آنچه ابوریحان از عاشورا نوشته است

مقالات فرهنگی/ ابوریحان بیرونی، دانشمند سنی مذهب، متولد خوارزم و متوفای سال ۴۴۰ هجری قمری که درغزنی افغانستان از دنیا رفت، تاریخ دان،ریاضی دان،ستاره شناس واهل فلسفه بود. وی درکتاب معروفش «الآثارالبلقیه عن القرون الخالیه» در فصل بیستم آن‌گاه که می‌خواهد از ماه‌های قمری نزد مسلمانان بنویسد، هنگام پرداختن به ماهِ محرم، از روز عاشورا نیز نوشته است. وی درباره سابقه عاشورا به این نکته مهم اشاره کرده است که این روز، یعنی دهمین روز از ماه محرم، تا پیش از آنچه در عاشورای سال ۶۱ هجری رخ داد و آن مصیبت بزرگ واقع شد، نزد مسلمانان روزی خجسته بوده است.
عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب از روزهای عید رسمی و ملّی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه می‌گرفتند، روز جشن ملّی، مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزز لباس‌های فاخر می‌‏پوشیدند و چراغانی و خضاب می‌کردند.
در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه و عید آن روز نسخ شد. گفته اند: علت نامگذاری روز دهم محرّم به عاشورا آن است، که ۱۰ تن از پیامبران به ۱۰ کرامت در این روز مورد تکریم الهی قرار گرفته‌اند.
ابوریحان، ضمن نقل روایتی از پیامبر اکرم (ص) درباره این روز، چنین نوشته است:
«ملّت اسلام همواره این روز را معظم می‌دانستند تا آنکه قتل حسین بن علی بن ابی‌طالب، علیهم‌السلام، در این روز اتفاق افتاد و او و یارانش را از راهِ بستنِ آب بر آنان، گذراندن از دَمِ شمشیر، آتش در خیامِ حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد که در هیچ امتی با اشرارِ خَلق چنین نکرده‌اند، از میان بردند؛ و از این تاریخ مسلمانان عاشورا را شوم دانستند. ولی بنی‌امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانی‌ها و ولیمه‌ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود؛ حتی اینکه پس از انقراض ایشان باز هم این رسم باقی ماند، ولی شیعیان از راه تاسّف و سوگواری به قتل سیدالشهدا [علیه‌السلام] در مدینه السلامِ بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحه‌سرایی می‌کنند و تربت مسعود حسین [علیه‌السلام] را در کربلا در این روز زیارت می‌نمایند».
گزارشی که ابوریحان از شادمانی هر ساله بنی‌امیه، علیهم اللعنه و العذاب، در روز عاشورا داده است، به‌تمامی منطبق است با این فراز از زیارت عاشورا: «اللّهُمَّ اِنَّ هذَا یوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیهَ وَابْنُ آکِلَهِ الْاَکْبادِ، اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَی لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیکَ صَلَّی‌الله عَلَیهِ وَآلِهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیکَ صَلَّی‌الله عَلَیهِ وَآلِهِ. اللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَمُعَاوِیهَ وَیزِیدَ بْنَ مُعَاوِیهَ عَلَیهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ اَبَدَ الْآبِدِینَ، وَهذَا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ‌الله عَلَیهِ:
خدایا این روز، روزی است که به آن تبرّک جستند بنی‌امیه و فرزند جگرخوار، آن لعنت‌شده فرزند لعنت‌شده بر زبان تو و زبان پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در هر کجا و هر موقفی که پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در آن ایستاد. خدایا لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه را که از جانب تو بر آنان لعنت باد به جاودانگی جاودان‌ها؛ و امروز، روزی است که خوشحال شدند به این روز خاندان زیاد و خاندان مروان، به خاطر کشتن حضرت امام حسین (درود خدا بر او)».
ابوریحان سپس آورده است که «چون خبر کشته شدن حسین [علیه‌السلام] را به مدینه آوردند، دختر عقیل بن ابی‌طالب از خانه بیرون آمده، این اشعار را برخواند:
ماذا تقولون اِن قال النّبی لکم
ماذا فعلتم و انتم آخر الامم
بِعترتی و بِاهلی بعد مفتقدی
نصف اساری و نصف ضرجوا بِدَم
ماکان هذا جزائی اذ نصحت لکم
ان تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی».
معنی بیت‌ها از این قرار است: اگر پیامبر (ص) از شما بپرسد که این چه بود که پس از من با اهل‌بیت من کردید، با آنکه شما امت آخرین هستید، چه دارید که بگویید؟ نیمی را اسیر کردید و نیمی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نیست، با اینکه خیرخواه شما بود، نسبت به خاندانم این‌گونه به من جفا کنید.
صاحب آثار الباقیه همچنین آورده است که در روز اول ماه صفر «سر حسین(ع) را به شهر شام وارد کردند و یزید آن سر را پیش روی خود گذاشت و با چوبی که در دست داشت، به لب‌های حسین(ع) می‌زد… و در روز بیستمِ آن، سر حسین، علیه‌السلام، را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *