میل شدید به مصرف دوباره مسکالین است. چیزی که تا به حال با کمک گرفتن از یک مشاور از خیر آن گذشتهاند. پزشک برای رهایی از این توهم ها قرص های ضد وابستگی را برای نیما تجویز کرده است. نیما میگوید چشم سومش که باز نشد هیچ، بلکه حالا توانایی های عادی یک زندگی روزمره معمولی را هم از دست داده است و امیدوار است با مصرف داروها و ادامه جلسات تراپی بتواند این توهم ها را به همان دنیای خیالی برگرداند.»
توهمات بینایی، اصلیترین عارضه مسکالین
نخستین و مهم ترین عوارض مسکالین ایجاد توهمات قوی بینایی است. برای همین به روان گردان چشم سوم هم معروف است. در واقع مبلغان آیینهای مذهبی در آمریکای جنوبی برای همین عوارض بود که این ماده را در اختیار پیروان خود قرار میدادند تا قدرت خود را تثبیت کنند. آن ها با مصرف این ماده به سرعت خود را به شکل روح تصور می کردند و موجوداتی را میدیدند که پیش از آن امکان دیدنشان را نداشتند. بعد از آن به سرعت تجربههای ناخوشایندی را گزارش میدادند. مانند دیدن وحوش و حمله و تعقیب شدن از طرف آن ها. مبلغان آیینهای مذهبی سودجویانه به آن میگفتند که دیدن این تصاویر به دلیل ناپاک بودن روح آن هاست. بنابراین از آن ها پول و اجناسی طلب میکردند تا با قربانی کردن روح آن ها را در مراسمی تطهیر کنند!
میل روحی بازگشت به خود بزرگ بینی
خطرناک ترین تاثیر این ماده اما این توهمات بینایی نیست. میل دوباره مصرف مسکالین و بازگشت به حس مهم ترین بودن، بسیاری از مصرف کنندگان این سایکو اکتیو را برای همیشه از چرخه زندگی عادی خارج میکند. «حدیث آقایی» کارشناس پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر که تحقیقات زیادی درباره روانگردان ها کرده است در این باره میگوید: «مسکالین ماده ای است که از قسمت های قرصی شکل نوعی کاکتوس به اسم «سن پدرو» خارج میشود. به دلیل طعم و بوی تلخ، آن را در کپسول میریزند و در دزهای مختلف مصرف میکنند. حس نشاط و سرخوشی این ماده ۳ برابر بیشتر از روان گردانی مانند ال اس دی گزارش شده است. در این لحظات مصرف کننده خود آگاهی کاذبی دارد. حس میکند مانند ابر قهرمانها ماموریتی به او محول شده است. حس میکند مانند افراد نظر کرده است و دیگران باید از او تبعیت کنند. برخی از افراد به جز توهمات بینایی که گاهی بروز می کنند این نوع توهم شناختی را هم با خود به واقعیت میآورند و حرفهای شان در روزهای بعد از مصرف مورد تمسخر اطرافیان قرار میگیرد. به همین دلیل این افراد حس فهمیده نشدن پیدا میکنند و آرام آرام از جامعه خود را جدا میکنند.»
آقایی می گوید با مصرف بیشتر روان گردان ها این احساسات بروز میکنند اما تفاوت مسکالین در این است که این خود آگاهی را تثبیت میکند. یعنی فرد از نظر روحی نیاز پیدا میکند که به یک حس برگردد و این نیاز روحی همه ارکان اصلی زندگی او را زیر و رو می کند.» این کارشناس پیشگیری از اعتیاد میگوید تنها با کمک دارویی و همچنین جلسات مداوم روانشناسی بالینی است که میتوان عوارض مصرف این روان گردانها را کاهش داد: «ما بر این باور هستیم که میل به مصرف روانگردان در افرادی که زمینه بیماری های اضطرابی دارند بیشتر است. پس کمک گرفتن از یک مشاور حاذق میتواند تا حدودی زیادی ریشههای این نوع بیماری را شناسایی و سپس درمان کند. در بسیاری از موارد خود مصرف کنندگان میلی به مراجعه ندارند و این اطرافیان هستند که با دیدن این علائم باید بیمار را تشویق به حضور در مطب این روانشناسان کنند. توجه به نوجوانان، شناسایی نیازهای آنان، ایجاد حس اعتماد به نفس در آن ها و همچنین نظارت بر رفتارها و رفت و آمدهای شان تا حدود زیادی میتواند در پیشگیری از اعتیاد موثر باشد.